زنان در بند ؟ خیالپردازى درباره حرم زنان هخامنشی.

اگر متن استر در مورد زنان همبستر شاه بزرگ را با متون کلاسیک مقایسه کنیم، درمى یابیم که این متن در ایجاد ایده حرم در دربار شاه بزرگ، که آن را مانند حرمسراهاى سلاطین عثمانى، آکنده از خواجه سرا و همبستر توصیف یا بیشتر تصور مى کنند، تأثیر بسزا داشته است. بر مبناى چنین پیشفرضهایى بود که در نخستین کاوشها این تصور پدید آمد که در تخت جمشید حرمسرایى کشف شده است. یعنى بناى مجزایى که فرض مى شد زنان در حجره هاى مجزاى آن زندگى مى کردند.

شک نیست که شهبانوان سلطنتى و شاه به طورکلى سراهاى خاص در اختیار داشتند. در شرح ماجراى قتل بردیا هرودوت از سراى مردان ( andre n ) سخن مى گوید ( کتاب ۳ بند۷۸ – ۷۷ ) ، که از سراهاى اختصاص یافته به زنان مجزاست ( کتاب ۳، بند ۶۸) . وجود سراهاى مجزا در داستانى که هرودوت درباره ورود دموکدس به دربار شرح داده است، به طور ضمنى وجود دارد: پزشک یونانى را خواجه اى به نزد زنان شاه مى برد ( کتاب ۳، بند ۱۳۰ : para tas heatou gynaikas ) . به توضیح هرودوت درباره دوران کودکى پارسیان نیز باید توجه کرد:« کودک پیش از پنجسالگى در برابر پدر ظاهر نمى شود، بلکه در اندرون، نزد زنان اقامت می گزیند » ( para tesi gynaixi ؛ کتاب ۱ و بند ۱۳۶ ) .

پلوتارک هنگام صحبت درباره۳۶۰ همبستر شاه این توضیح را ارائه مى دهد:

بربرها در مورد امورى که به بى عفتى مربوط مى شود، به شدت حساس اند تا آن حدکه نه فقط اگرکسى به یکى از همبستران شاه نزدیک شود و یا او را لمس کند به مرگ محکوم مى شود، بلکه حتى اگر از ارابه هاى سرپوشیده اى که آنان را حمل مى کند جلو بزند و یا با آن تماس بیابد مرگ انتظارش را مى کشد (اردشیر، کتاب ۲۷، بند ۱).

این عبارات ما را به یاد مکر تمیستوکلس، که پلوتارک آن را روایت کرده است، مى اندازد. پلوتارک، پس از آنکه غیرت بربرها را ( که الیانوس نیز به آن اشاره کرده است ) مجدداً خاطرنشان مى کند، شرح مى دهد که این مرد آتنى براى فرار از بازرسى بر ارابه سرپوشیده ای نثسست ؛ همراهان او هماره به بازرسان جواب مى دادند که داخل ارابه « دختری یونانى الاصل است که او را از ایونیا براى یکى از اصیلزادگان درگاه شاهى مى برند »و پلوتارک تصریح مى کند:

بربرها نه فقط از زنان خود ( hai gemetai ) بلکه از زنانى که به سیم خریده اند نیز به شدت مراقبت مى کنند. آنان در خانه ( oikoc ) در انزواى کامل به سر مى برند، و هنگام سفر، آنان را در ارابه های چهار چرخه اى ( harmamaxai ) که دورشان را از هر سو روکش گرفته اند، جا به جا مى کنند. ( تمبستوکس، کتاب ۲۶، بند ۵) .

پلوتارک که بسیار به مسئله پا کدامنى زنان علاقه مند، است در زندگى اردشیر به آن مى پردازد

و مى گوید که وى نخستین شاهى بود که به همسرش استاتیرا اجازه سفر در ارابه روباز را داد (اردشیر، کتاب ۵، بند ۶ ؛ ر. ک. اخلاق، f 173). همین پلوتارک است که تصریح کرده است که زنان عقدی شاه ، وقتى در ضیافتى شرکت مى کردند، هنگام میگسارى (symposion ) که وقت ورود همبستران و رامشگران بود، تالار را ترک مى گفتند (اخلاق،۱۴۰b ).

تفسیرهایى که اطلاعات نویسندگان کلاسیک را مى آراید هر چه باشد (ر.ک. هرودوت، کتاب ۵، بند ۱۸) دلیلى براى رد خود اطلاعات وجود ندارد. اما در عین حال بایسته است اصلاحات مهمى در آنها اعمال کنیم. تمام زنان کاخ را نباید در یک گروه نامتمایز درآمیخت. ما چیز زیادی درباره زندگى همبستران شاه نمى دانیم. نگارنده کتاب استر آنان را در خانه اى که آن را « خانه زنان » مى نامد، به صحنه آورده است ؛ دو خانه این نوعى وجود دارد، یکى از آنها تحت نظر هیجاز خواجه است. در این خانه دختران جوان را براى همبسترى با شاه آماده مى کنند. دیگرى که « خانه دوم زنان » نامیده مى شود، تحت نظر شعشغاز « مستحفظ متعه ها » است. زنان پس از آنکه شبى را در کنار شاه مى گذرانند، به آن باز مى گردند ( باب دوم، آیه ۲ – ۱۷ ). این اصطلاحى است که پلوتارک نیز آن را در مورد همبستران خشثرپاون ساردیس به کار مى برد ( تمیستوکلس ، کتاب ۳۱، بند ۲ ). الیانوس در مقایسه شاه بزرگ با یک نوع ماهى دریایى به چنین وضعى اشاره مى کند: زنان او در اتاقهاى مجزا زندگى مى کنند ( طبیعت جانوران، کتاب ا، بند۱۴).

این تصویرى است که از قطعه هاى متعدد نویسندگان باستان بر مى آید. در این قطعه ها از زنانه شدن خلق و خوى شهریاران شرقى، نظیر نینواس سخن رفته است « که فقط زنان و خواجه سرایانش او را مى دیدند » یا حتى سارداناپالوس که با همبستران خود زندگى مى کرد، مانند زنان لباس مى پوشید و همراه آنان پشمریسى مى کرد (athenee XII,528e-f ).

واژه gynaik – nitisواژه اى است که معمولاً مفهوم حرم از آن استنباط مى شود. در ا ین مورد همانندیهای خاورمیانه ای متضاد است. باید توجه داشته باشیم که در مصر دوران فراعنه واژه هایى که معمولاً حرم ترجمه مى شد، در واقع به معناى چیز دیگرى بود: یکى از آنها، به ویژه به گروههاى خنیاگران برمى گشت که زن و مرد، هر دو را، دربرمى گرفت. اما به نظر مى رسد که در مجموعه اسناد مارى ، واژه اى وجود دارد که مفهوم « منزوى » ( سکرتوم ) را مى رساند و مى تواند به معناى زنان منزوى در فضایى خاص ( توبغوم: « اندرونى » ) باشد. پس مى توان پذیرفت که بعضى از عناصرى که درکتاب استر آمده است، اعتبار دارد. همبستران شاه در سراهاى اختصاصى به سر مى بردند و اگر بخواهیم سخن هراکلیدس را تمام و کمال بپذیریم، باید بگوییم که سراهاى آنان را حیاط سیبداران از سراهاى شاه مجزا مى گرد ( athenee XIII,514b ) .

اما شهبانوان و شاهدختها بدون تردید در سراهاى خود محبوس نبودند. الواح تخت جمشید گواه نقل مکان مکرر آنان است. آنان براى سفر جیره هایى دریافت مى کنند که با جیره مردانى ( شوهر، پدر ) که گاهگاه با آنان سفر مى کنند، تفاوتى ندارد. این زنان، ولو به دلیل فعالیت برای اداره امورخانه، که شامل زمین و خدمتکاران است، استقلال بیشترى دارند. در میان آنان، باز باید از آموتیس خواهر خشیارشا و زن بغه بوخشه نام ببریم که به نوشته دینون « زیبانترین زن آسیا و نیز بى پرواترینشان بود » ( athenee XIII,609a ). کتسیاس نیز ماجراجوییهای خارج از چارچوب زناشویى وى را که موجب شکایت همسرش نزد خشیارشا شده بود، شرح داده است : « پس از مرگ بغه بوخشه وى نیز مانند مادرش آمستریس طالب همنشینى با مردان شد » و با آپولونیدس پزشک رابطه برقرار کرد. اگر قضاوت نویسندگان یونانى را درباره آنان به کنار بگذاریم، این مثالها حداقل ثابت مى کنند که شهبانوان و شاهدختهاى ایرانى مانند راهبه هایى زندگى نمى کردند که در حجره محبوس باشند.

به طور کلى زنان اشرافزاده بایست آمرزش و پرورش خاصى مى دیدند. کوئینتوس کورسیوس روفوس در کوکبه داریوش سوم از وجود زنان « مسئول تعلیم کودکان خاندان سلطنت » ( کتاب۳ ، فصل ۳، بند۲۳ ) ، بالاخص دختران جوان ( کتاب سوم، فصل ۱۳، بند ۱۲ ) سخن گفته است. از آن گذشته، کتسیاس نام رکسان، خواهر تریتوخمس، داماد اردشیر دوم را ذکر مى کند ؛ و در مورد او مى گوید که « بسیار زیبا و درکمانکشى و زوبین افکنى در زمره ماهرترین کسان بود» . این اشاره منحصر به فرد و بسیار جالب است و متضمن آن است که دختران نیز مانند پسران از تعلیم و تربیت جسمانى برخوردار مى شدند و طى آن در هنرهاى رزمى سنتى آموزش مى دیدند. باید توجه داشته باشیم که در موکب داریوش سوم، شهبانوان و شاهدختها در معیت « زنان سوار بر اسب » اند ( کوئینتوس کورسیوس، کتاب ۳، فصل ا، بند ۲۲) و به نوشته همین شخص ( کتاب ۵، فصل ۳، بند ۱۹) : « زنان پارسى پشمریسى دستى را بدترین اهانت تلقى مى کنند» . اگر به این سخنان این را نیز بیفزاییم که زن جنگجو جزوى از داستانهاى فولکلوریک ایرانى است، وسوسه مى شویم که نتیجه گیرى کنیم کهدختران جوان اشرافزاده هرچند در کاخ سلطنتى یا در خانه همسر خود سراهاى خاصى دراختیار داشتند، اما به هیچ وجه مهیاى زندگى در انزوا نبودند، حتى اگر اصطلاح حرمسرا را به سبب راحتى کار بتوان حفظ کرد، باز باید دانست که فقط در مورد همبستران سلطنتى مصداق دارد.

این نتیجه گیریها لا اقل بعضاً در بازنماییهای تصویری شاهد مثالى مى یابد. به دلایلى که قبلاً در مورد آنها تأکید ورزیده ایم، از غیبت بازنماییهاى زنانه در هنر درباری نباید تعجبى به خود راه دهیم. این بازنماییها را بر چیزهاى دیگر مى توان یافت. چندین مهر از تخت جمشید به دست آمده است که آنها را متعلق به شهبانو ایردبمه دانسته اند. بازنماییهایى که بر آن دیده مى شود آنها را از باز نماییهاى موجود بر مهرهاى متعلق به مردان متمایز نمى کند. در یکى از آنها صحنه شکار بازنمایى شده است ( مهرهاى PFS 51 ). این صحنه بر مبناى مدلى ساخته و پرداخته شده است که ما را به یاد مهرکورش انشان مى اندازد ( PFS 93 ) . بر روى مهر دیگرى ( که مأموران وابسته به ایردبمه آن را به کار برده اند ) صحنه بارعامى یافت مى شود که در آن فقط زنان وجود ندارند. البته این صحنه آشکارا از مراسم رسمى دربار هخامنشى نسخه بردارى شده است: این صحنه یادآور اجبار به تعظیم در دربار، احتمالاً حتى در داخل گروه شهبانوان و همبستران است ( ر.ک. athenee XIII,556b ). به مهرى متعلق به ایرتشدونه، بن مایه شناخته شده پهلوان سلطنتى یافت مى شود. کاربرد مهر و مضامین تصویر شناختى آن یک بار دیگر گواه مقام و موقعیت شهبانوان و شاهدختهاى سلطنتى در دربار هخامنشى است. لازم است اهمیت یکى از این صحنه ها را یادآور شویم. این صحنه بر فرشى که از پازیریک به دست آمده ( و آشکارا از هنر هخامنشى ملهم است ) نقش شده است و دو زن را نشان مى دهد که در برابر مجمرى پایه دار دعا مى خوانند .

منبع : اثر

45 نظرات
  1. javad می گوید

    سایت شما میتواند بسیاری از حقایق تاریق ایران را که ازیاد ایرانان پاک شده رایاد آوری کند

  2. بهمن می گوید

    شما با اسم تاریخ دارید به ایران خیانت میکنید اینها که شما میگید تارخ ایران نیست بلکه چرندیاتی که دشمنان قسم خورده ایران از روی عقده و خواری درمورد ایران ساخته اند ،اگر می دونستم که منظور شما از تاریخ اینه اجازه ارسال ایمیل بهتون نمی دادم ،لطفا دیگه نفرستید اما اگه واقعا دنبال تاریخ هستید میتونم با دلایل و منطق بی اساس بودن این مطالب رو ثابت کنم.

