زنان در عصر صفوی چه پوششی داشتند؟

آنچه از نوشته‏ های سیاحان برمی‏ آید زنان در دوره صفویه دارای حجاب و پوشش خاصی‏ بوده‏ و در پرده زندگی می‌کردند. تعصب مردان ایرانی به حدی بود که زنان خود را در محدودیت نگه می‏داشتند و از دادن هر نوع آزادی امتناع می‏کردند و اجازه نمی‏دادند با مردان غریبه معاشرت کنند.ارزش و اهمیت مقام زن در تاریخ ایران بسی گسترده و قابل تامل است. در دوران صفویه‏ به واسطه رسمیت یافتن تشیع دوازده امامی، زن ایرانی در چارچوب اعتقادات مذهبی‏ وضع خاصی پیدا کرد. مورخان ایرانی عصر مورد نظر به واسطه عدم دسترسی به حرمسرا و مصاحبه ‏های حضوری، نتوانستند گزارش‏های مفصل و دقیقی ارائه دهند.

آنچه از نوشته ‏های سیاحان برمی ‏آید زنان در دوره صفویه دارای حجاب و پوشش خاصی‏ بوده‏ و در پرده زندگی می‌کردند. تعصب مردان ایرانی به حدی بود که زنان خود را در محدودیت نگه می‏داشتند و از دادن هر نوع آزادی امتناع می‏کردند و اجازه نمی‏دادند با مردان غریبه معاشرت کنند.

نمایش لباس زنان در این دوره برحسب رسوم کشور ممنوع بود و نشان دادن آن را رسوایی می‏شمردند و معتقد بودند که با تماشای لباس یک زن‏ می‏توان به قامت وی پی‏ برد. به هر حال حجاب و پوشش در دوره صفویه امری قابل تامل‏ بوده است و بزرگ‏ترین توهین برای مرد ایرانی آن بود که کسی روی زن او را ببیند.

با تمام این کوشش‏ها، زنان حرمسرا از موقعیت خاصی برخوردار بودند طوری که به «دولت‏ سایه» معروف شدند و در سیاست و مملکت ‏داری دخالت کردند. از عصر شاه عباس به‏ بعد آنان قطب مهم سیاسی شده و در تعیین جانشین شاه اراده مستقیم داشتند.

برای تحقیق و بررسی در زمینه ‏های مختلف اجتماعی و شناخت بهتر زوایای تاریخی‏ در یک‏جامعه، توجه به زندگی اقشار گوناگون مردم که در عین داشتن فرهنگ مشترک‏ دارای شیوه‏ های فرهنگی خاصی هستند بسیار ضروری است.

در زمان صفویه سیاحان بسیاری به ایران سفر کرده و در سیاحت‏نامه‏ های خود مطالب فراوانی درباره چگونگی اوضاع و احوال اجتماعی ایران، ازجمله وضعیت‏ پوشاک زنان نوشته‏اند. سیاحان مسلما بر اثر وضع اجتماعی به ندرت با زنان ایران‏ برخورد داشته‏اند. از این‏رو کمتر توانسته‏اند به‏طور مستقیم از آرایش آنها چیزی دیده‏ باشند. اطلاعات آنان بیشتر برمبنای گزارش کسانی است که با آنان رفت‏وآمد داشته‏اند، ولی از لحاظ پوشاک باید گفت آنان را در بازارها می‏دیدند و از قرار معلوم‏ در فروش آنها نیز دخالت‏هایی داشته‏اند.

برخلاف تغییرات متداول، سبک و مدل لباس براساس سنن و فرایض مذهبی‏ اجزایش تنظیم می‏شد. برای مثال عمامه و چادر و خلعت در ایران تا به امروز متداول است.

پوشاک به‏ جای مانده، ویژگی‏های اصلی پوشش در دوره صفویه را بیان می‏کند. به علاوه، گذشته از تاکید اروپایی‏ها بر علاقه ایرانی‏ها به تنوع سبک‏ پوشاک و بهایی که بابت تامین آن می‏پرداختند، منابع پراکنده‏ای نیز در خصوص طبقه‌بندی اجتماعی لباس زنان وجود دارد که دیدگاه‏های ارزشمندی درباره جنبه‏ای از تاریخ اجتماعی ایران که کمتر ثبت شده، فراهم می‏آورد.

