هرمز چهارم پادشاه ساسانی که بود؟
پس از درگذشت انوشیروان، فرزندش هرمزد چهارم به سال ۵۷۹ میلادی بر تخت سلطنت جلوس کرد. در زمان به فرمانروایی رسیدن هرمزد چهارم ایران درگیر و دار جنگ با روم بود، جنگی که در زمان خسرو انوشیروان شروع شده بود. امپراتور روم تمایل داشت در قبال صرف نظر کردن از یکی از شهرهای بین النهرین، شهر راهبردی “دارا” که همیشه مورد نظر و توجه روم بود، به آن امپراتوری تسلیم کند.
ولی از آنجا که ایران نیز به داشتند شهر مزبور اهمیت می داد، مصالحه صورت نمی گرفت و نبرد همچنان ادامه یافت. در سال ۵۸۸ میلادی، در حالی که نبرد ایران و روم جریان داشت، به هرمزد خبر دادند که ساوه شاه پادشاه ترکان با یک سپاه ۳۰۰ هزار نفری به ایالات شرقی ایران تاخته است و تاکنون شهر های هرات ، بادغیس و چند شهر مرزی دیگر را به تصرف در آورده است.
هرمزد در آغاز پادشاهی وعده داد که از روش پدر در ادارۀ امور کشور پیروی کند و علاوه بر حکومتی توام با عدل و داد، مانند او بر بزرگان و روحانیان مسلط باشد. اما از آنجا که کمتر پایبند احتیاط و یا ملزم به عدل و داد بود، خود را در میان مشکلاتی گرفتار کرد که در یک طرف آن دو طبقۀ موصوف قرار داشتند و در سوی دیگر، مردمی که مورد جور و ستم قرار گرفته بودند. خاقان ترک که ساوه شاه نام داشت با آگاهی از رنجش مردم از یکسو و اشتغال هرمزد از سوی دیگر، فرصت را مغتنم شمرده هجوم خویش را آغاز نهاد.
این امر موقع هرمزد را سخت به خطر افکند. ولی بهرام چوبین سردار نامی ایران و رییس خاندان مهران با یک سپاه کوچک و چند ده هزار نفری برای مقابله با لشکر عظیم و ۳۰۰ هزار نفری ترکان به شرق ایران شتافت. بهرام چوبین طی چندین جنگ با سپاه کوچک خود توانست لشکر ۳۰۰ هزار نفری ترکان را شکست داده و ساوه شاه پادشاه آنان را در میدان جنگ به هلاکت برساند. می گویند خاقان ترک در این جنگ از فیلان و شیران جنگی استفاده می کرد، اما عملیات تیراندازان ایرانی آنقدر شدید بود که فیلان و شیران را رم داده آن ها را در میان سپاه ترکان انداخت، و سپاه ایران با استفاده از اغتشاش و اضطرابی که بر نیروی دشمن غلبه یافت. ترکان پس از این شکست سنگین به دژ مستحکمی در آن حدود پناهنده شدند، ولی پس از چندی مقاومت تسلیم شده و پذیرفتند که سالانه مبلغی به عنوان باج به ایرانیان بپردازند.(۵۸۸ میلادی). ایرانیان در این جنگ غنائم بیشماری به دست آوردند. میزان غنایم به حدی بالا بود که برای حمل زر و گوهرهای به دست آمده، ۲۵۶ شتر ضرورت داشت.
اما پیروزی بهرام در نبرد با ترکان، هرمزد چهارم را نگران ساخت. پس بی درنگ او را در راس نیرویی به تسخیر لازیکا(گرجستان) و جنگ با رومیان، که هنوز هم ادامه داشت، فرستاد. اما در جنگی که بین ایرانیان و رومیان درگرفت، ارتش ایران به زانو در آمد. هرمزد چهارم که در آتش کینه و حسد می سوخت، به جای اعزام نیروی کمکی، دوک نخریسی و جامۀ زنان برای بهرام چوبین فرستاد و بدین وسیله او را در مورد سرزنش و توهین قرار داد. سپاهیان ایرانی از رفتار هرمزد چهارم نسبت به سردار بزرگ ایران خشمگین شده با نیروی ایرانی که در بین النهرین سرگرم نبرد با رومیان بود، دست اتحاد دادند و برای انتقام کشیدن از هرمزد، رهسپار تیسفون شدند. هرمزد با آگاهی از این حرکت، سپاهی را که در پایتخت داشت به مقابله با آنان فرستاد. اما قوایی که هرمزد برای مقابله با بهرام چوبین فرستاده بود نیز، به سپاه بهرام چوبینه پیوست. هنگامی که این خبر به پایتخت رسید، مردم سر به شورش برداشتند. در این هنگام هرمزد چهارم به دست برادر همسر خود کور و سپس به قتل رسید.(۵۹۰ میلادی)
دربارۀ هرمزد چهارم روایات مختلفی وجود دارد که دسته ای از آن ها بر علیه او گفته شده است. مثلا در بعضی از روایات او را سفاک خوانده اند. ظاهرا این نظر از آنجت ناشی می شود که وی برای کاستن از نفوذ بزرگان، افراد بزرگ را خوار می داشت و درویشان را ارج می نهاد و چون بر خلاف پدر خود برای منظور اصلی یعنی تسلط بر بزرگان و روحانیان روشی نادرست و غیر محتاطانه در پیش گرفته بود، وی را به سفاکی و شدت عمل متهم کردند. یکی از جهات مخالفت روحانیان زرتشتی با هرمزد چهارم، طرفداری وی از رعایای مسیحی مذهب بود، حتی او یک همسر مسیحی اختیار کرده بود. مغان از وی خواستند تا مسیحیان را آزار کند، ولی هرمزد این پیشنهاد را نپذیرفت و چنین گفت: همان طور که تخت ما تنها بر دو پایه قرار نمی گیرد و برای استواری آن دو پایۀ دیگر نیز ضرورت دارد، حکومت ما نیز با آزار مسیحیان و پیروان ادیان دیگر استوار نخواهد شد، چه با این عمل آن ها را در صف دشمنان خویش در آورده و بر ریشۀ خود تیشه زده ایم. پس دستور داد آزار آنان متوقف و روش نیکو در پیش گرفته شود تا پیروان سایر مذاهب با توجه به رفتار نیکوی مغان، به کیش آنان در آیند.
منابع شرقی همه در این نکته اتفاق نظر دارند که هرمزد نسبت به ضعیفان و ستم دیدگان خیرخواه بود و در مورد بزرگان و صاحب نفوذان سختگیر و شدیدالعمل. نویسندگان رومی او را به اعتبار دشمنی با قیصر، پادشاهی ستمگر و بداندیش دانسته اند و مسیحیان به جهت رفتار نیکویی که با ایشان داشت، از وی به نیکی یاد کرده اند. به هر حال در ریشه یابی علل مخالفت بزرگان و روحانیان و وارد آوردن اتهام ستمگری و خونریزی بر هرمزد چهارم، دو عنصر اصلی به چشم می خورد: . خوار مایه داشتن بزرگان و مغان به منظور کاستن از نفوذ و قدرت آنان. ۲. طرفداری از بینوایان و تهی دستان برای پیروی از شیوۀ انوشیروان.
علاوه بر این، چنانکه برخی از مورخان نوشته اند، هرمزد چهارم مردی باهوش، شایسته، و تحصیل کرده و به زعم گروهی، به اعتبار دستگیری مستمندان و ارتقاء درویشان به مقامات بزرگ، بیش از انوشیروان بزرگ شایسته عنوان “دادگر” بوده است.