هیولای دریایی، ایلو یانکا
ایلو یانکا / Illuyanka/
یک هیولای دریایی اژدها مانند عظیم که در اسطورۀ حاتی ها ظاهر میشود. این حکایت مقدمهای اسطورهای برای مراسم سال نو حاتی ها به کار میرفت که در نریک Nerik بر پا میشد. نریک مرکز عمدۀ مراسم مربوط به زالیانو zaliyanu هوا_ خدا بود. متن( KBO III ۷) شامل دو گونه اسطوره است و اخیراً پیشنهاد شده که دو شرح متوالی منعکس کنندۀ اختلاف تاریخی میان هیتی ها (به نمایندگی هوا_ خدا وگاشگایی ها Gašgaeans است «ایلویانکا».
نخستین قصه با شکست هوا_ خدا در نبردی در برابر ایلویانکا آغاز میشود. او از دیگر خدایان استمداد میکند . اینارا Inara الهه، ضیافتی برپا میدارد و ظرف های بسیاری را با انواع و اقسام نوشیدنی ها پر میکند. این الهه سپس از یک موجود انسانی به نام هو پاشی یا Hupašiya کمک میگیرد. این موجود میپذیرد که بیاید ولی تنها به این شرط که با او همبستر شود. اینا را بنا بر میل او رفتار میکند و سپس آن مرد را به ضیافتی میبرد که اژدها و همۀ بچه هایش را دعوت کرده بود. خانوادۀ اژدها چنان سر مست میشوند که نمیتوانند آن محل را ترک گویند. هو پاشی یا آنها را با طناب محکم میبندد و آنها را برای هوا_ خدا آماده میکند که ایلویانکا را بیدرنگ به قتل میرساند. سپس اینارا آن مرد را به نقطه ای دور دست میبرد تا با او زندگی کند، اما صریحأ به او قدغن میکند از پنجره به بیرون نگاه نکند تا همسر و خانوادۀ خود را نبیند. آن مرد پس از بیست روز نمیتواند خودداری کند و پنجره را می گشاید و از الهه به حالت خشم میخواهد که اجازۀ برگشت خانه را به او بدهد. پایان قسمت تکه پاره شده است ولی احتمال میرود که الهۀ هو پاشی یا او را به سبب نافرمانی به قتل رسانده باشد. این اسطوره نیز علت شناسی خود را در بر دارد با ذکر این مطلب که اینارا خانۀ خود را برای جشن پورولیا Purjllia ( سال نو) به پادشاه داده است.
حکایت دوم ایلو یانکا و هوا_ خدا دارای یک همکاری به مثابه موجود بشری هستند. ایلو یانکا دوباره موفق شده است که نیروی هوا_ خدا را سلب کند و این بار، با محروم ساختن او از قلب و دیدگانش نیروی او را میگیرد. سپس، خدای آسیب پذیر با دختر یک «مرد فقیر» ازدواج میکند و این زن برای او پسری میزاید که بهنوبۀ خود عاشق دختر ایلویانکا میشود و بهعنوان کابین عروسی اعضای دزدیده شدۀ پدر خود را میطلبد و آن را به پدر خود بازمیگرداند و اکنون هوا _خدا میتواند دوباره مبارزه را از سر بگیرد. او نهتنها دشمنش بلکه فرزند خود را نیز میکشد که اکنون جزیی از قبیلۀ همسرش شده و میخواهد که از او چشم پوشی نشود.
طرح باقی مانده از ایلویانکا
طرح امروزی از ایلویانکا