وسایل خانگی و زیورآلات سکاها

ظروف خانگی

 دیگ های مفرغینی، که در آن سماها گوشت می پختند، مانند زین و برگ اسب هایشان، از مشخصات سکایی به شمار می آید.این گونه دیگ ها، که آن ها را در هر گور کوچک و بزرگ سکایی یافته اند، در سراسر عصر سکایی شکل خود را حفظ کرده اند. بیشتر دیگ های غیر سکایی معمولاً دارای سه پایه هایی بوده که آن ها را روی آتش نگاه می داشته است. همچنین یک دسته حلقه ای مرکزی داشته که با آن دیگ را حمل می کردند و روی شعله می آویختند. اما دیگ های سکایی برروی پایه ای محکم قرار داشت که شبیه یک مخروط ناقص بود. این دیگ ها نیمه کروی بودند. به جای یک دسته حلقه ای که از یک طرف تا طرف دیگر دیگ باشد، در حاشیۀ آن دو دسته برآمده می ساختند ی است که شش دسته دارد. بیشتر دیگ های را از مفرغ ریخته شده می ساختند، و از لحاظ اندازه از نمونه های کوچک گرفته تا آن هایی که سه پا ارتفاع و هفتاد و پنج پوند* وزن دارد، دیده می شود. بر خلاف تقریباً شیء دیگر سکایی، این دیگ ها به ندرت تزیین شده اند، ولی هنگامی که میخواستند صورت دیگری از دیگ بسازند، معمولاً محدود طرحی می شد که با نواری به شکل تعدادی خدنگ ساخته شده یا از ترکیبات هندسی به وجود آمده بود. آن عده از سماها که بیشتر تحت تأثیر یونانا قرار می گرفتند به تزیینات بیشتری راغب بودند، اما حتی در این صورت هم از تزیینات افراطی بود و جنبۀ تصویری نداشت. سادگی دیگ ها تقریباً به طور مسلم بر اثر ملاحظات عملی بوده است، زیرا دودی که ازآتش بر میخاست تزیینات دیگ را سیاه می کرد و پاک کردن آن را دشوار می ساخت. سماها بدون عقل سلیم نبودند و، مانند بسیاری از پیشه وران، افرادی صرفه جو به شمار می آمدند. نمونه طرز فکر آن ها را در رفتار پادشاه آن ها به نام آریانتوس(Arianthus)می توان دریافت. وی دستور داد برای سرشماری مردم، هر فرد در سرزمینش یک نوک پیکان مفرغی نزد او بیاورد؛ و هنگامی که همۀ آن ها را شمارش کرد، دستور داد نوک پیکان ها را ذوب کنند و از آن ها دیگی بزرگ بسازند.

روستوتسف تعدادی ظرف را شناسایی کرده که دارای مناظری مربوط به الهۀ بزرگ بوده و ظروف مقدس محسوب می شده اند. چنین ظروفی، قطع نظر از محل آن ها، بیشتر از گورهای سماها به دست آمده است. این مناظر بیشتر برروی ظرف ابخوری (رایتون) و ظرف های کوچک مدوّری دیده می شود که به عقیده روستوتسف منحصراً در مراسم مذهبی به کار رفته است.

 

سکاها

 

 

