نبرد قادسیه به روایت بلاذری

گویند که مسلمانان به عمربن خطاب نامه نوشتند و وی را از کثرت ایرانیانی که از برای جنگ ایشان مهیا شده بودند آگاه کردند و یاری طلبیدند. عمر خواست که خود به جنگ رود. پس لشکری بیاراست. عباس‌بن عبدالمطلب و گروهی از بزرگان اصحاب پیامبر وی را به ماندن و فرستادن سپاه و سلاح اشارت کردند. عمر نیز چنان کرد که ایشان خواسته بودند.

لکن علی‌ بن ابی طالب وی را به رفتن اشارت فرمود. عمر گفت:« من آهنگ ماندن کرده‌ام.» آنگاه از علی خواست که او خود به‌سوی عراق حرکت کند. اما علی نپذیرفت و ترجیح داد در نبرد با ایرانیان شرکت نکند. عمر خواست سعید‌بن زید عدوی را روانه کند، لکن عزم دیگری کرد و سعد‌بن ابی‌وقاص را بفرستاد.

عمر می‌گفت:«وی (سعد ابی وقاص) مردی است دلیر و تیراندازی ماهر.» گویند که سعد هنگامی‌که به‌عراق می‌رفت، سه‌ماه در ثعلبیه توقف کرد تا مردم بسیاری به‌وی پیوستند. مثنی‌بن حارثه بیمار بود. وی سعد ابی‌وقاص را اندرز داد که میان قادسیه و عُذیب به ایرانیان هجوم آورد.

پس از چندی بیماریِ مثنی‌بن حارثه شدت یافت و او را به میان قبیله خویش بردند و وی در همانجا درگذشت. پس از مرگ مثنی، سعد ابی وقاص زن وی را به نکاح خویش درآورد! واقدی نیز گوید: مثنی پیش از رسیدن رستم فرخزاد به قادسیه وفات یافته.

گویند: رستم که از اهل مردم همدان و حاکم آذربایجان بود ( اعراب به وی رستم ‌الآذری می‌گفتند) به سوی عراق لشکر کشید. وی در محلی میان حیره و سَیلَحین مدت چهارماه توقف کرد! رستم در این چهارماه هرگز به جانب مسلمین نرفت و با ایشان نبردی نکرد. مسلمانان نیز در قادسیه سپاه خود آراسته داشتند!

گویند که قادسیه هجده‌ماه پس از نبرد مهران (یوم‌النخیله) رخ داد. آنگاه رستم فرخزاد، بهمن جاذویه (ابروبند) را که‌در طِیزنا باد لشکرگاه داشت را به‌پیش فرستاد. سپاه مسلمانان چون نیازمند علف و طعام ‌می‌شدند، گروهی سوار روانه می‌کردند و آنان در فروسوی فرات به‌غارت می‌پرداختند. عمر نیز از مدینه بهر ایشان گوسفند و گوشت می‌فرستاد.

گویند که در فاصله میان نبرد یوم‌النخیله و قادسیه، شهر بصره ساخته شد. سازنده‌آن عُتْبَه‌ بن غزوان بود. چون روز جنگ قادسیه شد، عمر نامه به ابوموسی نوشت که سعد ابی‌وقاص را مدد بفرست. و ابوموسی مُغیره‌بن شُعْبَه را با سپاهی به یاری سعد فرستاد. همچنین عمر به‌چندتن دیگر نیز نامه فرستاد تا با سپاهی عازم قادسیه شده و به کمک سعد روند.

نبرد قادسیه در آخر سال شانزده‌هجری رخ داد. گویند که: رستم فرخزاد از سعد ابی‌وقاص خواست که کسی از مردانش را نزد وی فرستد. سعد، مغیره‌‌بن شعبه را روانه کرد. رستم با وی بسیار سخن راند تا گفت:«دانم که شما را چیزی جز تنگی معاش و رنج فراوان به این جنگ‌ها برنیانگیخته. پس ما شمارا خوراکی که شکم‌ هاتان بدان سیر شود و برخی چیزها که بدان خوشدل گردید خواهیم بخشید.»

مغیره پاسخ داد:«پروردگار، پیامبر خودرا سوی ما فرستاد. ما سعادت‌یافته دعوتش اجابت نموده از وی پیروی کردیم. پس وی به ما فرمان داد تا با آنانکه به آئین ما نیستند جهاد کنیم. تا خوار و زبون گشته به‌دست خویش جزیه بپردازند. ما تورا نیز به عبادت پروردگار یگانه و ایمان به پیامبر می‌خوانیم. اگر پذیرفتی آشتی باشد، وگرنه شمشیر میان ما حکم کند.» رستم سخت برآشفت و گفت:« به خورشید و ماه سوگند پیش از آنکه خورشید برآید شما را همه خواهم کشت.»

عمر به سعد ابی‌وقاص نامه نوشت که چندتن را نزد بزرگ ایرانیان بفرست و ایشان را به آئین اسلام بخوان. سعد، عمربن کَرب زُبیَدی و اَشعَث‌بن قَیس کِندی را با جماعتی روانه کرد. هنگامیکه ایشان بر رستم فرخزاد می‌گذشتند، وی پیش آمد و پرسید:«آهنگ کجا دارید؟» گفتند:«به‌نزد بزرگ تو می‌رویم.»

آنگاه میان ‌آنها سخن‌ها رفت تا گفتند: پیغمبر مارا وعده داده که برسرزمین شما غالب آئیم. رستم، زنبیلی خاک خواست و گفت: این سرزمین ماست، بگیرید! عمربن کرب زبیدی دامن ردای خویش بگشود و خاک در آن ریخت. پرسیدند: چه‌چیز تورا به اینکار وا داشت؟ گفت:«به‌آن تفال کردم که خاکشان ازآنِ ما گردد و برآنان چیره شویم.»

سپس به‌ نزد شاهنشاه آمدند و وی را به آئین اسلام خواندند. یزدگردشاه خشمناک شده ایشان را فرمان بازگشت دادو گفت:«اگرنه فرستادگان بودید، شمارا همه می‌کشتم.» آنگاه یزدگرد به‌رستم نامه نوشت و اورا از اینکه تازیان را به‌وی گذر داده‌بود سرزنش کرد.

روزی چون ساعتی از نیمروز برآمد، خوراک آوران سپاه اعراب به‌فرماندهی زهره‌بن عبدالله‌بن قتاده تمیمی سعدی، به گروهی از سواران ایرانی برخوردند، و این خود انگیزه جنگ شد. ایرانیان به‌یاری سواران خود شتافتند و اعراب نیز از خوراک‌آوران خود یاری کردند. جنگ درگرفت.

عمربن کرب زبیدی با سپاهی حمله آورد و یکی از فرماندهان سپاه ایران را اسیر کرد. او خود یکی از پیلان را از پای درآورد و گفت:« شمشیر به خرطوم پیلان زنید که کشتنگاه پیل، خرطوم آن است.»

نبرد قادسیه

عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها