شیوه جدید سیاست در حکومت حاکمان اموی!
هنگامی که تاخت و تاز به ایران آغاز گردید، یزدگرد سوم بعنوان دارندهٔ فره ایزدی و نظر کرده و گماشتهٔ خدا در این سرزمین فرمان میراند. وی خود را فراتر از همهٔ مردم و نگهبان دیگران میدید.
اما فرمانروا و پاسدار مسلمانان را که امیرالمومنین و امام میخواندند، شخصی به سادگی دیگر مسلمانان بود، که لااقل نظراً خود را با دیگران برابر و برادر میدانست. لکن وی فردی از قبیله قریش بود که کارش نظارت بر اجرای قوانین اسلام و هدایت جامعه در مقام جانشین پیغمبر بود.
این امیرالمومنین تنها بواسطهٔ آنکه جانشین پیامبر خدا بشمار میرفت، اطاعت از وی واجب بود و مخالفت با وی بهمنزلهٔ انکار پیغمبر! خلفای نخستین اسلام با ظاهری بسیار ساده درمیان دیگر مردم مینشستند و سادهترین غذا را با آنان میخوردند. هنگامی که هرمزان، مرزبان خوزستان را دستگیر کردند و به مدینه بردند، وی از سادگی خلیفه که نه دربانی داشت و نه نگهبانی، در شگفت بود.
اما امویان نظر به توسعه سریع قلمروی اسلام و گوناگونی عناصری که در آن روزگار جامعهٔ اسلام را میساخت، دریافتند که تنها دین نمیتواند شالودهٔ یک امپراتوری را کفایت کند، بلکه نوعی احساس ملی نیز برای این امپراتوری واجب آمد.
شیوه ای نو در حکومت
آنها خلافت را در موقعیت جدیدی قرار دادند و آن را به دولت عرب که متکی به حمایت قبایل عرب بود مبدل ساختند. بهطبع در این دولت آرمانها و نهادهای تازهای پدید آمد. سادگی نخستین و پیوستگی نیرومند حکومت دینی که صفت ممیز ایام چهار خلیفهٔ نخست بود از میان برخاست.
در مخالفت با این آرمانها و شیوههای حکومت، احزابی نظیر شیعه و خوارج سربرآوردند که همگی آمادهٔ انکار اساس این حکومت تازه بودند. مثلا فرقه شیعه، مگر زیدیه از تصدیق خلافت انتخابی امتناع ورزیدند و برآن بودند که حق خلافت تنها از آن علی بن ابی طالب و فرزندان وی است.
از سوی دیگر خوارج ضرورت قریشی بودن امام را انکار مینمودند، و در برخی موارد بطورکلی لزوم وجود امام را رد میکردند. از این گذشته، معاویه خلافت را مانند پادشاهی در خانوادهٔ خویش موروثی کرده بود و رفته رفته با معمول کردن تشریفات و آداب گوناگون، آن را به چیزی که بیشتر به سلطنت عرب میمانست درآورده بود، که دلیل وجودی آن دفاع از قبایل عرب بود.
بنابراین تا زمانی که اتحاد قبایل عرب پابرجا بود، حکومت اموی نیز دوام میآورد. تنها هنگامی دستهبندیهای قبیلهای قدیم دوباره ظاهر شد که حکومت اموی رو به زوال داشت.