فرمانروای آرمانی کوروش بزرگ

عبرانیان مدت‌ها بود که چشم‌انتظار مسیحایی بودند تا آنان را از مصائبی که دچارش بودند، نجات دهد؛ به‌ ویژه پس از سقوط بیت المقدس در مقابل بابلیان و تبعید عبرانیان به بابل، از نظر آنها مهم‌ترین وظیفۀ مسیحای موعود، نجات عبرانیان از یوغ اسارت در بابل و بازگرداندن آنان به سرزمین‌شان بود؛ افزون بر این، مسیحای موعود باید آگاهانه «بنی‌اسرائیل را از موهبت‌های زمینی در سرزمین خودشان بهره‌مند کند.» کوروش با اقداماتی که در حق عبرانیان انجام داد، به خوبی با مسیحای موعود مطابقت داشت و به نحوی شایسته در دیدگاه عبرانیان دربارۀ تاریخ می‌گنجید.

از آن‌سو، برای یونانیان کوروش تهدیدی جدی و ملموس بود و تصویر نکویی که از او در تاریخ‌نگاری یونان به جای ماند، بیشتر به همین دلیل بود، یونانیانِ مغرور و سرآمدباور به دشمنی نیاز داشتند که بزرگوار، نیرومند، سخاوتمند و اشرافی باشد و بیش از ترس، احترامِ دشمنانش را برانگیزد. کوروش از تمام این خصوصیات بهره‌مند بود. فتوحات برق‌آسا و گستردۀ کوروش، یونانیان را که به رغم آرمان‌های صلح‌طلبانه‌شان، شیفتۀ جنگ و جدال بودند، مسحور کرد و برانگیخت که در اولین فرصت ممکن به نزاع با این دشمن توانا و ارزشمند برخیزند اما تاریخ چنین مقدر کرده بود که یونانیان این فرصت را نیابند و به جای کوروش با جانشینان او دست و پنجه نرم کنند. اما مهم‌تر از آن، هم‌خوانی کوروش با دیدگاه یونانیان دربارۀ تاریخ بود؛ چرا که یونانیان به جای سیر تاریخ به چرخۀ تاریخ معتقد بودند که طی آن حکومت‌ها به دست فرمانروایانی نجیب شکل می‌گیرند، دوره‌ای از افول فرهنگی را طی می‌کنند و در نهایت فرومی‌پاشند. در چنین دیدگاهی به تاریخ، کوروش عاملی کلیدی بود؛ فرمانروای نجیب و بزرگواری که شاهنشاهی ایرانیان را بنا نهاد که پس از او رو به افول نهاد و در نهایت فرو ریخت؛ چرخه‌ای تاریخی که از دیدگاه یونانیان اجتناب‌ناپذیر بود و پیروزی یونانیان و شکست ایرانیان را در درگیری‌های آتی‌شان به شکلی موجه و منطقی توجیه می‌کرد.

در ادامه، هر یک از این سنت‌های تاریخ‌نگاری و جایگاه کوروش در آنها را با دقت بیشتر بررسی می‌کنیم.

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