بسیاری ازظروف آبخوری گرانبهاتری که در گورهای سکایی به دست آمده توسط استادان یونانی شاخته شده است، ولی پیاله هایی که اساساً سکایی هستند نیز وجود دارد. از مشخصات آن ها یکی پایه آن ها یکی پایه مسطح و بلند و دسته های سوراخ داری است که احتمالاً در ایجاد شکل ظرف های شراب چشی روس ها در اواخر قرون وسطی بی تأثیر نبوده است. بسیاری از خانواده های بدوی دارای شاخ آبخوری بودند. کوزۀ مخصوص کومیز که کاملاً سکاییی است نیز از لوازم خانگی بود. زیباترین آن ها کوزۀ چرتوملیک است که چهار دهانه دارد و هر یک از آن ها به جانوری ختم می شود. در سه تای ان ها الک هایی تعبیه کردند و الک چهارم در گلوی ظرف است. در پازیریک از کوزه های بلند سفالین برای ذخیره کردن کومیز استفاده می کردند و ظروف فلزی را برای این منظور به کار نمی بردند. کوزه های سفالین را در محل و به همان ترتیب می ساختند که سماها آن را برای استفاده روزانۀ خوددرست می کدند؛ هر چند در ساختن ظروف به رنگ قرمز، که آن ها را در جشن های ویژه به کار می بردند، از یونان تقلید می کردند. از آثار بازماندۀ پازیریک چنین بر مب آید که بسیاری از ظروفی کهدر خانه ساخته می شد دارای قاعده ای مدوبر یود، برای نگاه داشتن آن ها از حلقه های چوبی استفاده می شد.

 

کاسه و تنگ راه، خواه ازسفال و خواه از چرم، با پایه های مدوّر و مشابه نیز می ساختند و آن ها را با حلقه و تسمه نگاه می داشتند، و گاهی ظروف سنگین را به همان شکل و با پایه های مدّور درست می کردند. سماها قیف، ملاقه،کفگیر و قاشق را از استخوان و با اندازه ها مختلف می ساختند. همچنین از سنگ، چراغ درست می کردند وآن ها را به صورت تغارهای کوچک راست گوشه ای در می آوردند و برای هر یک پایه ای ظریف در هر گوشه تعبیه می کردند.

اثاث منزل

اثاث منزل در پازیریک شامل کنده های مربع چوب بود که آن ها را یا به عنوان چهار پایه یا شاید حتی زیر سری به کار می بردند. برعکس، میز ها را بسیار استادانه و ماهرانه می ساختند. میزها کوتاه، و شکلشان مدّور یا بیضی بود. آن ها را یا بر روی پایه های خراطی شده ای قرار می دادن که به طرزشگفت انگیزی به میز های دوره ملکه ویکتوریا شباهت داشت. این پایه های کنده کاری شده شبیه حیواناتی بود که روی دو پای عقب خود ایستاده باشند. سطح فوقانی آن ها اندکی فرو رفته بود و حواشی اوریب داشت. میز ها را می توانستند از هم جدا کنند و آن ها را یا به منزله سینی به کار برند، یا روی پایه بگذارند و به عنوان میز مورد استفاده قرار دهند.

تشک و متکا را به شکل ها و اندازه های مختلف می ساختند و آن هارا با موی گوزن پر می کردند و با تکه دوزی های خاص خود می آراستند. وسایل حشیش کشیدن برای هر فرد بدوی ضروری بود، و در پازیریک زنان و مردان لوازم مخصوص این کار را برای خود داشتند. در پازیریک بعضی از دیگ هایی که مورد استفاده حشیش کشان قرار می گرفت بر طبق شکل معمول سکایی بود، ولی گاهی گونه بزرگ تر چراغ های کوچک مربع شکل به جای ان به کار می رفت. به ندرت دیگ های مدور حلقه دار سه پایه را بر نمونه های سنتی ترجیح می دادند، زیرا می توانستند آن ها را بر روی آتش از وسط تیرهای چادر حشیش کشان بیاویزند. چادر ها را غالباً با چرم می پوشاندند، ولی گاهی چادر های نمدین را به جای آن ها به کار می بردند. در هر مورد، پوشش های چرمی را ساده رها می کردند اما یکی حشیش از کشان چادری به کار برده که آراسته به یک ردیف پلنگ بود که به گوزن ها حمله می کردند.