    1. انی کاظمی می گوید

      درود بر معترض که منتظر نیست، درود بر منتظر که معترض نیست
      برادر بهمن، خواهش می کنیم، بجای برخوردهای خشن گونه، ما را در یافتن حقیقت یاری دهید.
      آنچه برای شما آوردیم بخشی بود از کتاب پی یر بریان نویسنده و هخامنشی شناس بسیار معروف. برای شناختن کتاب وی کافی است رجوع کنید به آن. ببینید چه قدر به هخامنشیان لطف ها کرده است.
      دکتر پرویزی آن را ستوده است، در کتب درسی و دانشگاهی بیشترین استفاده را در بخش هخامنشی بعد از هرودوت دارد، روی آخرین یافته ها پژوهش کرده است. و از طرفی اگر با سخنان بالا مخالف هستید لطیف دلایل خود را ارائه کنید.
      اگر معتقد هستید ایران باستان مدینه فاضله بوده است مدارکتان کجاست؟
      کاخ حرام سرا به نظر شما در پارسه چه کاربردی داشته است ؟ دوباره به متن بنگرید، ما هرگز از یقین سخن نگفتیم. همینطور شما هم نمی تونید با یقین سخن بگویید. مگر آنکه کور کورانه برای خود بتی از آنان ساخته باشید و حتی کوروش.
      که کوچیکترین شکی را محو کنید.
      به من بگویید کاخ حرام سرا در پارسه چه کاربردی داشت؟ مسلمانان نامش را حرام سرا گذاشته اند، چه بسیا چنین چیزی هم نباشد نام. با این حال این نام حرام سرا را ول کنید، کاربر آن را کتب عبدالعظیم رضایی، موسوی، و .. خارج سازید و به ما بدید تا ما از دنیا بی خبر استفاده ای کنیم..

      گاه نیک

      1. مجید می گوید

        ای بابا این سایت داره مسخره می شه کار شما شده آوردن مطالب نا درست و ضد هخامنشیان کار بقیه هم شده اعتراض به این دروغ ها (البته یه عده تازی پرست هم موعظه گویی می کنن) یکم هم اطلاعات درست بیارین بچه ها خسته شدن ایقدر اعتراض تایپ کردن
        راستش این روزها کمتر کسی به فکر خوندن کتاب که بیاد کتاب درست معرفی کنه اما خود من تا دلتون بخواد سایت معتبر سراغ دارم که این اراجیف رو تکذیب کنه.

        1. بهزادتورانی می گوید

          you right

  3. بهمن می گوید

    متاسفم فقط همین

  4. سعید می گوید

    این داستان ها بسیار زیبا هستند

  5. ارمیتا می گوید

    لطفا برای من مطالب بیشتری از کوروش کبیر میل کنید ممنونم

  6. هرمز می گوید

    تاریخ همیشه به دست قدرتمندان آینده آن تاریخ نگاشته شده است و نمی توان به آن اعتماد کرد.
    به طور یقین نمی توان با ظلم و زور ۴۱۶ سال حکومت نمود و پیشرفت داشت.

  7. مهران می گوید

    من خودم یک تاریخی هستم واز خوندن این مطالب سیر نشدم

  8. varune می گوید

    به نظر من به عوض زندگی خصوصی شاهان که هیج نفعی ندارد به جز مغشوش نمودن مغز از کارهای واقعی انها صحبت کنیم چرا که این قبیل حرفها مختص شاهان نیست ودر طول تاریخ بسیار است از شخصیتها که از دیدها پنهان مانده ویا به دلایلی کفته نمشه

  9. رضا می گوید

    شما میتوانید حقیقت را در مخروبه های تخت جمشید بیابید،توی هگمتانه ،کتیبه ها که خود گویای حقیقتند. یافتن حقیقت نیاز به چشم بصیرت دارد.فردی که به قول خودش بدون یقین از اظهارات یک باستان شناس که البته قابل احترام هم هست و علیه فرهنگ و تمدن و ریشه ایرانی حرف می زنه،دفاع می کنه شاید کمی برای رسیدن به حقیقت عجله داره.معلوم نیست آینده در مورد نسل ما چه قضاوتی خواهد کرد.خوب یا بد.منم با نظر دوست خوبمون بهمن موافقم.نمی خوام تعصبات کور کورانه داشته باشم،ولی بهتره همیشه در مورد چیزی که می خواهیم حرف بزنیم با یقین حرف بزنیم.مخصوصاُ اگه مربوط به خون و پوستمون باشه. کسی که می پندارد تمامی میوه ها زمانی می رسند، از توت فرهنگی و انگور هیچ نمی داند.

  10. kasra می گوید

    agar emkan dar ketabatono baram email konid, ketabaton didgahe adamo nesbat be haghayegh baz mikone

  11. امید می گوید

    به من بگویید کاخ حرام سرا در پارسه چه کاربردی داشت؟ مسلمانان نامش را حرام سرا گذاشته اند، چه بسیا چنین چیزی هم نباشد با این حال این نام حرام سرا را ول کنید، کاربرد آن را درکتب عبدالعظیم رضایی، موسوی، و .. خارج سازید و به ما بدید تا ما از دنیا بی خبر استفاده ای کنیم..
    – آقای کاظمی عزیز دوباره مزاحم شدم. نخست نوشته شما را آوردم تا تحلیل کنم امیدوارم همان طور که ادعا کردی ناراحت نشوی چرا که می خواهم با شما بحث لطیفی را آغازکنم و قول بدهیدنوشته مرا که مستند هم هست پاک نکنی تا به قول قران کریم خوانندگا نیکوترین سخن را خود انتخاب کنند منظر پاسخ شما در همین جا هستم. باز در آغاز سخنم بگویم که من با کسانی که دوران باستان را می خواهند پرچمی بر علیه اسلام قرار دهند کاملا مخالفم و خودم از باورمندان اسلام هستم و باز بر این باورم که هویت ایرانی نه خالی از هویت اسلامی است نمونه اش ادبیات و تاریخ ۱۴۰۰ ساله و نه خالی از تاریخ و هویت ملی که نشانه هایش را از عهد باستان تا کنون و در فرهنگ عمومی مردم میتوانیم بینیم:
    این که شما با تحقیر پارسه و حرام سرا را به رخ خواننده می کشی از جنبه ای درست است وقتی که پای انتخاب آن دوران به عنوان دین و روش زندگی باشد. اگرچه فکر نمی کنم کسی دوران باستان را دوران بی گناهی و از منظر دین نگاه کند. از طرفی کسی هم توقع ندارد که شاهان و فرمانروایان نقش مصلح و پیامبران را بازی کنند و هیچ کار حرامی از آن ها صورت نپذیردو اگر شما با این برداشت تحلیل می کنید به بیراهه می روید. حال اگر پای مچ گیری و ضایع کردن پیش آید با این که من مسلمان معتقدی هستم فرازهایی را در دین اسلام می بینم که فهم آن سخت است مثلا نوشته های حلیت المتقین از علامه مجلسی یا تفاوت عقد زن آزاده و کنیز غنیمت رفته شده که با روح اسلام بطور کامل مغایر است. ازدواج هابیل و قابیل با خواهرانشان. ذکر داشتن ۱۳ زن برای پیامبر و امام سوم. یا شیوه حرام شدن مرحله ای شراب در دین اسلام. پس ملاحظه می کنید آنچه در پارسه گذشته نوعی پارادایم در زمان خود بوده و از این رو در حالت عادی بر کسی حرجی نیست. چرا که اگر این کار در دوران پس از اسلام که دایره محارم و شکل برخورد با جنس مخالف تعریف گردیده پیش می آمد تا حدودی حق با شما بود. ای مقوله اصلا در آن زمان جایگاهی ندارد. هیچ پیامبر یا صالحی هم این رفتار را در آن موقع حرام نکرده بود. اما آن چه در واقع تمدن دوران باستان را افتخار آمیز می کند مقایسه اش با عرب های دوران جاهلیت از سه منظر است: یکی خداپرست بودن ایرانیان و توجه به عدالت مانند مطلب زیر. دوم از منظر صلابت و قدرت و بزرگی یی که ایرانیان در آن روز داشته اند و در واقع مانند امروز جهان سومی نبودند که امثال آمریکا چندین سال مزاحمشان شودو یا عرب های جیره خوار و نوکر ۳۰ یال جنگ و مسایل مختلف برایش به بافند. سوم از منظر داشتن تمام فناوری های بسیار بالا در آن روز از نظر کشور داری، معماری، متالوژی راه سازی و.. نگاه کنید. شهر شوش را به عنوان قدیمی ترین شهر دنبا شناخته اند. زیگورات های چغا زنبیل، شهر سوخته زابل دانشگاه گندی شاهپور و پزشکان ایرانی آن دانشگاه مانند مجوسی که همزمان با بت پرستی عرب ها در آن طرف مرز ایران بنای دانش زمان خود را پی ریزی می کردند.این ها افتخار کمی نیستند. زمانی که در گوش ما امثال امارات و عربستان رباتی به نام بوعلی درست می کنند وبا بردنش به این ور وآن ور هویت جویی می کنند وحتی تاب تحمل نام خلیج فارس را ندارند و طمع به موجودیت ما دارند. باور کنید این هویت ها بایسته است و همه باید در زنده کردن آن ها بکوشند. حدود چند هزار لوحه گلی از پارسه، پارسه ای که شما تحقیرش می کنید و اکنون در دانشگاه شیکاگو بطور امانی نگهداری می شود،بدست آمده که سنبل همان عدالت اسلامی ما است. زنان مرخصی زایمان داشته اند. مردان و زنان در برابر کارشان دستمزد می گرفتند. آن هم زمانی اهرام مصر و غیره را با برده ها می ساختند و عربستان تا هزار سال بعد دختران را زنده بگور می کردند. این ها موجودند. حتی هفت هشت سال پیش دادگاهی در آمریکا حکم به مصادره آن به نفع یک اسراییلی یی داد که می گفت حزب الله طرفدار ایران است و کسی از او را در لبنان کشته است. این ها همان هایی است که من و شما باید بدون بغض و کینه به آن ها افتخار کنیم. همان طور که به تمدن اسلامی خود افتخار می کنیم.چرا که مادینی را انتخاب کرده ایم که پدرانمان هم اگر بودند با نگاهی که داشتند و ما از آن ها این نگاه را با توجه به نوشته زیر و نوشته های بسیار دیگر سراغ داریم، همان را خالی از تعصب های قومی و قبیله ای می پذیرفتند. شما اگر منصف باشید. این طور می توانید خدمت کنید وگر نه همه می دانند که اگر آیت الله هم باشی و قدرت داشته باشی امکان انحراف وجود دارد. چرا علی(ع) دعای کمیل را زمزمه می کرده. برای این که او هم خود را انسانی می دانسته که ممکن است اگر نظر خدا نباشد دجار اشتباه و گناه شود. بگذریم. اکنون نوشته داریوش را که از کتیبه ها بدست آمده با نامه حضرت علی(ع) به مالک اشتر مقایسه کنید خواهید گفت که امثال داریوش و کوروش در زمان خود مصلحانی بودند که خدای می اندیشیدند و قابل احترامند:
    _ «در زمان داریوش ایالت های زیادی بر علیه دولت قیام کرده بودند و کشورهای تحت کنترل ایران سر به شورش بر آورده بودند . داریوش بار دیگر مجبور به فتح امپراطوری هخامشیان شد . داریوش در مرحله اول ولایت عیلام را در جای خود نشاند و “آترینا” پادشاه آنان را دستگیر نمود . سپس بابل شورش کرد و “نیدین توبل” خود را نبوکدنصر سوم نامید و دعوی پادشاهی کرد . داریوش سپاهی به بابل روانه کرد که خود در راس ارتش قرار داشت . پس از جنگ شدید آنان را شکست داد و آرامش را در شهر برقرار نمود .
    بعد از آن شوش بنای ناسازکاری و آشوب را نواخت و داریوش با سپاهی روانه آنجا شد و آنان را ساکت کرد. سپس ارمنستان شورش کرد . داریوش سرداری به نام “دادارشیش” را مامور خواباندن شورش کرد ولی وی موفق نشد . سپس سردار دیگری به نام “والائومیسا” را مامور برقراری آرامش در آنجا نمود ولی باز موفق نشدند . در نهایت با لشگری که داریوش روانه ارمنستان نمود آنان را مغلوب ساخت . سپس مردم “ساگارتی” شورش کردند . بعد از آن پارت ها و هیرکانی ها . سپس بردیای دروغین خود را فرزند کورش خواند و خواهان سلطنت شد .
    سپس بابل به تحریک “آرخای ارمنی” بنای شورش را گذاشت . در نهایت وی بعد از هفت سال پیکار برای برقراری آرامش در سرزمینهای ایران و خواباندن ۱۹ شورش بر علیه پادشاهی ایران موفق به پیروزی شد و همه را در جای خود نشاند . او بار دیگر امپراطوری بزرگی که کورش بنا کرده بود و کمبوجیه با فتح مصر آنرا گسترش داده بود را حفظ نمود . وی سیستم لشگری و کشوری را در ایران بنا نهاد و اداره کشور را بر دست “ساتراپها” سپرد . سپس برای شهر شهربان برگزید و در کنار آنان یک سردار و یک دبیر قرار داد تا مبادا بنای شورش گذارند .
    او چاپارخانه ها را در ایران پایه گذاری کرد . داریوش راهی موسوم به راهی شاهی میان سارد و شوش ایجاد میکند که حدود ۲۴۰۰ کیلومتر طول داشته است . پیمودن این راه به صورت پیاده سه ماه به طول می انجامید . این راه در نینوا در محل موصل کنونی از دجله می گذشته و پس از آنکه نظیر جاده کنونی موصل به بغداد – مسافتی را در امتداد دجله پیش می رفت سرانجام در ولایت سوزیانا به پایتخت می رسید . اوکانالی را بنا نهاد که بعدها به کانال سوئز لقب گرفت ( به طول ۱۶۱ کیلومتر ) . او چندین سد در ایران و هند و کشورهای منطقه برای جبران آب در روزهای قحطی بنا نهاد . وی در سال های پایانی عمر- کشورهای زیر را در مرزهای جغرافیایی ایران قرار داد و بر تمام آنان پادشاهانی مقرر فرمود و خود با سمت شاه شاهان ( شاهنشاه ) بر آنان پادشاهی نمود : ماد – خوزستان – پارت – هرات – بلخ – سغد – خوارزم – زرنگ – رخج – ث ت گوش – گندار – هند – سکائی های هوم نوش – سکائی های تیز خود – بابل – آشور – عربستان – مصر – ارمنستان – کپد و کیه – سارد – یونان – سکائی های ماورای دریا – سکودر – یونانی های سپر روی سر – لیبی ها – حبشی ها – اهالی مک – کارائی ها . خصویات اخلاقی این شاهنشاه طبق کتیبه های بدست آمده به شرح زیر بوده است :
    وی در آرامگاهش در نقش رستم چنین می گوید :
    خدای بزرگ است اهورامزدا . که این جهان را بیافرید . که خرد و نیروی کوشش را بر من ارزانی دانست. به خواست و نیروی اهورامزدا شاهم و فرمان های او را اجرا می کنم این چنین :

    دوستدار و پیرو راستی هستم و بدی را دشمنم . خواهان داد و عدل هستم . نه می خواهم که از سوی توانایی به ناتوانی ستم شود و نه می خواهم که ناتوانی به توانایی بد کند . آنچه موافق راستی است میل من است و آنچه خلاف راستی است به شدت با آن مخالفم . خویم را در حد اعتدال نگه میدارم و چون خشم بر مرا فرا گیرد با اراده بر آن چیره میشوم تا مبادا ناروایی روی دهد . هوس اسیر دام من است و بر آن سخت حکومت می کنم . آنرا که نیکی کند مطابق نیکی اش پاداش می دهم . آنکه بد کند به کیفرش می رسانم . به هیچ وجه مایل نیستم که زیان و بد کرده شود و چون کسی مرتکب بدی شد به هیچ وجه مایل نیستم که بی کیفر بماند . هرگاه مردی بر علیه کسی ادعا کند تا مورد دادرسی واقع نشود بر او حکمی روا نمی کنم . از آنانی خوشوقت و خشنود هستم که با تمام نیرو و قدرتشان در راه نیکی بکوشند این چنین است رفتار و کردار من و این است آنچه که من می کنم :
    در میدان نبرد رزم آرایی چیره هستم . در پیکارگاه دستانم می جنگند. چشم و هوش نیز بکار است. آنانی که فرمانبرند می بینم و آنانی که خلافی کنند کارشان بر من پوشیده نیست . در میدان پیکار به چالاکی می جنگم . از نیروی دستان و پاهایم به خوبی بهره مند هستم . سوار کاری زبده و چالاکم کمانکشی ورزیده هستم . چه به هنگام نبرد پیاده و چه سواره. نیزه گزاری چرب دست هستم. این و هنرهای دیگر را اهورا مزدا بر من بخشود . اهورامزدا یاری ام کرد و نیروهایم را به نیکی هدایت کرد . ای مرد که این را می خوانی. نیک آگاه باش که داریوش چگونه شاهی است. چه هنرها و نیروهایی دارد . این برای تو ناراست نباشد . آنچه را که گفتم عمل کن»

