اتانا، خدای سومری

اتانا/ Etana/

بر طبق فهرست خدایان سومری، اتانا دوازدهمین پادشاه کیش و مربوط به دورۀ بعد از سیل بود و «شبانی که به آسمان صعود کرد» نام داشت. این به نظر می‌رسد به یک اسطورۀ اکدی اشاره داشته باشد که از دورۀ بابلی کهن به بعد، انتقال‌یافته است. همچنین یک‌گونۀ آشوری میانه و نیز نو _ آشوری وجود دارد که بسیار کامل است. خلاصۀ زیر بر اساس ترجمۀ متأخر از دالی  Dalley است.

مقدمۀ آغازین شامل شرحی از آفرینش کیش توسط ایگی گی ها Igigi و آنوناکی ها است. اما این شهر هنوز بدون پادشاه است. ایشتار الهه، در بالا و پایین برای یافتن پادشاهی در جستجوست. انلیل به دنبال یک‌تخت سایبان دار برای اتانا ست [ افتادگی در متن در حدود ۱۲۰ سطر ]. در سرچشمۀ رودی کنار درختی عظیم، یک مار و یک عقاب آشیانه دارند. عقاب اصرار می‌ورزد که در برابر شَمشَ، سوگند وفاداری یاد کند. هدف از دوستی آن‌ها، توزیع مساوی غذایی است که درنتیجه شکار حاصل می‌شد. همه‌چیز به خوبی پیش می‌رفت. بچه‌های آن‌ها بزرگ می‌شدند، تا این‌که روزی برای خوردن بچه مار توطئه می‌کند، جوجه‌ها مادر خود را از این عهدشکنی  آگاه می‌سازند، ولی عقاب پاسخ می‌دهد که تنها به آسمان و بر فراز درختان می‌رود و به بلعیدن بچه‌های مار می‌پردازد. هنگامی‌که مار، شب‌هنگام، به لانه بازمی‌گردد،آن را تهی می‌یابد و نزد شمش بانگ برمی‌دارد. خدا نالۀ او را می‌شنود و نیرنگی را برای به دام انداختن عقاب به مار می‌آموزد. مار می‌بایستی گاو نری را در کنار کوه بکشد و خود درون‌پوست آن پنهان شود، هنگامی‌که عقاب طماع فرود می‌آید که به تکه‌های دلخواه خود، یعنی امعا و احشا نوک بزند، مار می‌تواند او را برباید وبال‌هایش را بکند و او را به درون‌چاهی عمیق بیندازد. عقاب جسد فریبندۀ گاو را می‌بیند و برای خوردن آن فرود می‌آید و این علی‌رغم اخطارهای جوجه‌های زیرک بود که انگیزۀ نیرنگ را دریافتند. عقاب گرفتار می‌شود و هرگونه خواهشی از مار یا شمش می‌کند سودی ندارد، خورشید_ خدا،فقط اعلام می‌کند که عقاب باید به سبب شرارتش تنبیه شود، ولی باز به او می‌گوید که او شخصی را برای کمکش اعزام خواهد داشت. اتانا، در این هنگام، پادشاه کیش و بدون وارث است. هرروز از شمش می‌خواهد و به او یادآور می‌شود که وظایف قربانی و تشریفاتی خود را به خوبی انجام داده است. از او می‌خواهد که گیاه زندگی را به او بنمایانند شمش دربارۀ عقاب محبوس مطالبی می‌گوید و اعلام می‌دارد که آن پرنده می‌تواند به وی کمک کند. اتاناعازم می‌شود و عقاب را پیدا می‌کند که در چاهی با رنجوری به سر می‌برد. مدت هفت ماه صبورانه عقاب را غذای می‌دهد تا نیروی خود را بازیابد و از چاه بیرون بیاید.اما تا آن زمان، عقاب احتمالاً، بال‌های تازه درآورده است و می‌تواند دوباره پرواز کند( افتادگی متن). این پرنده از اتانا می‌خواهد که بداند چه‌کاری برای دوستش می‌تواند انجام دهد.اتانا گیاه تولد را نام می‌برد و عقاب برای یافتن او در کوهستان به پرواز درمی‌آید و چون در آنجا نمی‌یابد،حاضر می‌شود که  با ایشتار بانوی زایش مشورت کند. اتانا بر پشت عقاب سوار می‌شود و شاه‌پرهای عقاب را می‌گیرد و باهم بالا می‌روند. منظره اطراف شهر که در زیر پایش به‌تدریج کوچک‌تر می‌شود، اتانا را گیج می‌کند و سه بار از پشت عقاب می‌افتد و عقاب همیشه قبل از افتادن او به زمین، وی را می‌گیرد. ]افتادگی متن[. نخستین اقدام، ظاهراً، با ناکامی روبه‌رو می‌شود. اتانا در بازگشت به کیش kiš، خود او همسرش درباره گیاه تولد، خواب می‌بینند و برای پادشاه تعریف می‌کنند که چگونه در خواب به‌اتفاق عقاب از دروازه‌های خدایان بزرگ گذشتند. در خانه‌ای با پنجره‌های باز دختری را با تاج دیدند و شیرهای ایران در زیر تختش به او یعنی اتانا حمله آوردند و او بیدار شد (ظاهراً ایشتار همان دختر است). عقاب اعلام می‌دارد که مفهوم این خواب برایش روشن است و حاضر می‌شود اتانا را دوباره به آسمان ببرد. این بار، اتانا را کاملاً می‌بندد و عروج خود را آغاز می‌کند. درست هنگامی‌که وارد دروازۀ  سین sin می‌شود، شمش، اداد و ایشتار( افتادگی متن) احتمال دارد که گیاه تولد را از الهه دریافت داشته باشند. در اینجا باز، افتادگی‌هایی در متن وجود دارد که مربوط به همسر اتانا و پسر آن‌ها یعنی بلیه Balih است که نامش نیز در فهرست خدایان آمده است و همچنین مرگ اتانا که به مکافات جنایتی رخ‌داده است.

 

منبع:

  • کتاب  اساطیری ایران، اثر ژاله آموزگار،
    انتشارات سمت، چاپ شده در مهر ۱۳۹۵
  • تهیه الکترونیکی: سایت ، اِنی کاظمی

 

عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها