گذری بر زندگی محمدعلی فروغی در دوران قاجار

اندیشه سیاسی محمدعلی فروغی در نظر و عمل

 با کمی تأمل می‌توان مهمترین دستاورد سلطنت ناصرالدین شاه قاجار را به مدد مسافرتهای وی به فرنگ، رفتن برخی از محصلیّن ایران به غرب برای فراگیری علوم جدید و افزایش آگاهی عمومی و گسترش تحصیلات در میان طبقه متوسط جامعه دانست. این اتّفاق منجر به تأسیس مدارس جدید در ایران به همّت میرزا حسن تبریزی(معروف به رشدیه) شد که بی‌شک این مدارس به مدد معلمینی چون فروغی توانستند در کنار سایر عوامل انقلاب مشروطه در ایران را به ارمغان آورند.

بدون هیچ تردید محمدعلی فروغی یکی از مهمترین شخصیّتهای سیاسی سده اخیر ایران به شمار می‌رود که شروغ فعالیّت خود را با تدریس در همین مدارس آغاز کرد و در آینده تبدیل به جوانترین رئیس مجلس شورای ملی و پس از آن مهمترین مقام سیاسی پس از شخص شاه در ایران شد. وی که رشد یافته در یک خانواده فرهنگی به شمار می‌رفت علاوه بر فعالیّتهای سیاسی توجه ویژه‌ای به ادبیات، تاریخ و فلسفه نیز داشت و در این حوزه دست به نگارش آثار زیادی از جمله «سیر حکمت در اروپا» و «تاریخ مختصر ایران» زد. از این رو همواره در میان اهل علم و سیاست دو گونه شخصیّت‌شناسی متفاوت از وی به عمل می‌آید تا جایی که برخی از سیاسیون وی را بزرگترین مدافع دیکتاتوری در دوران پهلوی دانسته و برخی نیز وی را یکی از بزرگترین مؤرخان و ادیبان و دانشمندان سده اخیر ایران به شمار می‌آورند.

آغاز سلطنت پهلوی

محمدعلی فروغی را باید در شمار روشنفکران اواخر دوران قاجار به شمار آورد. سردمداران این طیف را که پیش از او به نقش آفرینی پرداختند افرادی همچون میرزاملکم‌خان و فتحعلی آخوندزاده تشکیل می‌دهند. این جریان فکری مهمترین مسأله در عقب ماندگی ایران نسبت به غرب را فقدان قانون می‌دانند و برای تنظیم و ترسیم قانون، عمدتا تاریخ و فرهنگ ایران باستان در کنار مدرنیته غربی را الگوی مناسبی در نظر می‌گیرند.

محمدعلی فروغی با تصور اینکه لازمه حرکت ایران در مسیر توسعه، دگرگونی اساسی در رأس هرم قدرت است، حکومت قاجار را در این امر ناتوان می‌دانست. پس از کودتای ۱۲۹۸ که منجر به روی کارآمدن رضا خان شد، با توجه به روحیات ناسیونالیستی رضاخان و همچنین همکاری انگلیس در قدرت گیری وی، فروغی وی را مناسب‌ترین نیرو برای تحقق ایران نوین دانست. به همین دلیل تمام تلاش خود را در انتقال هرچه سریعتر قدرت به خاندان پهلوی صرف کرد. اگرچه هیچگونه همخوانی فکری میان رضاشاه و فروغی وجود نداشت. در واقع این دو رشد یافته در دو مکتب فکری متفاوت بودند. با این حال فروغی تمام تلاش خود را در انتقال قدرت به خاندان پهلوی انجام داد و در روز تاجگذاری رضاشاه(۴ اردیبهشت سال ۱۳۰۵)، با دریافت نشان درجه اول تاج از سوی شاه جدید ایران، سخنرانی ویژه‌ای در بزرگی فرهنگ ایران باستان و لزوم پیروی از آن ایراد کرد.۱

پس از تاجگذاری، محمدعلی فروغی از سوی رضاشاه به عنوان اوّلین نخست وزیر خاندان پهلوی انتخاب می‌شود. هرچند عمر اولین دوران نخست وزیری فروغی کمتر از دو ماه بود. پس از استعفا و با اصرار شاه سمت وزارت جنگ کابینه‌ مستوفی الممالک را بر عهده گرفت، مقامی که هیچ شباهتی به شخصیت فکری و سیاسی فروغی نداشت.۲

