آخرین تهاجمات ترکان عثمانی و تصرف قسطنطنیه
سلطان مراد در ۱۴۵۱ میلادی درگذشت و سلطنت به پسرش سلطان محمد دوم، معروف به فاتح، رسید. یکی از مسائلی که محمد دوم از همان آغاز حکومتش در نظر داشت، تمام کردن مشکل قسطنطنیه و استیلای بر آن بود بهجایی که مرکزی برای توطئه بر ضد عثمانی شده بود. ازاینرو، وی به لحاظ سیاسی و نظامی به آماده کردن موقعیت برای تسلط بر قسطنطنیه پرداخت. در شمار کارهای سیاسی او میتوان بهقراردادهای صلحی اشاره کرد که با همه همسایگان و امیرنشینهای مستقل مانند ونیز، جنوا، صرب، والاکیا و نیروهای قدیس یوحنا مستقر در جزیره رودوس امضا کرد.
محاصرہ قسطنطنیه
محاصرہ قسطنطنیه مدت چهل و چهار روز طول کشید (از ۲۵ ربیع الاول تا ۲۰ جمادی الاولی ۸۵۷/ ۶ آوریل تا ۲۹ مه ۱۴۵۳ میلادی). (هولت و لمبتون، ۱۳۷۷، ص ۳۹۴). در مورد تعداد نفر سپاه عثمانی که در محاصره استانبول شرکت داشتند، روایات مختلفی وجود دارد. این تعداد را بین یکصد و پنجاه إلى دویست هزار تن تخمین زده اند، ولی مشخص نشده است که چه مقدار از این تعداد را ابواب جمعی ارتش و چه تعداد را داوطلبان و افراد غیرنظامی ناآشنا به فنون جنگی تشکیل میداده اند. احتمالاً تعداد نیروهای عثمانی در این جنگ حدود صد الی یکصد و پنجاه هزار نفر بوده است اوزون چارشی لی، ۱۲۶۸، ص ۵۳۱).
سلطان محمد فاتح، که دریافته بود زمان حمله عمومی فرارسیده است، پیش از اقدام تصمیم گرفت که مسئله را از راه مسالمت آمیز حل کند؛ ازاینروی در ۲۳ و ۲۴ مائیس اسفندیار اوغلی قاسم بیگ را به نمایندگی از جانب خود نزد امپراتور فرستاد و متذکر شد که حمله عمومی عثمانیها نتایج فاجعه آمیزی به دنبال خواهد داشت. وی برای جلوگیری از این فاجعه پیشنهادهایی به امپراتور بیزانس داد. پیشنهادهای سلطان محمد به این قرار بود (اوزون چارشی لی، ۱۳۶۸، ص ۵۴۲):
۱. تسلیم شهر به سلطان محمد
۲. امپراتور میتواند با همه اطرافیان و خزانه اش صحیح و سالم به هر نقطه ای که می خواهد برود و در صورت تمایل اداره امور موره را بر عهده بگیرد.
۳. مردم شهر در مهاجرت یا ماندن در شهر آزادند. در غیر این صورت، اگر شهر با توسل به قدرت نظامی به تصرف درآید، ساکنان آن در حکم اسرای جنگی خواهند بود.
قاسم بیگ کوشید تا امپراتور را به سبب موقعیت دشواری که به آن گرفتار آمده بود وادار به صلح سازد. البته، امپراتور نیز بیکار نماند و پیشنهادهای متقابلی داشت. وی، برای آگاه کردن سلطان محمد از این پیشنهادها، نماینده ای نزد وی فرستاد. نمایندگان روم به اطلاع سلطان عثمانی رساندند که سلطان به هر میزان که خراج خواسته باشد دولت بیزانس آن را پرداخت خواهد کرد. ضمنا، امتیازات دیگری نیز برای دولت عثمانی قایل شدند.
ولی به نوشته دوکاس، سلطان در پاسخ به پیشنهادهای امپراتور چنین گفت: حد امکان بازگشت از اینجا نیست. من یا شهر را تصرف می کنم یا شهر جنازه مرا دربر می گیرد. اگر با مسالمت شهر را ترک کنی (خطاب به امپراتور) بین ما روابط دوستی برقرار میشود. اگر با توسل به زور وارد شهر شوم، شاید دستور قتل اعیان و اشراف شهر و تو را صادر کنم؛ مردم را به اسارت بگیرم و شهر را به تاراج ببرم (اوزون چارشی لی، ۱۳۶۸، ص ۵۴۲).
روز سه شنبه ۲۹ می را سلطان محمد فاتح برای حمله عمومی و آخری به قسطنطنیه معین کرد. شب این روز تاریخی سه ساعت قبل از آفتاب حمله ترکان از هر سو و از هر جانب شروع شد. سه دسته قشون برای کارزار حاضر بودند. دسته اول از قشون چریک مسلمان و عیسوی و دسته دوم از قشون آناتولی و دسته سوم از ینگی چریها که می بایستی ضربت مهلک را به قسطنطنیه وارد آورند. حمله این دسته در سفیده صبح صورت گرفت. عدهای از ینگی چریها از شکاف دیوار نزدیک دروازه ادرنه وارد شهر شدند و فریاد فتح و ظفر بلند کردند و اهل شهر را به هم ریختند (شیبانی، ۱۳۱۵، ص ۸۶).
کنستانتین، امپراتور بیزانس، با عزمی ناشی از نومیدی، به دفاع از شهر برخاست. سربازان خویش را، که هفت هزار تن بیش نبودند، به توپهای کوچک، نیزه، تیر و کمان، مشعلهای سوزان و سلاحهای آتشین مجهز ساخت. شبها جز اندکی نمی خوابید و کار مرمت خرابیهایی را که روزها توپهای عثمانی بر دیوارهای شهر وارد میآوردند نظارت میکرد. با وجود این، استحکامات دفاعی شهر در برابر ناوهای جنگی خمپاره انداز و توپهای عظیم ترکها هر لحظه بیشتر ویران میشدند. در بیست و نهم ماه مه، ترکان نبردکنان از شکاف باروهای ویران به درون شهر وحشتزده ریختند (دورانت، ۱۳۷۳ الف، ص ۲۲۲).
از نخستین ساعت روز فراموش نشدنی بیست و نهم ماه مه تا هشتمین ساعت آن روز که سلطان از دروازه سن رومانوس وارد شهر شد، فتنه و غارتگری رایج بود (گیبون، ۱۳۸۱، ج سوم، ص ۱۳۵۵).فردای آن روز، که چهارشنبه بود، سلطان محمد در محراب کلیسای سنت صوفی نماز گذارد. روز پس از آن، کارگران ترک محراب مزبور را که کاشی کاریهای زیبا داشت خراب کردند و رویش را با آهک پوشاندند و صلیبی را که بر فراز گنبد کلیسا نصب بود کندند و بهجای آن هلال نصب شد و مسجد ایاصوفیه نام یافت.
بدین سان زیباترین کلیسای جهان مسیحیت به مسجد تبدیل شد و امپراتوری بیزانس از میان رفت و از آن پس قسطنطنیه شهر ترکان شد (اوزون چارشی لی، ۱۳۶۸، ص ۱۷۳). فتح قسطنطنیه محمد دوم را یک شبه بهصورت معروفترین سلطان در جهان اسلام در آورد. خود را همچون وارث یک امپراتوری جهانی تصور کرد. به قدرت مطلق خود
معتقد شد و چنان می خواست که استانبول از هر جهت مرکز جهان باشد. مدت سی سال از سلطنت خود را به تحقق بخشیدن به این هدفها مصروف داشت. محمد فاتح بود که خصوصیت مایه امتیاز و ماهیت امپراتوری عثمانی را استقرار بخشید (هولت و لمبتون، ۱۳۷۷، ص ۳۹۴)
فتح قسطنطنیه پشت تمام شاهان اروپایی را به لرزه افکند. سدی که اروپا را بیش از هزار سال از سیلابهای آسیا حفظ کرده بود، شکسته شده بود. آن دین و دولتی که صلیبیون امیدوار بودند آن را به درونی ترین بخش آسیا بتازانند، اینک از فرار لاشه امپراتوری روم شرقی، و از میان کشورهای بالکان، تا پشت دروازه های مجارستان راه خود را گشوده بود. دستگاه پاپی، که در آرزوی آن بود که دنیای مسیحیت یونانی به فرمان روم گردن نهد، اینک با ترس و وحشت می دید که میلیونها تن از مردم اروپای جنوب خاوری به دین اسلام می گرویدند (دورانت، ۱۳۷۳ ب، ص ۲۲۳).
مورخ فرانسوی گوستاواشلومبرگر می نویسد: (شیبانی، ۱۳۱۵، ص ۷۸) « فتح قسطنطنیه توسط ترکان، در ماه مه ۱۴۵۳ میلادی، یکی از بزرگترین وقایع تاریخ عالم است که در مقدرات اروپا نفوذ فوق العاده ای داشته این واقعه می بایستی بطور قطع خط سیر تاریخ را تغییر دهد این واقعه خطیر ماه آوریل و می ۱۴۵۳، دوره قرونوسطی را خاتمه داده آغاز عهد جدید را اعلان داشت.»
به فرمان سلطان، افراد مرفه، تجار، و صنعتکاران از شهرهای تسخیر شده انتخاب و به استانبول منتقل شدند تا در گسترش تجارت و صنعت همکاری کنند. این افراد شامل مهاجرانی از سالونیکا، یا جامعه بزرگ یهودی آن و یهودیانی از اروپا به مقیاسی معتنابه بود. ظرف بیست و پنج سال این یهودیان مهاجر، در چارچوب ملت خود، پس از مسلمانان و مسیحیان سومین عنصر بزرگ پایتخت شدند.
در مراحل بعدی در فتوحات سلطان پنج هزار خانواده هم از طریق ترابوزان و حوالی آن، علاوه بر خانواده های دیگری از آناتولی و موره و جزایر اژه، آمدند که به همگی به ترتیب محلات خاصی در شهر تخصیص داده شد که آنها را به یادبود شهرهای موطن خود نامگذاری کردند، مانند آق سرا و کرمانیه. آنان، علاوه بر خانواده های اصیل، شامل کسبه، همراه با صنعتکاران و استادکاران ساختمانی بودند که در کارهای بازسازی رو به گسترش مشارکت یافتند (رأس، ۱۳۷۳، ص ۱۲۱).
منبع:
- تاریخ بیزانس، نوشته محمد امیر شیخ نوری و محمدرضا نصیری
- انتشارات پیام نور، چاپ شده در ۱۱ مهر ۹۷
- تهیه الکترونیکی: سایت تاریخ ما، اِنی کاظمی