دامنه محدود پوشاک برجا مانده از دوره صفویه تا حدی نتیجه مندرس شدن‏ طبیعت فرسودنی ابریشم‏های ظریف و پنبه ‏ها، عادت به سوزاندن پوشاک سلطنتی به‏ منظور یافتن طلا و نقره به کار رفته در آن و به ویژه نابودی صندوقخانه دربار صفوی طی‏ غارت اصفهان در ۱۱۳۵ هـ.ق، است. از طرف دیگر تعبیر دقیق و اغلب صریحی که از لباس خانگی زنان شده است حائز اهمیت است زیرا معمولا زنان در ملأ عام‏ مستور بوده و تعداد قلیلی از ناظران مستقیما قادر به توصیف آنان شده‌اند.

پوشاک زنان صفوی در قرن ۱۶ میلادی را به‏طور کلی می‏توان متشکل از تن‏پوش‏های چندلایه و دوخته شده دانست. این تن‏پوش‏ها، کوتاه بودند، در میان تنگ‏ شده و سپس به‏سمت خارج همراه با چین‏های مواج باز و گشاد می‏شدند. انواع‏ پوشش سر و جواهر و زیورآلات نیز همراه آنان بود.

لباس‏ها در اوایل دوره صفویه هنوز هم سبک دوره تیموری را تداعی می‏کرد. پوشاک اصلی زنان تا حدودی قابل تعویض بود. مگر سربندها و روبنده‏های زنان، به‏ استثنای طبقاتی نظیر مهتران و درویشان. با وجود این، می‏توان گفت که سبک اصلی‏ لباس زنان در طبقات مختلف، با درجات مختلفی از ساده‏پوشی همراه بوده است.

دوران سلطنت شاه عباس اول (۱۰۳۸-۹۹۶ ق/ ۱۶۲۹-۱۵۸۸ م) مقارن با یکی از با شکوه‏ترین سده‏ های تاریخ ایران بود، که لباس‏های مجلل، خود بیانگر آن است. اطلاعات به دست آمده از منابع مکتوب و سفر نامه‏ ها، دقیق‏تر است. در این دوران زنان‏ انواع زیرپوش‏های راه‏راه یا چهارخانه نازک به تن می‏کردند و پیراهن را با زیر شلوارهای ساده یا راه‏راه جذاب که تا به زمین می‏رسید، می‏پوشیدند و گاهی یقه را با مروارید، حاشیه ‏دوزی می‏کردند.

سپس انواع جدیدی از لباس‏ها ارائه شد که پوشش زنان را نیز دستخوش‏ تغییراتی کرد. ردای کوتاه‏تری همراه با چکمه ‏های کوتاه و زربفت حاشیه ‏دوزی‏ پوشیده می‏شد که تا ۸ یا ۱۰ سانتی‏متری بالای قوزک پا و نیم تاجی مثلث‏ شکل و زربفت که با انواع روبنده ‏ها پوشیده می‏شد، متداول گردید. انواع جدید چادر نیز به وجود آمد که یک نوع آن مانند کیسه در بالا گره می‏خورد و نوع دیگر روبنده‏ توری داشت که به دو طرف پیشانی وصل می‏شد.

در زمان سلطنت شاه سلیمان نیز پوشاک زنان تغییر اساسی نکرد مگر آنکه به‏ مراتب زینتی ‏تر و مرصع‏تر شده بود که البته برای به دست آوردن چنین جلال و جبروتی حتما باید بهای گزافی پرداخت می‏شد، بهایی که عاقبت باعث ورشکستگی‏ دولت صفویه گشت.

