دارالفنون
حدود چهار هزار سال پیش، ایرانیان دریافتند که نخستین شب آغاز فصل زمستان، طولانیترین شب سال است و پس از آن، روشنایی بر تاریکی سبقت میگیرد؛ از این رو، روز اول دیماه را «خور روز»، یعنی روز خورشید نامیدند و گرامیاش داشتند.
نیاکان روانشاد ما، وقایع طبیعی را با باورهایشان آمیخته بودند و از آن، برای بارورکردن درخت تنومند تمدن ایرانی بهره میبردند. بسیاری از روایتها و حکایتهایی که درباره یلدا نقل میشود، ریشه تاریخی ندارد و برخاسته از ذهن خلاق ایرانی و اسطورههای شکوهمند این کهن بوم و بر است.
با این حال، در حافظه تاریخی ایرانیان، میشود وقایع تلخ و شیرینی را یافت که دست بر قضا یا از روی حساب و کتاب، با طولانیترین شب سال همزمان شده است. در ادامه این نوشتار قصد دارم تعدادی از این وقایع را به رشته تحریر درآورم پس با تاریخ ما همراه شوید .
شب یلدای ۱۶۸ سال پیش، برای ایرانیان، هم شب سرور بود و هم زمان حزن؛ سرور به خاطر افتتاح نخستین دانشگاه مدرن ایران با نام دارالفنون و آغاز فراگیری دانشهای جدید توسط جوانان خوشقریحه ایرانی در داخل کشور و اندوه، به خاطر فقدان مردی که باعث و بانی این پیشرفت بزرگ بود؛
میرزاتقیخان امیرکبیر. امیر در نامهها و یادداشتهایش، از دارالفنون با عنوان مدرسه «نظامیه» یادکرده است؛ رویکردی هوشمندانه به گذشته پرافتخار ایرانیان مسلمان. اما چه سود که حسد و خباثت درباریان دونپایه و خودسری شاه بیمایه، سببساز آن مصیبت جانفرسا شد؛
امیرکبیر که از ماهها قبل برای افتتاح دارالفنون لحظهشماری میکرد، در مراسم افتتاحیه حضور نداشت و ۲۰ روز پس از گشایش مدرسه، در غربت حمام فین کاشان، به شهادت رسید.