 

الگوی ستاره شکل روی قالی کرکی از تپۀ ۵، پازیریک. حدود قرن پنجم پیش از میلاد

 

 

 جانوری افسانه ای با سر عقاب و تن شیر از قالی کرکی از تپه ۵ پازیریک. حدود قرن پنجم پیش از میلاد. قریب ۴۱×۲۲۱۲

 

گوزن شمالی از قالی کرکی یافت شده از تپۀ ۵، پازیریک. حدود قرن پنجم پیش از میلاد. قریب ۴×۶

 

 

 

طرح سوار از قالی کرکی از تپه ۵، پازیریک. حدود قرن پنجم پیش از میلاد. حدود ۵/۶×۵/۹ اینچ

 

 

وسایل بی شماری ازپوست که در پازیریک به دست آمده خود به خود شگفت انگیز نیست؛ آن چه باعث تعجب می شود مهارت بیابانگردان در این دوران کهن در رنگ کردن خز های خود و در آوردن پوست ها به صورت طرح های پیچیده با کیفیت عالی است. پوست گوسفند، بز و اسب از نژادی کوتاه و کوچک به طور کلی، مورد استفاده واقع می شد، ولی پوست پلنگ، راسو، گربه وحشی، سنجاب، سمور و قاقم پیوسته برای ساختن جامه های بهتر به کار می رفت و کیسه و خورجین و چنته نیز از این پوست ها ساخته می شد. برای بسیاری از آن ها جیب می گذاشتند و به همه آن ها چفت و بند می بستند و از آن ها، برای حمل آینه و لوازم آرایش استفاده می کردند.

از نمد معمولاً به عنوان ملافه و پتو استفاده می شد، ولی خز و چرم نیز غالباً به کار می رفت در واقع، مردم پازیریک در ساختن نمدهایی با درجات بالا و کیفیات مختلف مهارت داشتند. ارزش منسوجات ظریف را می دانستند، و پارچه هایی که از همسایگان خود می خریدند دارای کیفیتی عالی بود. جالب ترین کالاهای آن ها عبارت از چندین پارچه پشمی چینی بسیار زیبا و نوارهای بافته شده از جنس ایرانی بود که آن را روی نمد زین قرمز خود قرار می دادند. قدمت این نوار ها را به قرن پنجم پیش از میلاد می رسانند.اما از همه جالب تر قالی کرکی ایرانی است که مربوط به همان تاریخ و از تپه شماره ۵، به دست آمده است.

 