شاردن درباره پوشاک زنان در این دوره می‏نویسد: پوشاک ایرانی قد و قامت را بلندتر از لباس‏های ما اروپاییان نمودار می‏سازد و ارزان تمام می‏شود. با وجود این، کشوری‏ وجود ندارد که در آن به قدر این سرزمین شکوه و تجمل ملبوسات، اعم از مردان یا زنان، بیشتر و زیادتر باشد. لباس زنان از بسیاری جهات همانند پوشاک مردان است. پیراهن را که قمیص می‏خوانند و کلمه شمیز از آن آمده است، از جلو تا ناف باز است.

بالاپوش‏های بانوان باریک است و یک شصت پهنا دارد. بانوان و نیز مردان ایرانی‏ دستکش بر دست نمی‏کنند. دستکش در مشرق زمین مفهومی ندارد. تنبان همان‏طور تا به‏ قوزک پا می‏رسد،ولی ساق‏ها بلندتر و تنگ‏تر و ضخیم‏تر است. چون بانوان هرگز جوراب به پای خویش نمی‏کنند. زنان با نیم ‏چکمه‏ای پای خود را می‏پوشانند که تا چهار انگشت بالاتر از قوزک می‏رسد و آن یا کاردستی است یا اینکه از منسوجات‏ بسیار گران‏بها تهیه می‏گردد (شاردن،۱۳۳:۲۲۲).

تاورنیه نیز در این خصوص می‏نویسد: زنان ایرانی لباس‏های خیلی جذاب‏ می‏پوشند. لباس‏های زنان ایرانی از بالاتنه و پایین‏تنه مجزا نیست، روی هم و یکسره‏ است و با لباس مردان تفاوتی ندارد. از جلو باز و از ماهیچه پا به پایین تجاوز نمی‏کند. کمرشان را تنگ نمی‏بندند. آستینشان به دست و بازو چسبیده، تا پشت دست می‏رسد. بلندی شلوار زنان همچون مردان تا پاشنه پا می‏رسد. کفش زنان ایرانی با کفش مردانه‏ فرقی ندارد و رنگ آن خصوصا سبز و قرمز و زرد یا بنفش است (تاورنیه، ۱۳۶۱:۶۲۴).

دلاواله در سفرنامه ‏اش آورده است که لباس زنان ساده است، منتهی از پارچه‏ های‏ قیمتی ابریشمی با تار و پود طلایی بافته شده است و دارای نقش‏های زیبایی است. پارچه‏ای به نام زربفت یا میلک در کاشان بافته می‏شود که در تار و پود این پارچه طلا یا نقره و گاهی نیز هردو به کار رفته است. این پارچه‏ ها منحصرا از طرف زنان مصرف‏ می‏شود، زیرا مردان فقط از قماش نخی لباس دارند که رنگ مخصوص براقی دارد. پیراهن‏ زنان ایرانی تنگ‏تر از ترکان است و به نظر من قشنگی آن را ندارد. زنان جوراب مخمل‏ یا زربفت و به‏طور کلی، هرچه مطابق سلیقه آنان باشد می‏پوشند (دلاواله، ۱۳۷۰:۱۴۷).

ژرژ مانواریک نیز در مورد البسه ایرانیان می‏نویسد: خیلی تنگ و خوش طراز است و زنان هم مانند مردان شلوار و جوراب‏های مخمل گلی می‏پوشند (شرلی، ۱۳۶۲:۸۷).

در مقابل این توضیحات مثبت سیاحان، دن گارسیا نظر دیگری دارد. او هنگام‏ بازدید از تخت‏جمشید می‏نویسد: امر شگفت و جالب، توجه آنکه در این بنای عظیم و ترکیب جالب که آن همه تصاویر از مردان وجود داشت، حتی یک زن به چشم‏ نمی‏خورد تا از روی آن بتوان درباره لباس زنان آن‏دوره قضاوت کرد.

