مروری بر نهضت سربداران

سربداران از جمله دولت هایی اند که در فاصله بین مرگ ابوسعید تا حمله تیمور در ناحیه خراسان پا به عرصه ظهور نهاده اند. ایجاد این دولت و گسترش نفوذ آن، نادرترین شکل حکومت در تاریخ اسلام است. سربداران از این جهت با حکومت های دیگر تفاوت دارند. که یک سلسله حکومتگر دودمانی نیستند و قدرت خود را بر اساس نیروهای قبیله‌ای و نظامی استوار کرده‌اند. بلکه حکومتی بدون پادشاه محسوب می‌شوند که بر اثر طغیان اجتماعی و بر اساس یک ایدئولوژی مذهبی ایجاد گردیده اند.[۱]

جنبش و نهضت سربداران در ابتدا به صورت قیامی علیه ظلم و جور مالیاتی و مفاسد اجتماعی عناصر حاکم (چه ایرانی و چه مغول) در دوره طغاتیمور در سال ۷۳۷ هجری آغاز شد. قیام کنندگان اندک زمانی بعد با شیوخ محلی شیعه از در اتحاد درآمدند. به این ترتیب  طغیان مردمی به یک حرکت مذهبی و سیاسی تبدیل شده به سرعت در تمام منطقه شمال شرقی ایران گسترش یافت.

اخبار متفاوتی درباره نحوه آغاز قیام سربداران در منابع تاریخی آمده است. بنابه نوشته حافظ ابرو و عبدالرزاق نامی که از خانواده‌ای محتشم با نسب علوی بود، که در قریه باشتین از قراء سبزوار یکی از ماموران مالیاتی را به دلیل خواسته‌های غیر متعارفی که از او کرده بود به قتل رساند و قیام را آغاز کرد. به سرعت جمع کثیری از اهالی بومی به عبدالرزاق پیوسته و توانستند نیروهای دولتی را که برای سرکوب آنها اعزام شده بود، شکست دهند. در تابستان سال ۷۳۸ هجری قیام کنندگان شهر سبزوار را تصرف کردند. بعد از این عبدالرزاق خود را امیر خواند و نام خود را در خود به وسکه وارد نمود. اما طولی نکشید که در اثر اختلافی که بین او و برادرش وجیه الدین مسعود به وجود آمد. عبدالرزاق کشته شد و وجیه الدین مسعود رهبری جنبش را به دست گرفت.

قلمرو سربداران
قلمرو سربداران

سربداران در عهد وجیه الدین مسعود به پیشرفتهای بزرگی نائل آمدند. مسعود پس از تکیه بر تخت حکومت سربداران شیخ حسن جوری را به سبزوار فراخواند و هدایت بخش معنوی و مذهبی جنبش را به وی سپرد. با پیوستن شیخ حسن جوری، جمع زیادی از متصوفه و دراویش که از مریدان طریقه شیخیه و جوریه محسوب می شدند به حرکت سربداران پیوستند.

سربداران توانستند در سال ۷۳۹ هجری امیر ارغون شاه رئیس طایفه جانی قربان را شکست دهند و نیشابور را فتح کنند. با فتح نیشابور آوازه اقتدار سربداران در خراسان پیچید. امرای خراسان برای جلوگیری از گسترش و دفع حرکت سربداران تحت رهبری طغاتیمور متحد شده، لشکر آراستند و در سال ۷۴۱ هجری به مقابله سربداران آمدند. وجیه الدین مسعود و شیخ حسن جوری در دو جنگ متوالی موفق شدند متحدان را شکست دهند و گرگان را که مرکز حکومت طغاتیمور بود، تصرف نمودند.

بعد از این وجیه الدین  مسعود به قصد فتح هرات و نابودی دودمان آل کرت که جزو متحدان طغاتیمور محسوب می شدند -، لشکری تحت رهبری شیخ حسن جوری در سال ۷۴۳ هجری به سمت هرات گسیل کرد. لشکریان سربداری و سپاه ملک حسین کرت در بین خواف و زاوه با یکدیگر روبرو شدند. اما در اثنای نبرد شیخ حسن جوری به طور مشکوکی کشته شد و سربداران منهزم شدند.[۲] شکست زاوه مقدمه انحطاط سربداران در خراسان بود. بین رهبران نهضت اختلاف و جدایی پیشامد و دو جریان و جناح متفاوت در درون دولت سربداران به وجود آمد. یک جریان اعتدالی و میانه رو که به بزرگان و امرای دولت سربدار متکی بود و دیگر جریان اصولگرا و تندرو که به پیشه وران و مریدان مساوات طلب طریقه شیخیه و جوریه متکی بود. [۳]

وجیه الدین مسعود پر افتخارترین امیر سربداری در سال ۷۴۵ هجری در حین حمله به مازندران کشته شد و پس از مرگ او ده شهریار سربداری یکی پس از دیگری حکمروایی کردند‌ حاکمان سربداری گاهی دست نشانده جناح میانه‌رو و زمانی نماینده جناح اصولی و افراطی بودند.

بعد از مرگ مسعود، لطف‌الله که نماینده جناح اعتدالی بود به قدرت رسید‌. ولی بعد از سه سال جناح افراطی نهضت زمام امور را به دست گرفت و شمس الدین علی چشمی (درویش) قدرت را به دست گرفت. شمس الدین فرمانی مبنی بر بخشش مالیات ها و جلوگیری از مناهی در حوزه حکومت سربداران صادر کرد و تلاش هایی جهت رفاه عمومی انجام داد. اما در سال ۱۳۵۲ هجری شمس الدین علی در اثر توطئه‌ای که از طرف جناح اعتدالی سربداران علیه او ترتیب داده شده بود، کشته شد.