    1. انی کاظمی می گوید

      درود خدا بر امید. هم چنان که گفته بودید، دیدگاه شما، همانند همه دیدگاه مخالفین و موافقین در این وبسایت در صورت رعایت اخلاق تایید می شود، آرای شما نیز همچنین.
      باید بگویم من نیز بمانند شما : کسایی که از دوران باستان پرچمی برای کوبیدن اسلام استفاده می کنند، و دنباله گیر نهضت بازگشت و بگمانم به نوعی متاثر از خاورشناسان هستند مخالف هستم، قبل از من کوروش با اینان مخالف است، کوروشی که بگمانِ همین مخالفین اسلام قائل به آزادی ادیان بود. چنان که در کتیبه منشور آزادی این پیداست.
      من به هیچ وجه قصد ندارم که بگم سلسله ها، و افراد ایران باستان بکلی ذلیل! یا یکی معصوم هستند، بلکه خواهان آنم که یک دید انسانی و تاریخی به آنان بشود، در همین بحث های مطالب، دوستانی بودند به نام پیام، ایمان، و چندی دیگر که تنها راه شکوه ایران را بازگشت به آداب ایران باستان می دانستند. و البته باید بگویم همه سخن ها و مدارک آنان از کتابی به نام تولدی دیگر از شجاالدین شفا، که بتازگی درگذشت بود. عده بسیاری از خواهان بازگشت به آداب قبل از اسلام، نیز پیرو سخنان همین کتابند، در مورد این کتاب اگر حوصله ای باشد بعد ها مفصل سخن خواهیم راند. چنان که گفتم من قصد ندارم ایرانیان باستان را معصوم بنامم، بلکه بمانند بسیاری از مورخین: پروفسورپی یر بریان، پیرنیا، و بزرگ امروزی دکتر رجبی گفته ام چرا بجای تحلیل این مطلب “پی یر بریان” آمده و فحش داده اید. آیا چون ما به باستانِ خد را مقدس می شماریم آن را باید خالی از سنت های امروزی بدانیم؟
      من در پاسخی کوتاه به آن دوستان گفتم : بگویید کاربرد حراسرا در پارسه چه بود؟
      اینکه شما می گویید : عبدالعظیم رضایی، موسوی ول کنید، باید بگویم پس چه کسی را بچسبیم؟ مویر؟ بریان؟ کریستن سن؟ کخ؟ کامرون ؟ کی؟ کریستن سن در کتاب بسیار مشهور و معروف “ایران در زمان ساسانیان” – که از دید اکثریت مورخین نامی بهترین اثر امروزی راجع به امپراطوری ساسانی است می باشد- می گوید:
      “” یزدگرد با دربار و حرامسرای خود از پایتخت گریخت، درحالی که هزاران تن رامشگر، هزاران تن یوزبان و هزاران تن با زبان و جماعتی کثیر از سایر خدمه همراه او بودند، و شاهنشاه این گروه را بسیار کم می دانست (ایران در زمان ساسانی، ص۵۲۸) “”
      پس افراد داخلی و خارجی که از باستانِ ما می نویسند را باید رها کرد؟ لطفا بگویید دیگر چه کسانی می مانند؟ آیا نوشته های یعقوبی از شاهان ساسانی یا طبری؟ و یا افسانه های فارسنامه ابن بلخی؟ ، من نمی خواهم همه اسناد و مدارک حرامسراها و زنان دربار شاهان هخامنشی، ساسانی و یا حتی سلوکی را جمع آوری کرده و فریاد کنم. اما اگر کسی خواهان رد کردن این حرام سراهاست باید مدرک خود را رو کند. آیا می توان نوشته های مورخ کلاسیکی که در دربار خود شاه ایران زیسته، کتابش را آنجا به یادگار گذاشته را نیز نادرست نامید؟ اگر نادرست باشد، باید بکلی هیتلر و بانگ زد : تاریخ پر است از دروغ های مورد اتفاق همه. – و باید گفت چون در ستون کرکس های سومری! هر دو طرف جنگ اعلام پیروزی کرده اند پس چه بسا کوروش منشورش دروغ بافی است، کتیبه های داریوش نیز همچنین و .. کم کم لباس پورپیرار را پوشید دیگر!
      و گفتید : شما با تحقیر پارسه و حرام سرا را به رخ خواننده می کشی – دید من به پارسه همان دید داریوش است نه این : تو اگر پنداری از پارسی نترسی! این را پارسی محفوظ دار.
      در مورد افتخارات ایرانیان باستان و کاخ ها و حتی بینش ها سخن راندید، که اساسا من همه آنها را قبول دارم، کی شد من رد کنم؟ آیا این وبسایت را راه اندازی کرده ایم برای کوبیدن این تاریخ با شکوه؟ هزار مطلب راجع به ایران باستان، و کتاب برای دانلود، و مقاله و عکس اینجا گنجانده نشده است که این تاریخ را دفن کند که کاملا بر عکس. اینجا دیدگاه موافق و مخالف رونمایی شده است، نه آن تعصبی که وظیفه شرعی اش کوبیدن اسلام است، و نه آن متعصبی که وظیفه شرعی اش رد اسلام است. من نیز مسلمان هستم، ولی بمانند شما هرگز قصد ندارم که هزار مووضع را همزمان با هم بنویسم، یک بار نوشته خود را بخوانید. از کجا به کجا رفته اید؟ از حرام سرا تا حزب الله امروز رفته اید. سخن ما مربوط به دوره باستان است.
      گفته اید که : ما دینی انتخاب کرده ایم که پدرانمان در آن بوده اند
      کدام دین؟ زرتشتی؟ اسلامی؟ اگر زرتشتی که هنوز هیچ مدرکی دال براین که ۳ شاه نخست هخامنشی زرتشتی بوده اند نبوده و نیست، اما آنچه مشخص است اینکه کوروش معبد بت پرستی مردوک را از نو ساخته است؛ این آزادی ی است که کوروش بزرگ به همه می داد. اگر شما مسلمان هستید پس بروید این موضوع را تحقیق کنید که آیا شایسته بدوه که وی معبد بت پرستی را از نو سازد؟ ما همه فرزند کوروش هستیم، اما چون من یک سوال کرده و نقدی راندم باید همه بیایند و اینجا فحش مادری بدهند که چرا از کوروش و این کارم یک نقد کرده ام؟ – آیا این نقد من به معنی رد کوروش است؟ البته چنین نیست، شرم بر مردی و زنی باد که ایرانی باشد و کوروش را پدر این خاک نداند. – و اکنون که من چنین سخن رانده ام می گویند از وزارت اطلاعات هستم!!
      آن برادر وزارت اطلاعاتی هرگز این همه تلاش برای دکتر علی شریعتی و تاریخ باستان نمی کند، او جز تشیع و مراسم های سنتی چشمانش نمی بیند.و جز بحوارالنوار بیناییش راه بجایی ندارد.
      با این حال اگر خواهان بحث هستید، لطفا یک موضوع رو انتخاب کنید و آن را انجمن گفتگوها مطرح کنید، بگذارید اساسی و ابتدا یک موضوع رو مورد بررسی و کنکاش قرار دهیم. شاید که بر ما سودی شود. اینجا : http://Tarikhema.ir/forum یا : http://Ancient.ir/forum

      1. میلاد می گوید

        سلام انی عزیز
        کاملا درکت میکنم ! همه چیز در تاریخ نسبی است! کاش روزی برسه که مثل خود ایتالیاییها هم از شکوه و عظمت روم حرف بزنیم و هم از خونخواری و سفاکی عده ای از امپراطورانش و بعضی وحشیگریهاشون. جالبه که اونها از یه طرف با دید باز معماری و عظمت استادیوم کلوسئوم رو تحسین میکنند و هم از یه طرف منصفانه کارکردش رو تقبیح و محکوم میکنند که عده زیادی بیگناه در اونجا کشته میشدند!
        تاریخ صحنه نبرد افراطیها و تفریطیها بوده است! روز سعادت بشریت زمانیه که این دو دسته میدون رو برای معتدلان خالی کنند!!!

