آئین راما کریشنا

با آئين راما كريشنا بیشتر اشنا شوید

 

راماکریشنا کودک فقیرى از بنگال بود که مدتى به مسیحیت گروید و بهره اى شایان برد. او به الوهیت عیسى باور کرد. او ضمن اینکه یک عیسوى بود، اعتقاد داشت که ((بوداا)) و ((کریشنا)) و دیگران تناسخ یک خدا هستند.

او خود وسوسه مى شد که یک ((راما کریشنا)) است و او مدتى بعد به اسلام گروید و اندکى بعد ((هندو)) شد و سپس ((راماکریشنا)) گردید. او فردى عامى و عارى از دانش معمول بود. او به خداى مادر یا مادرخدا باور داشت . و چیزى جز این نمى دانست . او خود را فرزند آن خدا مى دانست .

راماکریشنا به پیروان خود مى گفت : همه ادیان راهى به سوى پروردگار هستند و لذا از دینى به دین دیگر گرویدن کار نادرستى است . زیرا همه رودها به طروف اقیانوس روان هستند، تو هم روان شو و مانع رفتن دیگران نباش .

او پیروان زیادى یافت . یکى از پرشورترین پیروان او جوانى از تبار ((کشاتریا)) (شاهزادگان ) بود که گردن بند ((راماکریشنا)) را برگردن انداخت و شاگرد او شد. این شاگرد پرشور در مقام تعریف ((خدا)) بر آمد و ((خدا)) را مجموعه ارواح معرفى کرد. او به یاران خود توصیه کرد که دست از ریاضت بردارند و از مطالعه در ادیان و مذاهب دیگر دورى نمایند.

و به جاى این کارها، ((جسم )) خود را در راه خدمت به ((جامعه )) بکار گیرند. این جوان خود را ((وى وکاناندا)) نامید و در سال ۱۸۹۳ م هند را ترک کرد تا براى رسالت ((راماکریشنا)) در خارج از هند وجوهى گرد آورد. او در ((شیکاگود)) به عنوان نماینده ((مذاهب هندو)) در کنفرانسى از وحدت ادیان سخن گفت و بر این اصل تکیه داشت که خدمت به خلق بهترین عبادت پروردگار است .

او شنوندگان خود را بشدت تحت تاءثیر قرار داد. او به حاضران گفت که جز موجودات زنده خدائى وجود ندارد. اندکى بعد به هند بازگشت و آئین جدیدى ارائه کرد. او مى گفت ما احتیاج به آئینى داریم که انسان ساز باشد و گوشه گیرى و ریاضت و… را رها سازید، خدایان را از ضمیر خود بیرون کنید. خدا و عبادت چیزى جز خدمت به خلق نیست .

منبع کتاب تاريخ اديان و مذاهب جهان جلد اول
عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها