نگاهی کوتاه به تحولات آیین زرتشتی

درباره آیین زرتشت و زرتشتی خواندن برخی از اشخاص تاریخی، همواره بحث‌هایی پیش می‌آید. این بحث‌ها معمولا برای دوران قبل از ساسانیان است چرا که خیلی اوقات معیار زرتشتی بودن، قرائت ساسانیان از این آیین، در نظر گرفته می‌شود. این گونه بحث‌ها هم ناشی از تغییر و تحولات آیین زرتشتی در دوران ساسانی است. به عبارت دیگر به نظر می‌رسد اقداماتی در راستای یکسان سازی آیین زرتشتی در دوران ساسانی رخ داد و به این دلیل است که برخی از احکام زرتشتی ساسانی را در دوران اشکانی و هخامنشی مشاهده نمی‌کنیم یا مواردی بر خلاف آنها را در ایران پیش از ساسانیان می‌بینیم.

می‌دانیم نام اهورامزدا (خدای بزرگ آیین زرتشتی) در کتیبه‌های هخامنشی آمده است و مورخان یونانی عصر هخامنشی، تقریبا به صورت گسترده از زرتشت، پیامبر ایرانی یاد کرده اند. در این بین گفتار گزان توس و افلاطون درباره زرتشت بسیار مشهور است. بنابراین حضور آیین زرتشتی حداقل از زمان هخامنشیان در ایران قابل ردیابی است؛ هرچند احتمالا این آیین در ایران پیشینه بیشتری داشته است. (نگاهی کوتاه به تحولات آیین زرتشتی)

به نظر می‌آید اقوام گوناگونی که همه آنها خود را مزداپرست می‌دانستند دارای آداب و رسوم، آیین‌ها و حتی قوانین مختلفی بودند و اساسا آیین زرتشتی دارای شریعت ثابتی نبوده است و از این رو با ادیان ابراهیمی متفاوت است.

اما در زمان ساسانیان تحولاتی در آیین زرتشتی رخ داد و به نظر می‌رسد در این دوره به دنبال منظم کردن این آیین برآمدند. آثار و منابعی وجود دارد که حاکی از وجود تحولات در این چندگانگی در زمان ساسانیان است. از جمله می‌توان به بخشی از دینکرد اشاره کرد که درباره رسمی شدن آیین زرتشتی در زمان اردشیر پاپکان توضیحاتی می‌دهد. در این بخش آمده است که اردشیر از «داور راست کردار توسر [تنسر] درخواست کرد همه آموزه‌های پراکنده را در دربار فراز آورد. توسر فرمانبرداری کرد؛ او آنهایی را که راست‌تر بودند برگزید و بقیه را کنار نهاد» (دریایی، ۱۳۹۲: ص ۶۰). تورج دریایی معتقد است که این قطعه سرنخ دیگری نیز در اختیار ما می‌گذارد که منابع دیگر نیز آن را تایید می‌کنند و آن است که نظریات دینی اردشیر را همه زرتشتیان نپذیرفته‌اند. در آغاز متن می‌گوید اطلاعات پراکنده‌ای درباره کیش زرتشتی وجود داشته که شاید بدان معنا باشد که باورها یا دریافت‌های متفاوتی از این دین موجود بوده است. حتی می‌توانیم دینی را که اردشیر به عنوان دین رسمی شاهنشاهی ایران اعلام کرد را انحرافی از سنت زرتشتی و بنابراین نوعی بدعت تلقی کنیم. یعنی دینی را که او به عنوان راست کیشی زرتشتی اعلام کرد ظاهراً از سوی همگان پذیرفته نشد. همچنین در کتاب نامه تنسر، شاه گیلان و مازندران، اردشیر را متهم به بدعت و ارتداد و نوآوری در سنت می‌کند. اردشیر به او پاسخ می‌دهد که گرچه کار او به راستی نوآوری است اما برای ایجاد وحدت ملی و مذهبی ضرورت دارد (همان: صص ۶۰-۶۲).

جدا از اینکه آیا به راستی این کار بدعت و ارتداد بود یا کاری در راستای انسجام دین زرتشتی و همبستگی ملی ایرانیان، با توجه به اشاره‌های نامه تنسر به نظر می‌آید در این دوران به دنبال یکسان‌سازی آداب پیروان آیین زرتشت بر آمدند که باعث اعتراض بخش‌هایی از جامعه شد.

در این بین توجه به آیین‌های آسیای مرکزی که از مناطق ایرانی نشین بودند و با توجه به شرایط سیاسی و جغرافیایی، تا حدودی سنت‌های دینی قبل از ساسانی را حفظ کردند، این چندگانگی آداب ایرانیان را آشکار می‌سازد. ریچارد فولتس با تحلیل روند تحولات دین زرتشت درباره این دین و رواج آن در آسیای مرکزی می‌نویسد:

آیین زرتشت نخست فقط از قرن سوم میلادی به عنوان دین دولتی رسمی شاهنشاهی ایرانی ساسانی نظم و نسق پیدا کرد، یعنی یک جایی بین هزار تا پانصد سال بعد از زرتشت. از این گذشته، آن چه از آیین زرتشت دوره ساسانی معروف است لزوماً قابل اطلاق به باورها و اعمال دینی ایران باستان نیست… پیداست که باید مراقب بود که سنت «زرتشتی» به شکل ساسانی‌اش را به ایرانیان دوره‌های هخامنشی و اشکانی فرافکنی نکنیم. این نکته بیش از همه در مورد آسیای مرکزی صادق است (فولتس، ۱۳۸۵: صص ۳۵-۳۶).

بنابراین ممکن است بسیاری از احکام که در منابع زرتشتی که در زمان ساسانی ساخته و پرداخته شده اند و به دست ما رسیده‌اند، در دوران پیش از ساسانی فراگیر نبوده باشند؛ شاید صرفا در میان برخی از اقوام چنین آداب و رسومی جریان داشته است. بنابراین تعجبی ندارد که احکام زرتشتی ساسانی در زمان هخامنشی اجرا نشده است.

به طور کلی می‌توان از دین ایرانی در معنای وسیع سخن گفت، با تشخیص عناصر معینی که آشکارا به «مجموعه»ی دینی ایرانیِ اسطوره‌ها، ایزدان، نمادها، و آیین‌ها تعلق دارند. آن گاه می‌توان دین ایرانی را در زمینه‌های بومی گوناگون فهمید که تا حد زیادی از عناصر ساخته شده که از این «مجموعه» برگرفته شده اند. این آمیزه بسته به زمان و مکان متفاوت است، با عناصر مختلفی که وزن نسبی کم تر و یا بیش تری دارند یا اصلا ندارند (فولتس، ۱۳۸۵: ص ۳۶).

به این ترتیب با توجه به منابع گوناگون از جمله کتیبه‌های هخامنشی، منابع یونانی و آثار به جا مانده از ایران باستان، می‌توان گفت بسیاری از ایرانیان مزداپرست بوده اند و خود را پیروی زرتشت، پیامبر باستانی ایرانی می‌دانستند. ولی احتمالا سنت‌های آیینی آنها تفاوت‌هایی داشته است اما در دوران ساسانی تحولات بزرگی در آیین زرتشتی رخ داد و اقداماتی در راستای یکسان سازی آیین زرتشتی انجام دادند. به نظر می رسد موبد کرتیر که چند کتیبه از او به جا مانده است، نقش موثری در این تحولات داشته است.

منبع خردگان

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