همانطور که پیش از این بیان شد، فروغی به عنوان شخصیتی که از نخستین روشنفکران، تاریخ‌شناسان و ادیبان به شمار می‌رفت، راه برون رفت از اوضاع آن زمان ایران را توجه به قانون و مدرنیته غربی همراه با اندیشه ایرانشهری می‌دانست و بر این مبنا که رضا شاه بهترین گزینه برای تحقق این هدف است به حمایت از پادشاهی وی پرداخت. در حالی که در این برهه وی شاهد دیکتاتوری به مراتب شدیدتر از دوران قاجار بود. فروغی بر این باور بود که فهم مدرنیته و قانون باید در شخص رضا شاه نهادینه شود، از این رو و با توجه به دوستی دیرینه‌ای که با کمال آتاتورک رهبر ترکیه نوین داشت، تلاش کرد با نزدیکی شاه با آتاتورک، ایران را در مسیر حرکت ترکیه به عنوان یک الگوی از نظر خود موفق در منطقه قرار

Untitled-1

دوران دوم نخست وزیری

پس از تلاشهای فراوان، فروغی در ۹ خرداد سال ۱۳۰۶ از مقام وزارت جنگی کابینه مستوفق الممالک کناره گیری کرد. مقامی که هیچگاه مورد نظر وی نبود و از سوی رضاشاه بر وی تحمیل شد. انتخاب وی برای پایان دادن به اختلافات مرزی میان ایران و ترکیه در این زمان و موفقیت فروغی در این امر باعث دوستی نزدیک وی با کمال آتاتورک رهبر ترکیه نوین شد. هرچند گرایشهای تجددخواهانه هر دو و تمایلاتشان به غرب در ایجاد این دوستی بی‌تأثیر نبود. سال بعد فروغی به عنوان نماینده ایران در جامعه ملل انتخاب شد و با حمایت کامل آتاتورک به عنوان ریاست دهمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل برگزیده شد. در این دوره بسیاری از سیاسیون با تفکرات آزادی‌خواهی و قانونمداری وی آشنا شده بودند. وطن پرستی و تلاش برای قرار گرفتن ایران در مسیر مدرنیته به عنوان ویژگی فکری فروغی شناخته می‌شد.۴

فروغی در شهریورماه ۱۳۱۲ برای دومین بار به عنوان نخست وزیر رضا شاه انتخاب شد و در آذر ۱۳۱۴ از کار برکنار شد. این دوره هم نسبت به دوره پیشین طولانی‌تر بود و هم اینکه منجر به وقوع اتفاقات ویژه‌ای در تاریخ ایران و برای شخص فروغی شد. به واسطه دوستی صمیمی که میان فروغی و آتاتورک ایجاد شده بود، وی توانست رضاشاه را ترغیب به سفر به ترکیه کند تا از این طریق موجبات آشنایی وی با کشوری که طی چند سال مسیر توسعه را طی کرده -و از شیوه حکومت مندی سنّتی به شیوه جدید الگوبرداری می‌کند- شود.

فروغی بر این باور بود که الگوبرداری از شیوه ترکیه آتاتورک می‌تواند ایران را در مسیر توسعه و تجدد قرار دهد ولی اشتباه وی این بود که شیوه حکومت آتاتورک از نوع دیکتاتوری مدرن محسوب می‌شد و در آن هیچگونه آزادی مدنی، حقوق مردم و مباحثی از این نوع مورد توجه نبود، در حالیکه این مباحث بزرگترین دغدغه فکری فروغی در آثار و سنت فکری وی محسوب می‌شد.