      2. امیر می گوید

        شما رو دوست خودم نمیدونم آقای کاظمی پس لطفا به حقوق انسانیه من احترام بذار و منو که دوست خودت خطاب کردی پاک کن اگه فرهنگشو داشته باشی پاکش میکنی بچه مسلمون
        هم تو هم میلاد و همه کسایی که کاسه لیسی عربهارو میکنن و مرجعشون هم از غرب تهیه میکنن چه نسبتی با من ایرانی میتونن داشته باشن!؟! هیچ نسبتی. توجه کنین شما فقط دارید اسامی لاتین-عربی و دو فردای دیگه مغولی میارین که حرف خودتون رو ثابت کنین یعنی دقیقا دست گذاشتید روی اقوامی که گویی عهد خونی بستند که دشمن ما بمانند چون فقط ما نخواستیم زیر یوغ اونها بمونیم والانم که میبینی که حکومت اسلامی خواست مردم سالهای دور بود که الان ما(جوانها) داریم تابانش رو پس میدیم.بیش از یک قرن از آغاز مشروطه گذشت حال این اسلام ماهیت خودش رو نشون داد “مشروطه ای نباید اسلامی میشد” ۳۳سال پیش به آرزوش رسید.
        من هیچ داوری از گذشته ایران ندام دلیلشم در پایین آوردم اما کی میتونه بگه کدوم مورخ درست نوشته کدوم تحت تاثیر بوده. تحت تاثیر چی؟ مشخصه یکی از این چهار عنصر ۱-قدرت۲-کسب ثروت۳-رسیدن به شهرت۴-گاهی هم بخاطر یک جنس مخالف(با عرض شرمندگی:شهوت) بهتون گفتم که ما درگیر موقعهایی هستیم که شرایط بما تحمیل میکنه. من درد دارم که نمیتونم عادت کنم. من درد دارم که خدا ندارم. من درد دارم وقتی از شرافت یک انسان دفاع میکنم وقتی جون یک انسان رو نجات میدم وقتی نیمی از حقوق ماه اول کارم رو به بچه های معلول میبخشم حتی عزیزترینم هم درک نمیکنه
        درمورد اولی میگن دختر خیابونیه اگه نبود توی یک شب برفی توی پارک چیکار میکرد در مورد دومی میگن اگه اون بچه میمردو نمیتونستی نجاتش بدی میونی والدینش چه بلایی سرت میاوردند در مورد سومی هم میگن اون فرشی که به خونه وتجبه به مسجد حرامه من دلم خیلی پر بود.
        روزنامه گاردین در سالهای پیش گاهی داستانی حقیقی-واقعی از بچه های آدم کش که بیشترشون آفریقایی بود می آورد پس حالا به یک سوالم جواب بدین عدالت الهی کجا رفته که برای اون بچه ها معنی جز “میکشم تا کشته نشوم” ندارد. بچه هایی که از ۱۲ سالگی یا کمتر سلاح دست میگیرند وظرف چندسال ده ها نفر را میکشند واول از همه مجبورشان میکنند والدین خود را با چشم باز و بسته بکشند؛ اصلا اعتدالی وجود نداره دنیا روی افراط و تفریط گردیده.

    2. ژاله می گوید

      کاش آدم هایی مثل شما بیشتر بودن آقا امید.
      واقعا نوشته های این سایت رو که خوندم ناراحت شدم.من حوصله بحث کردن ندارم.ولی بیشتر حرفای من هم شما گفتید.ممنون.
      ولی یچیزیم هست.آدم باید با کسی بحث کنه که بدونه اگه حرفی میزنه امکانش هست که طرف مقابل قبول کنه.ولی با جواب های ایشون،با وجود ادعاهایی که دارن، من اصلا اینو نمیبینم.
      این یکی از شرط های امر به معروف و نهی از منکره.که برای همه ی بحث ها کاربردی هست.

  12. شیرین می گوید

    خیلی تاثیر گذار بود. سپاس امید عزیز

    1. احمد می گوید

      ۰

  13. هادی می گوید

    مهم نیست که چه بودیم و چه کردیم.مهم این است که چه هستیم و کجا هستیم. ما در حال حاضر جز بدترین مردمان تاریخ هستیم.ما جهان سومی هستیم.دروغگو هستیم.حیله کار هستیم.شهوت ران هستیم.حرام خوار هستیم و …..و جالب اینجاست که باز ادعا می کنیم بهترین هستیم……………………وای

    1. مجید می گوید

      خب IQ دونستن تاریخ باعث می شه از خوبی هاش درس بگیریم و از بدی هاش هم عبرت
      اگه ما تاریخ پر افتخار باستانمون رو بخونیم می تونیم مثل اون موقع بشیم بهترین بشیم پیشرفت کنیم راستگو باشیم و…

      1. k می گوید

        مجید باهات موافقم گل گفتی

  14. Mohammad می گوید

    با تشکر ازشما که حقایق ایران باستان رو میگید
    ومتاسفم برای کسانیکه نمیخوان بپذیرن ایران از اول یکتا پرست بوده و کارش درسته و الکی مدارک(میبخشید اینجوری حرف میزنم) چرت و پرت ومضحک میارن و میگن که ایران باستان اینجوری نیست
    خوب معلومه که هنوز در سلطه ی مادی معنوی عرب گرفتار هستند و بهتر است جای دیگری زر بزنند(معذرت میخوام)
    دوستان عزیز! “دریا با لیس زدن سگ نجس نمیشه”
    پس سعی نکنید هرروز حرف مفت تازه ای به این و اون بخورونین و بگید ایران باستان شیطان پرست بوده و اینطور چیزا
    ما نمیگیم کوروش معصوم بوده
    میگیم انسان دوست بوده
    میبخشید دوسال دارم خودمو نگه میدارم چیزی نگم
    اما دیگه صبرم تموم شده
    کتابی هست مربوط به حسن صباح که در ان کتاب حسن صباح به پیروانش میگه که ما ایرانیان از ابتدا یکتا پرست بوده ایم و اعراب برای اینکه جهانیان مارا نشناسند شروع کردن به از بین بردن تمامی مدارک موجود درمورد تاریخ ایران
    ایران و ایرانی پایندست و از تاریخش دفاع میکنه(البته کسی که ایرانی باشه)

    1. Reza می گوید

      آفرین…..
      هزار آفرین
      از این جملت خیلی خوشم اومد:
      “دریا بالیس زدن سگ نجس نمیشه”
      آفرین محمد

      1. Mohammad می گوید

        بسیار ممنون رضا جان

    2. عارف می گوید

      محمد جان راستی با تو.

    3. کسری می گوید

      سپاس محمد جان
      به امید روزی که هیچ اثری از این تازی های زالوصفت و دین مسخرشون از ایرانی که امید آیندگان است نباشد و دوباره آریا بر فراز دنیا بدرخشد.