بعد از زد و خوردهای چندی که بین مدعیان مختلف کسب قدرت روی داد عاقبت یحیی کرابی در سال ۱۳۵۲ هجری به تخت حکومت سربداران تکیه زد.[۴] در عهد یحیی کرابی قلمرو  دولت سربداری به مرزهای دوره وجیه الدین مسعود گسترش پیدا کرد و این دولت توانست بر رقبای اصلی خود در خراسان فائق آید.

در این دوره سربداران توانستند جانشینان امیر ارغون شاه را شکست دهند و طوس و مشهد را که از متصرفات سلسله جان قربان بود به قلمروی خود ملحق کنند.

بعد از این یحیی کرابی در یک اقدام غافلگیرانه سرسخت ترین رقیب سربداران یعنی  طغاتیمور را کشت و استرآباد و گرگان را نیز به قلمرو دولت سربداران ضمیمه کرد.

بیشتر بخوانید: تاریخ و سرانجام سلسله جانی قربان

 خدمات بسیار بزرگ یحیی کرابی او را از سر نوشتی که تقریباً برای امرای سربداری مقدر بود، مصون داشت و او نیز بر اثر توطئه‌ای که مخالفان داخلی علیه او ترتیب داده بودند در سال ۷۵۹ هجری کشته شد و دوباره یک سلسله جنگ های داخلی در دولت سربداران شیوع یافت.

در سال ۷۶۲ هجری پهلوان حسن دامغانی، خواجه عبدالله پسر وجیه الدین مسعود را کشت و بر تخت سلطنت سربداران تکیه زد. اما این اقدام متهورانه او را با مخالفت جناح اصولی و رادیکال نهضت مواجه شد. درویش عزیز نامی که شاگرد شیخ حسن جوری بود، رهبری شورشی بزرگ علیه پهلوان حسن را به دست گرفت. پهلوان حسن ابتدا شورشیان را سرکوب کرد، اما شورشیان توانستند با جلب حمایت خواجه علی موید که از سرداران نظامی و برجسته سربداران بود پهلوان حسن را شکست داده، مقتول نماید. خواجه علی موید آخرین امیر سربداری است. منابع او را به واسطه دینداری و اعتدال در رفتار و نفوذ در میان مردم ستوده‌اند. در عهد او سربداران مجدداً به آرامش و اقتدار رسید. او توانست ولایت قهستان را به ممالک خود بیفزاید و بدین ترتیب وسعت قلمرو سربداران به بالاترین حد خود یعنی از دامغان تا سرخس رسید.

پایان حکومت سربداران مصادف با حمله تیمور به ایران است. خواجه علی موید که در این زمان از طرف دولت آل کرت هرات و امیرعلی جانشین طغاتیمور در فشار قرار گرفته بود به امیر تیمور  در سال ۷۸۳ هجری بعد از فتح هرات به خراسان آمد و خواجه علی به خدمت او شتافت. از این تاریخ او همواره ملازم امیر تیمور گورکان بود و در تمامی یورش ها همراه تیمور شرکت داشت. عاقبت نیز بعد از هفت سال ملازمت تیمور در سال ۷۸۸ هجری در لرستان در حین جنگ کشته شد و با مرگ او حیات حکومت سربداران در خراسان نیز پایان یافت.[۵]

برای مطالعه

سلسله سربداران ۷۸۸-۷۳۷ هـ. ق
عبدالرزاق پسر فضل الله

مسعود پسرفضل الله

محمد آتیمور

علی پسر شمس الدین

یحیی کرایی

لطف الله پسر مسعود وجیه الله

پهلوان حسن دامغانی

خواجه علی بن موید (دوره اول حکمرانی)

رکن الدین

خواجه علی بن موید (دوره دوم حکمرانی

تقسیم سرزمینهای میان سرداران تیمور

 

 

۷۳۷

۷۳۸

۷۴۳

۷۴۸

۷۵۲

۷۵۹

۷۶۲

۷۶۳

۷۷۸

۷۸۱

۷۸۸

 

 

[۱] . برای آگاهی از نظرات مختلف درباره جنبش سربداران، ر. ک، رویمر، ص  ۵۰ و بعد، اسمیت (جان ماسون) خروج و عروج سربداران، ترجمه یعقوب آژند، انتشارات مرکز فرهنگی علامه طباطبایی، تهران،  ۱۳۶۱ – پطروشفسکی،  نهضت سربداران، خراسان ترجمه کریم کشاورز، پیام تهران، ۱۳۵۱.

[۲] . اقبال، ص ۴۷۰

[۳] . پیگولوسکایا و دیگران،  ص ۴۱۹.

[۴] . رویمر،  ص ۶۱

[۵] . ر. ک، اقبال، ص  ۴۷۷، رویمر، ص ۶۸-۶۵، پیگولوسکایا،  ص ۴۲۴

 

 

منبع:

  • تاریخ جهان اسلام از قرن هفتم تا دهم هجری ، علیرضا خزائلی، انتشارات دانشگاه پیام نور
  • تهیه الکترونیکی: سایت تاریخ ما، اِنی کاظمی

 

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