اگر چه با مشاهده‏ لباس‏های مردان که در نظافت و آراستگی و وقار و شکوه کم‏ نظیر بود،می‏توان حدس زد که لباس زنان نه تنها دست کمی از مردان نداشته، بلکه نجیبانه‏ تر و آراسته‏تر نیز بوده است. در این مورد فصل پانزدهم تو رات موید سخن ماست. اگرچه پوشش زنان‏ مشرق زمین در قرون اخیر بسیار بد و نامطبوع است (دن گارسیا، ۱۳۶۳:۱۸۷).

تاورنیه در مورد جنس و تزئینات پارچه ‏های ایرانی می‏نویسد: دسته‏ای نیز هستند که کارشان منحصر به این است که از طلا و نقره با چسب صمغ روی تافته،گل و بوته‏ بسازند و زن‏ها این تافته‏ ها را به مصرف پیراهن و زیرشلواری می‏رسانند و به قدری این‏ پارچه ‏ها در ایران زیاده شده است که دیگر اعتنایی به پارچه ‏های هندی ندارند…روی تافته‏ سیاه هیچ گل و بوته به کار نمی‏برند، زیرا رسم است که زنان در ایام قاعده تافته سیاه‏ بپوشند و این‏روش به ‏طوری رسمیت پیدا کرده است که اگر مطربی بیاورند و رقاص‏ تافته سیاه پوشیده باشد چیزی نمی‏گویند تا به میل خود برقصد، اما هیچ‏کس نزدیک او نمی‏رود، بلکه هنگام صرف غذا هم آن رقاص باید تنها غذا بخورد (تاورنیه، ۱۳۶۱:۵۹۹).

در مورد لباس‏های قیمتی با تار و پود طلا، رستم التواریخ خبر جالبی آورده است. ابوالفتح خان بیگلر بیگی اصفهان خجالت می‏کشید از رعیت خلاف حساب چیزی‏ بگیرد. ناچار از متمولین شهر و بلوکات قرض خواست، ندادند. آن عالی جاه به‏ ملایمت و مداهنه فرمود که اگر امداد و اعانت به ما نکنید و ما از علیمردان خان‏ شکست بیابیم و آن‏دون ستم‏پیشه با ۵۰هزار صحرانشین داخل شوند، به جور و تعدی و شلتاق و تاراج، شما را مستاصل خواهند کرد…

در جوابش عرض‏ نمودند…که نداریم. بعد فرمود، زبل خانه ملوک صفویه را بر آتش سوختند، یعنی‏ جامه‏های زربفت کهنه مستعمل مردانه و زنانه که در انبار جمع شده بود بیرون آوردند و بسوختند و مفتول طلا و نقره آنها را حاصل نمودند و به ضرابخانه بردند و درهم، دینار و مسکوک نمودند، از آن ۲۵هزار نفر قشون آراسته نمودند. (آصف، ۱۳۵۷:۲۴۷)

اگر چه عاقبت این جنگ به کار این بخش نمی‏آید ولی خالی از تنبه نیست. بعد از دستیابی علیمردان خان به اصفهان، زنان و دختران ماهروی حور طلعت در مسجدها و امامزاده‏ ها و بقعه‏ ها پناه بردند. (آصف، ۱۳۵۷:۲۴۹).

دلاواله راجع به روسری زنان در دوره شاه عباس می‏نویسد: روسری زنان شبیه پارچه‌ای‏ است که زنان بغداد هم به کار می‏بردند… رنگ روسری‏ها متفاوت است و دنباله آن از عقب تا روی زمین ادامه پیدا می‏کند….چند رشته مروارید، به طول چهار انگشت به بند پیشانی آنان‏ آویزان است که با حرکت سر به اطراف حرکت می‏کند و به علاوه دو رشته موی بلند نیز از طرفین صورتشان پایین ریخته و چهره آنان را در بر می‏گیرد (دلاواله، ۱۳۷۰:۱۴۷).

در مورد لباس زنان در بیرون خانه، دلاواله می‏نویسد: زنان موقعی که بیرون‏ می‏روند تمام بدن و چهره خود را به نحوی که در سوریه مرسوم است، با پارچه‏ سفیدی می‏پوشانند (دلاواله، ۱۳۷۰: ۱۴۶).