قالی

یونانیان باستان برا قالی های بابلی و هخامنشی ارزش فراوانی قائل بودند. در آن روزگار، این گونه قالی ها بسیار زی قیمت بود و به آسانی به دست نمی آمد. آنها غالباً، قالی های کرکی ساردی۴(Sardis) در نظر داشتند. شاید این قبیل قالی، که روی تخته سنگ های نینوا نشان داده شده است، قدیمی ترین مدرک مصور قالی به شمار می رود، که تا روزگار ما باقی مانده است. اما هیچ قالی به قدمت یکی قالی از پشم و کرک متعلق به قرن پنجم پیش از میلاد و مکشوف در پازیریک وجود نداشت تا آن که این قالی را، گورهای منجمد آلتایی در برابر چشمان حیرت زده ما قرار داد. قالی پازیریک با قدیمی ترین قالی ایرانی که هنوز هم موجود است، فرق زیادی ندارد اگرچه طرح آن باستانی تر است و الگو های آن شیوه خاصی ندارد، روشی که در ساختن آن به کار رفته تقریباً شبیه روشی بوده که تا همین اواخر در سراسر خاورمیانه رواج داشته است. اندازه قالی مزبور شش پا و سه اینچ در شش پا و شش اینچ است. بخش مرکزی با ستارگانی پر شده که استادانه ساخته شده و به ردیف کنار هم قرار دارند. این بخش با پنج حاشیه با عرض های نسبتاً متغیری محاط شده است. حاشیه اول شامل یک نقش مایه از جانوری افسانه ای (شیری با سر پرنده) و دومی صفی از گوزن های ناحیه شمال است که یکی پس از دیگری، پشت سر هم، از راست به چپ حرکت می کنند،در صورتی که جالب ترین حاشیه عبارت از یک ردیف سوار است که اسبانشان دارای همان ساز و برگی اند که در تندیس های آشوری دیده می شود، و پشت سر هم با حالتی موقر در جهتی مخالف با جهت گوزن های مزبور در حرکت اند. رنگ ها ملایم و دلپذیرند و زمینه به رنگ قرمز تند است و درجات دیگری از قرمز و آبی کم رنگ و سبز و زرد غلبه دارد. در هر اینچ مربع، ۲۷۰ گره وجود دارد رودنکو۵ ثابت کرده است که یک قالی باف ماهر می تواند در هر روز دو هزار گره ببافد. از آن جا که قالی پازیریک لااقل ۰۰۰/۲۵۰/۱ گره دارد، وی چنین نتیجه می گرد که ساختن آن یک سال ونیم طول کشیده است. رودنکو از یک طرف، بر اساس شواهد باستان شناختی، و از طرف دیگر، بر اساس سبک آن، قدمتش را به قرن پنجم پیش از میلاد می رساند. وی ملاحظه کرده است که گره زدن دم اسبان، کاکل آشفته بر روی پیشانی آن ها، یال های چیده شده، گردن های خمیده، پارچه های کرکی زیر زین و سینه بند های عریض اسب جنبه هایی آشوری اند که شباهت زیادی به جواهر آلات هخامنشی مربوط به قرن پنجم تا چهارم پیش از میلاد دارند.

آینه

آینه در هر خانواده سکایی بسیار ضروری بود، و احتمال می رود که اعضای مهم خانواده هر یک آینه ای با خود داشتند. در جنوب روسیه آینه های نسبتاً کوچکه سکایی با حلقه یا دسته ای در وسط و پشت آن، متداول بود که در مدت کوتاهی آن را به سرعت جانوری در اوردند. آینه هایی به سبک یونان باستان یافت شده است که بعضی از آن ها را استادان یونانی ساخته و بعضی دیگر را سماها از یونانیان تقلید کرده اند. ولی صنعتگران سکایی به سبب عش قدیرینه خود به تزیینات، و به ویژه علاقه به شکل های جانوری، آن ها را با زینت هایی آراسته اند. در ۱۹۴۸، بقایای تعدادی آثار فلزی در اولبیا به دست آمد و معلوم شد که در سراسر قرن ششم و پنجم پیش از میلاد، اشیای مختلف، به ویژه آینه و ظروف سفالین، در آن جا برای فروش به سکائیه۶ ساخته می شد. آینه های پیشین دارای دسته های ساده بودند که در منتهی الیه آن ها تندیس کوچک جانوران نصب می شد. پلنگ، گوزن، سر بز، و پرندگانی با سبکی خاص از نقش مایه های مورد نظر بود. آینه های سکایی این دوره دسته نداشتند،و آینه های ناحیه اولبیا به انضمام بعضی پلاک های فلزی صلیب مانند به سراسر سکائیه و تا نقاطی دور دست مانند کیّف ، مجارستان و اورال صادر می شدند. در آلتایی، همان گونه که انتظار می رود، آینه های وارداتی ازچین می آمد، و قدیمی ترین آینه هایی که در پازیریک یافت شده اند از قرن پنجم و چهارم پیش از میلاد بوده است.

از آینه احتمالاً هدفی دوگانه داشتند، زیرا اگرچه پیداست که بیابانگردان به اندازه ای به ظاهر شخصی خود اهمیت می دادند که قرار دادن چنان اشیایی را در گور های خود موجه می شمردند، ولی احتمال دارد که، بر طبق اعتقاد بدوی خود، آینه را شیء مفیدی برای راندن ارواح خبیثه می دانستند، که به گامانشان همیشه برای زیان رساندن به بشر آماده بودند. شاید هم آینه را علامت الهه بزرگ می شمردند، زیرا پلاک زرّین کوچکی از کول اوبا تصویر زن نشسته را نشان می دهد که به تصاویری که از این الهه در پازیریک کشیده اند، شباهت بسیار دارد، و بر روی پلاک کول اوبا، این الهه آینه دای در دست چپ گرفته است، و در این میان مردی که در برابر او ایستاده از جامی که شاید «رایتون» مقدس باشد می نوشد. در پازیریک، آینه ها دارای دسته های بسیار عالی بود. یکی ازقشنگ ترین آن ها دسته ای چرمی داشت که آن  را در کیسه ای بسیار زیبا از پوست پلنگ و مزّین به هلالی زرین قرار داده بودند. این آینه شاید به مردی تعلق داشت که او را در گوری به خاک سپرده بودند، زیرا زنش دارای آینه زیبایی ازنقره بود که آن را روی شاخ گاو سوار کرده بودند. این زن نیز تنها ساززهی را که در پازیریک یافت شده است، دارا بود. در گورها دیگر، تنها طبل یافت شده است که از آن هدفی دوگانه داشتند: یکی نواختن آهنگ و دیگری ترساندن ارواح خبیثه. ولی ساززهی آن زن به عود شبیه بود. در پازیریک و نئاپولیس بعضی از نواحی دیگر، آینه هایی از استخوان یافت شده است که آن ها را با طرح های ساده هندسی آراسته و در بعضی از آن ها سوراخی در قسمت فوقانی تعبیه کرده اند تا صاحبش بتواند آن را به کمربند خود بیاویزد. سنجاق ها و سوزن های فلزی نیز در آن جا یافت شده است و از آن به طور منظم و به تعداد زیاد در خود سکائیه هنوز به دست می آید.

 

 

 

نقشه محدودۀ صادرات اولیبائی

 

 

 

جواهر آلات

سماها عشقی واقعی به زینت آلات داشتند و از آرایش خویش به همان اندازه لذّت می بردند که از تزیین اسبان و اشیای خود. علاقه مفرط آن ها به جواهر آلات در هر موردی آشکار می شد طبعاً عالی ترین قطعات از گورهای سلطنتی به دست آمده است. در اینجا اسکلت ها همیشه مزّین به اشیای زرین، مانند نیم تاج، پوشش سر، گردنبند، کمربند، دستبند،گوشوار، انگشتری، طوق، آویز، طلسم، مهره، دکمه، سگک، و جعبه های کوچکی از خمیر بوده، اما حتی از گورهای کم اهمیت تر مقدار زیادی جواهر آلات و مواد گرانبها به دست آمده است. بدین ترتیب، جمجمه مردی که مدفوت در سین جاوکا(Sinjavka) مزین به پلاک های زری با گوزن های خوابیده بوده است در کلرمس، خواه عشق بیابانگردان به جواهرات و خواه وحشت افراد ادبی از فرار احتمالی روح متوفا از سوراخ های بینی و حدقه چشم او باعث می شد که سوگواران سوراخ های بین و چشم او را با خمیر نرمی که در ان سنگ های گرانبها نشانده بودند بپوشانند و گوش را با نوعی لعاب که اصل ایراین کهن داشت، پر کنند. طلا آلات بدلی غالباً استخوان های متوفا را می پوشاند. بیشتر ان ها شامل پلاک های برجسته ای بود که با آن لباس های خود را می آراستند. بسیایر از آن ها نقش مایه های هندسی و طرح های گلدار دارند و طرح های گل و بوته و نخل مانند در میان متداول ترین شکل های انتزاعی آنهاست. طرح های جانوری حتی بیشتر است. گاه گاه منظره ای اززندگی سماها را روشن می سازد. تنها مدرک مصور ما ازیک نفر موسیقی دان۷ و چند نفرکشتی گیر۸ ، از چنین منابعی به دست آمده است. پلاک ها از لحاظ شکل و اندازه با یک دیگر متفاوتند و پولک ها، تسمه ها و دکمه ها دبسیار متداول بوده است. نوار های نازک دراز کمتر یافت می شود و آن ها را فقط به عنوان تزیینات پوشش سر به کار می برند. این پوشش ها، به نوبه خود، ازلحاظ شکل فرق می کنند. در میان آن ها نیم تاج های زرین و جواهر نشان و انگشتری به ارتفاع چهار اینچ و عرق چین های زربفت که روی چزم یا نمد قرمز سوار کرده بودند، یا تاج های از چوب تراشیده یا اشیایی به شکل قصر از چرم دیده می شود که آن را بر بالای باشلق های نمدین نصب می کردند(چنان که در پازیریک مرسوم بود). در گورهای فقیر تر اشیای مشابه بیشتر از مفرغ یا آهن ساخته شده اند تا از طلا، با وجود این، همان عشق به زینت آلات در این مورد نیز با همان مهارت و ظرافتی که در ساختن مواد گرانبها تر به کار رفته است، دیده می شود.