      1. Mohammad می گوید

        ببخشید کسری جان اما من مخالف اسلام نیستما

    4. بهزادتورانی می گوید

      موافقم

  15. عارف می گوید

    اگر سر سلسله دار ایرانی جلوه ی خداوندی نبود در تورات(مسیح) و انجیل(سوشیانت) و قران(ذولقرنین)نمی شد.
    تازه شم در ان زمان به هر کس و ناکس که اجازه ی ورود به در بار داده نمی شده که بعدش بیاد بگه چنین بوده و چنان است.در ضمن از کار های هر کسی می شه فهمید که چکارست.ادمی که همش از این ایالت به اون ایالت می رفته ک جایی رو ازاد کنه یا اباد.چه شبایی رو نتونسته چشم رو هم بزاره تا اینکه بخواد هر شب سال هم خوابی کنه مگه خرگوشه ادم یه توانی داره ربات ک نیست.تازه حرم سرا به پارسی همان شبستانه. مسجد (مزثگت) هم شبستان داره و قسمت پرده سرا ک بانوان در اونجا هستن.ایا همه ی اون زن ها زنای امام جمعه هستن.می شه این طور هم گفت که شبستان پارسه جایی برای گرد هم امدن بانوانی بوده ک همسرانشان در کاخ نوروزی پارسه مشغول بودند .پارسی را از پارسایی پارسی گفتند

  16. ایرانی می گوید

    بعضی ها فقط با شنیدن نام نویسنده ای خارجی تمام حرف های او را باور می کنند

    1. سارا می گوید

      عکست چقدر قشنگه مردم وقتی دیدمت تو را خدا پوشیه بزن

  17. هومن می گوید

    دوستان گرامی گفتگوی علمی تاریخی و… با فحش و ناسزا جور در نمیاد .از ناسزا و تهمت پرهیز کنید.

    1. انی کاظمی می گوید

      متاسفانه دوستان با تعصب همواره به فحش و ناسزا توسل می جویند.

  18. dont matter می گوید

    شما ها میخواین با فحش دادن به هم دیگه ایرانو بسازید.خب دشمنامون همینو میخوان.فیلم ۳۰۰میسازن جوونا ی ایرانی لذت میبرن.نگین نه بخدا ما ها داریم از تو نابود میشیم.یکی کوروشو قبول داره یکی عمرو یکی اسلام یکی زردشت یکی هردو .

  19. میترا می گوید

    واقعا برای کسانی که این مطالب رو میخونن و باور میکنن متاسفم………………………

    1. Mohammad می گوید

      یعنی چی؟
      الان شما با این مطلب موافق بودی یا مخالف؟

  20. امیر می گوید

    درود بر مدیران و بازدیدکنندگان این سایت
    من عادت به پیش داوری ندارم اصلا من عادتی در زندگی ندارم پس دوست میدارم که این را نه از سر لجاجت یا خدایی نکرده عداوت بلکه از سر دلیل جویی یک مرد بخوانید راستش نمی دارنم شما چه مرامی دارید اما بخاطر احترامی که فرهنگ انسانیت مداری میگذارم به خدا قسمتان دادم… خوب وارد حاشیه نشویم؛ دوستانی که این دست مطالب را در سایت “تاریخ ما” میگذارید آیا خودتان به داشته هایتان(به گذشته خود دقت فرمایید) ایمان دارید آیا نه اینکه ما همه انسانیم و محدود به موقعیتهایی(موقع های مکانی و زمانی) که طبیعت بر ما تحمیل میکند پس چرا به درستی راهی که گذشتگان ما(کل انسانها) رفته اند “همواره” به دیده شک نگریسته ایم؟ من باورم این است که تنها یک نفر است که میتواند راه درست زندگی کردن را به ما بیاموزاند تا راه درست زندگی خود را انتخاب کنیم آن یک نفر هم “خود انسان” است بنابراین بی ریا باشید با تاریخمان.
    Ehsase1khatereh.blogtaz.com

    1. انی کاظمی می گوید

      درود؛
      دوستم، آقای امیر، لطفاً در دیدگاه هایی که می گذارید کمتر از آدرس وبلاگ خود استفاده کنید.
      ما دوست داریم نظرهای شما برای نمایش عمومی در وب سایت تایید شود.

      بدرود.

  21. امیر می گوید

    کم آوردی کامنت منو حذف کردی
    دیدی ثابت کردی بویی از شعور نبردی که به درخواستم مبنی براینکه جوابی که برای کامنتم دادی روتغییر بدی؛ عمل کنی. هه هه هه …
    این بی شعور (انی رو میگم) بخودش جرات داده منو دوست خودش معرفی کنه و من بهش گفتم اونقدا احمق نشدم که تو دوست من باشی و ازش یک سئوال دیگه پرسیدم چون پاسخی به سئوال فلسفی من که از تاریخ ایران بود، نداشت. کامنت منو حذف کرد.

  22. آناهینا می گوید

    mamnon omid aly bod

  23. مارتا می گوید

    سلام من واقعا متشکرم از این سایت

    مطلب جالبی بود برای من لذتبخش بود

    زنان تشکیل دهنده نیمی از تاریخ هستند

    باید در باره این گروه زیاد بنویسید

  24. احمد حسن نژاد می گوید

    دوستان گرامی و ارجمند و همزبانان

    لازم میدانم ابتدا با عنوان نمودن یک پرسش توجه همه شما نیکان را به نکته ای جلب نمایم .

    اساسا سبب خلقت انسان(با این همه پیچیدگی و تفاوت نظر) چه بوده ؟
    به تحقیق که بیشتر شمایان بر این باورید که همه ما و هر آنچه در جهان هستی (چه پیدا و چه نهان )از آن پروردگار جهانیان است یگانه ای که کائنات را بی شک بر پایه نظم آفرید
    بیائید برای اندک زمانی فراختر بیاندیشیم . ورای همه تعصبات ،نژادها ، قومیتها، رنگها و زبانها به خالق یگانه خود بیندیشم بی شک همه اتفاقات خارج از نظام هماهنگ آفرینش نیست
    به بیان دیگر همه جنگها بی عدالتیها و همه و همه از قانون کائنات پیروی میکند
    نیک میدانیم که آینده ما و فرزندان ما به کنش و واکنشهای ما نسبت به هم و جهان هستی بستگی خواهد داشت ،هم اکنون که به یاری تکنولوژی راهی به مراتب بهتر برای ارتباطاتمان یافته ایم ،با عبرت ازسرگذشت پیشینیان بر ای داشتن جهانی زیباتر با احترام به همه مخلوقات هستی زیبا ترسخن بگوییم و بیاندیشیم .
    چراکه روابط من و تو تاریخی برای آیندگانمان خواهد بود .
    چنین تا بر آمد برین روزگار
    ندیدند جز خوبی از کردگار
    کسی کو خرد را ندارد ز پیش
    دلش گردد از کرده‌ی خویش ریش
    خرد چشم جانست چون بنگری
    تو بی‌چشم شادان جهان نسپری

  25. دخترایرانی می گوید

    اینکه چی بودیم مهمه ولی وقتی ادم فیلمایی مثه ۷ یاچیزای دیگرو میبینه ازایرانی بودن خودش خجالت میکشه واقعاچی بودیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ارسال یک پاسخ