فیگوئروا می‏نویسد: زنان…شلوار و بالا پوشی مشابه مردان می‏پوشند. کفش‏های‏ مرد و زن چرمی و به رنگ‏های مختلف است با کف بسیار سخت و سفت و رویه ‏های‏ کوتاه، به‏طوری که همچون سرپایی داخل منزل، پوشیدن و درآوردن آنها بسیار آسان است. میخ‏های ریز بسیاری به تخت آنها زده شده است. زنان از سر تا پای خود را با لباسی گشاد از پارچه ‏های سفید رنگ می‏پوشانند و چنان در آن فرو می‏روند که چشم‏های‏شان به زحمت دیده می‏شود (دن گارسیا، ۱۳۶۳:۱۵۷).

کاتف نیز می‏نویسد: زنان در بیرون از خانه خود را به متقال نازکی می‏پیچند که‏ برخی از زنان، جوراب‏های ساق بلند مخملی می‏پوشند. تمام زنان و دختران، شلوار به پا می‏کنند. لباس روی آنان از کافتن تنگ و پیراهن بدون گلدوزی است (کاتف، ۱۳۵۶:۸۴).

اولئاریوس درباره وضعیت پوشاک زنان در دوران شاه صفی صفوی می‏نویسد: لباس زنان، نازکتر از مردان و مانند آنها گشاد است و به بدن نمی‏چسبد. آنان مانند مردان، پیراهن و شلوار می‏پوشند. جوراب‌هایشان از پارچه نازک قرمز و یا سبزرنگ است (اولئاریوس، ۱۳۶۹:۶۴۳).

تاورنیه می‏نویسد: زنان کلاه کوچکی به شکل برج به سر می‏گذارند و هرکس به‏ اندازه بضاعت و شأنش، کلاه خود را به جواهرات، زینت می‏دهد و بعضی از زیر کلاه‏ مقنعه ‏ای ابریشمی به ‏طرف پشت آویخته دارند که بر حسن و زیبایی آنها می‏افزاید. گیسوانشان را بافته و بر روی شانه می‏ریزند. زیرشلواری هم مانند مردان می‏پوشند که تا پاشنه پا می‏رسد و کفششان با کفش مردانه فرقی ندارد.

زنان هرمز به واسطه شدت‏ گرمای هوا فقط یک زیرشلواری و روی آن یک پیراهن بلند می‏پوشند. زنان ارامنه‏ مخصوصا نیم‏تنه چسبانی بی‏آستین، شبیه نیم‏تنه مردان در بر می‏نمایند و سرشان را در یک پارچه نازک پیچیده که دو سر آن را روی زنخدان گره می‏کنند. گیسو را بافته، در کیسه‏ای از مخمل یا اطلس یا قلاب‏دوزی کرده، به پشت‏ سر می‏آویزند که تا زیر کمر می‏رسد. ثروتمندان خود را با جواهرات زیاد زینت می‏دهند (تاورنیه، ۱۳۶۱:۶۲۷).

شاردن درباره وضعیت پوشاک زنان در دوره شاه سلیمان صفوی می‏نویسد: شاهزاده خانم‏هایی که از دودمان شاهی می‏باشند این امتیاز را دارند که می‏توانند خنجر بر کمر خویش ببندند. زنان سر خویش را کاملا می‏پوشانند و از روی آن چارقدی‏ دارند که به شانه‏شان می‏رسد. هنگامی که‏ می‏خواهند از خانه بیرون روند، از روی همه ملبوسات، حجاب سفید بلندی می‏پوشند که از سر تا پایین و صورتشان را مستور می‏کند و به‏طور کلی جز مردمک ساده چیزی‏ مرئی نمی‏گردد.

عموما زنان چهار حجاب دارند: دو تا در خانه به سر می‏کنند و دو دیگر را هنگام خروج از منزل بر روی آنها می‏افزایند. نخست روسری است که برای‏ آرایش تا پشت بدن آویزان است. دوم چارقد است که از زیر ذقن می‏گذرد و سینه را می‏پوشاند.