پیشانی بند های طلا، که به طور کلی کار استادان یونانی بوده است، در جنوب روسیه یافت شده که در آن جا مردان وزنان ازبازو بند و طوق به طور مساوی استفاده می کردند. در واقع، شماری از این بازوبند ها را می توان جزو زیبا ترین زینت آلات جهان باستان دانست. در قفقاز، بعضی نمونه ها نشان دهنده نفوذ هخامنشی است، ولی در همه آن ها سلیقه ها و علاقه های سکائیان به طور روشن منعکس است. زنجیر های بافت شده از طلا و گردن بند نیز از لحاظ زیبایی به پای جواهر آلات سنگین تر می رسد. در پازیریک، گردن بند های چوبی مرکب از تندیس های گوزن ها و حیوانات افسانه ای (شیر با سر پرنده) یافت شده که روی آن را با ورقه های طلا پوشانده و بر روی حلقه ای مفرقین سوار کرده اند که از لحاظ سبک بدوی است و شبیه حلقه انگشتری بعدی از نووچرکاسک(Novocherkask) است که بعضی از جزئیات آن به نوبه خود ما را به یاد حیوانات افسانه از گنجینه جیحون می اندازد. روی بیشتر جسد ها گوشواره دیده می شود. مردان تنها یک گوشوار و زنان دو گوشواره داشتند انگشتری همگانی بود، غالباً چند انگشتری در هر انگشت دو دست دیده شده است. طلسم بسیار متداول بود و از دندان حیوان با نیروی سحر آمیز* گرفته تا سنگ ها مختلف با رنگ و شکل غیر عادی شبیه به مهره های استوانه ای شکل آشوری‌ها رواج داشت. در پازیریک، تندیس های کوچک و سیمین اسب را به کمربند متصل می کردند.

 

صدف و مهره در التابب کمتر بود تا در میان بیابانگردان فقیر تر جنوب روسیه. از آن ها به طور کلی در گور های کوچک به انضمام دستبندهای مفرغین، صدف یا طلسم هایی از بلور صخره ای عقیق جگری، کهربا، استخوان، یا خمیر می توان یافت که هر کدام ازآن ها را گاهی در زمینه ای از طلا یا نقره می نشاندند.

* هر پوند معادل ۴۵۳/۶۹۴۳ گرم است – م.

* به عقاید کهن آن زمان – م.

 

منبع:

  • کتاب سکاها، اثر تامارا تالبوت رایس، ترجمه دکتر رقیه بهزادی
    انتشارات کتابخانه طهوری ،  ۲۶ دی ۱۳۸۸
  • تهیه الکترونیکی: سایت ، اِنی کاظمی

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