نبرد هوانگ سان بول

خلاصه ای از نبرد هوانگ سان بول:

این جنگ بین کشورهای شیلا و باکجه در سال ۶۶۰ به وقوع پیوست .در ان زمان امپراطور مویول پادشاه وقت شیلا توانست حمایت گائوزونگ پادشاه سلسله چینی تانگ را بدست اورد .پادشاه اویجا پادشاه بکجه کشور را در وضعیت بدی قرار داده بود و مهمانی ها و عیاشی های او ،وی را از توجه به امور دولت باز داشته بود .فرمانده کیم یو شین با پنجاه هزار سرباز به نیروهای تانگ که مابین ۱۲۲۷۱۱ تا صد و سی هزار نفر بودند و از طریق دریا در راه بکجه بودند ملحق شد. وقتی پادشاه اویجا با این وضعیت بحرانی روبرو شد، اعتماد وزیران را از دست داد و تنها توانست پنج هزار سرباز را جمع کند .وی به سرعت فرمانده گی بک را به سمت فرماندهی ارتش منصوب کرد و گی بک را به نبرد فرستاد. نیروهای گی بک ابتدا به محل نبرد رسیدند و کمپی را در انجا دایر کردند. گی بک نیروها را جمع کرد تا سخرانی قهرمانانه ای برای انها داشته باشد.وی برای سربازانش داستان فرمانده گوجیان (فرمانده چینی )را یاداوری کرد که توانست با تنها پنج هزار نفر ارتشی هفتصد هزار نفری را شکست دهد !!پس از این سخرانی نیروها روحیه گرفتند و آماده نبرد شدند. نیروهای کیم یو شین حمله گسترده ای را به بکجه اغاز کردند ولی نیروهای گی بک هر پنج نبرد اولیه را بردند .نیروهای شیلایی روحیه خود را از دست دادند. فرمانده کیم پومیل (فرمانده شیلایی ) پسر جوان خود ،هوارانگ ها (گروهی از جوانان نخبه شیلایی) و فرمانده گوانچانگ را برای نبردی دیگر فرستاد .گی بک گوانچانگ را دستگیر کرد ولی مدتی بعد وی را ازاد کرد .گروه هوارانگ برای تجدید قوا به کمپ شیلا برگشتند .گی بک بار دیگر گوانچانگ را دستگیر کرد اما برای اینکه برای دشمن جوان خود احترام قائل بود پس از اعدام وی جنازه اش را به شیلا فرستاد. مرگ گوانچانگ باعث خشم در ارتش شیلا شد و کیم یو شین بار دیگر حمله متمرکزی علیه نیروهای در حال کاهش بکجه تدارک دید.در پایان نیروهای شیلا پیروز شدند و گی بک کشته شد . بعدها کیم یو شین دشمن خود را مردی پر افتخار و شجاع عنوان کرد. در این جنگ نیروهای متحد تانگ شیلا گونگجو (شهر بسیار مهم بکجه)را محصره کردند و پادشاه اویجا هم تسلیم شد.

عضویت
اطلاع از
guest

2 نظرات
پرامتیازترین
جدیدترین قدیمی‌ترین
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها
ناشناس

ممنون بابت اطلاعات عزیز

ناشناس

البته حاکم اویجا (آخرین فرمانروای باکجه) بعد از اینکه ارتشش در جنگ شکست خورد و کشورش هم ویران و نابود شد. پایتختش هم سقوط کرد
خودش هم به اسارت درآمده بود. ۲ سال بعدش مُرد
پسرش هم خودکشی کرد