سوم حجاب سفیدی است که تمام بدن را مستور می‏کند و چهارم به شکل‏ دستمالی است که بر روی صورت نهند و مخصوص مساجد و معابد می‏باشد. این دستمال یا حجاب شبکه‏ای مانند دستباف نیمدار یا توری در مقابل چشمان دارد که‏ برای دیدن تعبیه شده است. پای‏افزار مردان و زنان در ایران همگی یکسان است و هیچ‏گونه فرقی وجود ندارد (شاردن، ۱۳۳۵:۲۱۸).

سانسون در این‏باره می‏نویسد: طرز لباس پوشیدن زنان در ایران با لباس پوشیدن‏ مردها اختلاف چندانی ندارد فقط لباس خانم‏ها زر و زیور بیشتری دارد و طبعا درخشان‏تر است. البته، زنان هیچ‏گونه عمامه‏ای مثل مردان بر سر نمی‏گذارند. پیشانی‏ خانم‏ها از نواری که سه انگشت پهنا دارد، پوشیده شده است. این نوار با طلای مینا کاری شده، زینت یافته است و بر آن یاقوت و برلیان و مروارید می‏آویزند. خانم‏ها کلاه‏ پارچه‏ ای ظریفی که با طلا آن را حاشیه ‏دوزی کرده ‏اند، بر سر می‏گذارند و شال ظریفی‏ را که حاشیه آن در کمال زیبایی گلدوزی شده است، دور کلاه می‏پیچند.

قسمتی از این‏ شال به پشت ‏سر تا کمرشان آویزان می‏شود و در وقت راه رفتن بالا و پایین می‏رود و به وضع جالبی تکان می‏خورد. بر گردنشان گردن‏بندهای مروارید می ‏آویزند و کمربندی‏ را که چهار انگشت عرض آن است و از ورقه‏ های طلا پوشیده شده است، به کمر می‏بندند. روی ورقه‏ های طلا قلم‏زنی شده است و اغلب اوقات روی آن جواهرات‏ قیمتی نصب می‏کنند. پیراهنی که در زیر می‏پوشند زربفت است و زمینه آن طلا یا نقره‏ است.

روی این پیراهن یک نیم‏ تنه زردوزی‏ شده که بسیار زیبا می‏باشد، می‏پوشند. آستر نیم‏تنه از پوست سمور است. در زمستان نیم‏تنه، آستین دارد و در تابستان بدون‏ آستین می‏باشد. خانم‏ها هرگز جوراب نمی‏پوشند زیرا شلواری که به پا می‏کنند بلند است و تا زیر قوزک پایشان را می‏پوشاند. در زمستان پوتین‏های ساق‏بلندی را که‏ لبه ‏های آن را زینت می‏کنند، می‏پوشند و در منزل مانند مردان کفش راحتی که از چرم‏ ساغری درست شده است به پا می‏کنند (سانسون، ۱۳۴۶:۱۲۲).

کارری درباره وضعیت پوشاک زنان در دوره شاه سلطان حسین صفوی می‏نویسد: لباس زنان فرق زیادی با لباس مردان ندارد. جلوی پیراهن باز است و با کمربندی بسته می‏شود. دامن پیراهن تا قسمتی پایین‏تر از زانو می‏رسد و آستین‏های پیراهن روی مچ‏ دست محکم می‏شود. زنان ایرانی کلاهکی روی سر می‏گذارند.

دور کلاهک زنان ثروتمند سکه‏ های طلا و نقره و سنگ‏های قیمتی دوخته می‏شود. دختران و زنان جوان نوار پارچه‏ای از پشت‏سر آویزان می‏کنند که به کیسه‏ای مخملی منتهی می‏شود و گیسوان خود را توی آن کیسه جای می‏دهند و روی دوش می‏اندازند. کفش‏های زنان، شبیه کفش‏ مردان است، منتهی با رنگ‏های گوناگون و ظریف‏تر از آنها (کارری، ۱۳۴۸:۱۳۵).

 

منبع روزنامه دنیای اقتصاد

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