فروغی در دوره دوم نخست وزیری عمده اقدامات فرهنگی خود را نیز انجام داد که موارد ذیل را دربرمی‌گیرد: تأسیس دانشگاه تهران، تأسیس فرهنگستان ایران، برگزاری جشن هزاره فردوسی و غیره… متاسفانه برخی از این اقدامات هیچگاه دغدغه و نیاز مردم را در بر نمی‌گرفت. اقدامات او حتی در برخی مواقع دقیقا عکس دیدگاه مردم و به نوعی جنگ با آن بود. به عنوان مثال در بحث کشف حجاب به شدّت از رضاشاه حمایت کرد و همین اقدام منجر به موجی از اعتراضات در ایران شد که زمینه‌های سوءظن شاه نسبت به او  و برکناری وی را فراهم کرد.

پایان یک دیکتاتور و شروع دیکتاتوری مدرن

جنگ جهانی دوم هرچند چندین هزار کیلومتر دورتر از ایران رخ داد ولی تأثیر مخرّب آن به ایران نیز رسید و تا سالها بعد از جنگ طول کشید. اشغال ایران توسط متفّقین موجب شد حکومت پهلوی در آستانه نابودی قرار بگیرد. به همین دلیل رضاشاه برای سوّمین بار دست به دامان فروغی شد. کسی که از آذرماه ۱۳۱۴ موجبات خانه‌نشینی وی را فراهم کرده بود. هرچند این خانه‌نشینی برای فروغی موجب تولید آثار مهمی در حوزه تاریخ و ادبیات ایران شد.

اختلاف‌نظر میان کشورهای اشغال کننده ایران در خصوص آینده این کشور موجب شد بزرگترین اشتباه تاریخی فروغی رخ دهد. انگلیس به خاطر گرایش رضاشاه به آلمان در تلاش بود تا یکی از بازماندگان سلسله قاجار را روی کار بیاورد، از طرفی نیز روسیه مصمم بود تا حکومت جمهوری در ایران دایر شود. هرچند رضاشاه تمایلی برای نخست وزیری فروغی برای بار سوم نداشت ولی ابقای سلطنت پهلوی موجب شد تا دست به این عمل بزند. ارتباط نزدیک فروغی با سهیلی و دوستی دیرین سهیلی با ایدن موجب شد تا انگلیس را از انتقال قدرت به قاجاریه منصرف کند.

فروغی توانست موجبات استعفای رضاشاه را فراهم سازد و متن استعفای شاه با قلم وی نوشته شد. از طرفی دیگر نیز وی توانست سران انگلیس و روسیه را با خود همراه کند که بهترین گزینه برای سپردن قدرت به وی، محمدرضا شاه پهلوی است. از این جهت که او شخصی ضعیف به شمار می‌رود و از این رو متفقّین می‌توانند امتیازات دلخواه خود را از وی گرفته و ایران را آنطور که مورد نظر خودشان است اداره کنند. بدین ترتیب فروغی توانست موجب ابقای سلطنت پهلوی شود.۶ این نشان می‌دهد در ذهن وی هنوز هم بهترین گزینه حکومت در ایران، حکومت شاهنشاهی و آن هم حکومتی با مدعای ایرانشهری-تجددخواه می‌باشد.

پایان سخن

فروغی از نخستین روشنفکران و اندیشمندان ایران به شمار می‌رفت که توانسته بود آثار مهمی در حوزه‌های تاریخ، ادبیات و فلسفه نیز بگمارد. سنت فکری وی تلفیقی بود از لیبرالیسم، ملی‌گرایی و محافظه کاری. به همین دلیل بود که وی باور داشت هیچگاه نباید شیوه سنتی حکومت در ایران یعنی پادشاهی از بین برود زیرا مردم به خودی خود توان تشخیص زندگی ایده‌آل برای خود را ندارند.

فروغی وجود قانون و نظم را مهمترین عامل در پیشرفت و توسعه کشور می‌دانست و بر این باور بود نوع دیکتاتوری مدرن و فشار از بالا می‌تواند این نظم را به شکل درست برقرار سازد. تفکّری که در عمل از سوی وی اجرا شد ولی در بسیاری از آثار وی نفی می‌شد. فروغی شرط تعادل در جامعه را همسویی دو تفکر سنّـتی و مدرن می‌دانست و معتقد بود برای اجرای آن ناگزیریم برخی از آزادیهای مردم را منکوب کنیم در حالی که وی در آثار خود همواره از آزادی بیان و اندیشه و نشریات سخن می‌گفت.

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