سربازان مسیحی
هیرونوموس و آوگوستینوس بزرگترین مردان این قرن پرعظمت بودند، اما مردان بزرگ این دوران منحصر به این دو تن نبود. کلیسای اوایل قرون وسطی از میان «آبایش» هشت تن را به عنوان «مجتهدان کلیسا» متمایز ساخت. اینان عبارت بودند از «آتاناسیوس، باسیلیوس، گرگوریوس نازیانزوسی، یوحنای زرین دهن،و یوحنای دمشقی در شرق؛ آمبروسیوس، هیرونوموس، آوگوستینوس، و گرگوریوس کبیر در غرب.
دوره زندگی آمبروسیوس (؟۳۴۰-۳۹۸) نشانگر قدرت مسیحیت در جذب افراد طراز اول به خدمت خویش است، افرادی که تا یک نسل پیش از آن فقط به خدمت دولت در میآمدند. او در تریر متولد شد، پدرش فرماندار گل بود، و سوابق تربیتیش نشان میدهد که برای خدمات سیاسی آماده شده بود؛ و شگفت نیست که خیلی زود به استانداری شمال ایتالیا تعیین میشود. او، که ساکن میلان بود، با امپراطور غرب تماس نزدیک داشت، و امپراطور او را صاحب خصال کهن رومی، یعنی قدرت قضاوت متقن، قابلیت اداره و اجرا، و شجاعت
بدون تظاهر یافت. وقتی به آمبروسیوس خبر رسید که فرقههای رقیب در کلیسای اعظم شهر گرد آمدهاند تا اسقفی برگزینند، با شتاب به محل رفت و با حضور و بیانات خود اغتشاشی را که تازه آغاز شده بود فرو نشاند. چون فرقهها نتوانستند بر سر کاندیدایی موافقت کنند، کسی از آن میان پیشنهاد کرد که آمبروسیوس را انتخاب نمایند، نام او مردم را شاد ساخت و موجب وحدت آرا شد. آن استاندار اعتراض کرد و گفت که هنوز تعمید نیافته است؛ اما با شتاب تعمید یافت و به شماسی و سپس به کشیشی و آنگاه به اسقفی منصوب شد، و همه این کارها در یک هفته انجام گرفت (۳۷۴).
آمبروسیوس شغل جدید خود را با وقار وچیرگی یک دولتمرد آغاز کرد. بزودی تعینات موقعیت سیاسی را ترک کرد و زندگی ساده نمونه واری را در پیش گرفت. هر چه پول و ثروت داشت به بینوایان بخشید، و لوحه مقدس کلیسای خود را فروخت تا از پول آن فدیه اسیران جنگی را بپردازد. وی عالمی الاهی بود که با قدرت از «اعتقادنامه نیقیه» دفاع کرد، خطیبی بود که وعظهایش به گرواندن آوگوستینوس به دین مسیح یاری کرد، شاعری بود که برخی از نخستین و بهترین سرودهای کلیسایی را ساخت، داوری بود که دانش و پاکدامنیش دادگاههای فاسد دنیوی را خجل کرد، سیاست پیشهای بود که مأموریتهای دشواری را که از طرف کلیسا و کشور به او واگذار شده بود با شایستگی انجام داد، نظام دهنده خوبی بود که پاپ را معاضدت کرد و او را تحت الشعاع قرار داد، و روحانی برجستهای بود که تئودوسیوس کبیر را به توبه وا داشت و بر خط مشیهای والنتینیانوس دوم تأثیری قاطع نهاد. آن امپراطور جوان مادری داشت به نام یوستینا که پیرو آریانیسم بود و میکوشید تا کلیسایی در میلان برای یک کشیش پیرو این مذهب تأمین کند. مقتدیان آمبروسیوس، علیه فرمان ملکه مبنی بر تسلیم ساختمان کلیسا، دست به یک «اعتصاب نشسته» مقدس زدند و شب و روز در آن کلیسای محاصره شده ماندند. آوگوستینوس میگوید: «از آن هنگام بود که، به پیروی از آیین کلیسای شرقی، رسم سرود خواندن آغاز شد تا مردم را از فرسوده شدن از بیخوابی طولانی و مشقتبار نجات بخشد.» آمبروسیوس مردانه با ملکه جنگید و پیروزی مهمی نصیب تعصب دینی کرد.
در نولا، واقع در جنوب ایتالیا، پاولینوس (۳۵۳-۴۳۱) نمونه نجیبتری از یک قدیس مسیحی بود. وی در یک خانواده کهن ثروتمند در بوردو متولد شد، با یک بانوی عالینسب ازدواج کرد. نزد آوسونیوس شاعر تحصیل کرد، وارد سیاست شد، و بسرعت ترقی کرد. ناگهان، گرویدن به مسیحیت چنان روحش را منقلب ساخت که بکلی از دنیا رو گرداند: اموالش را فروخت و پول آن را به فقیران داد و برای خویشتن فقط به قدر حداقل حاجت مال برداشت، زنش تراسیا راضی شد که با او مانند یک «خواهر دینی» پرهیزکار زندگی کند. چون زندگی صومعهای هنوز در غرب آغاز نشده بود، آن جفت دیندار خانه محقر خود را در نولا به یک دیر خصوصی بدل ساختند و سی و پنج سال در آن زیستند. در طول این مدت، آنان از خوردن گوشت و نوشیدن شراب خودداری میکردند،
بسیاری از روزهای ماه را روزه میگرفتند، و شاد بودند که خود را از بند گرفتاریهای ثروت آزاد ساختهاند. دوستان مشرک دوران جوانیش، خصوصاً معلم پیرش آوسونیوس، بر آنچه به نظرآنان واپس کشیدن از تکالیف زندگی مدنی بود اعتراض کردند؛ او، در پاسخ، ایشان را دعوت کرد که بیایند و در سعادت زندگی او سهیم شوند. در قرنی مشحون از نفرت و خشونت، روح بیآزار و متسامح خود را تا پایان حیات حفظ کرد. در تشییع جنازه وی، علاوه بر مسیحیان، مشرکان و یهودیان نیز شرکت جستند.
پاولینوس اشعاری جذاب میسرود، اما فقط گهگاه. شاعری که نظریه مسیحی زمان خویش را به بهترین وجه بیان میکرد آورلیوس پرودنتیوس کلمنس اسپانیایی بود (حد ۳۴۸-۴۱۰). در آن دوران که کلاودیانوس و آوسونیوس درباره خدایان مرده نغمه سرایی میکردند، پرودنتیوس در قالبهای کهن موضوعات جدید و زنده میسرود: داستانهایی از شهیدان راه دین («کتاب تاجها») سرودهایی مذهبی برای هر ساعت روز، و جوابی منظوم به دفاع سوماخوس از مجسمه پیروزی. در این شعر اخیر بود که او از هونوریوس استدعا کرد که رزمهای گلادیاتوری را منسوخ کند. از مشرکان نفرت نداشت؛ در حق سوماخوس و حتی یولیانوس از کلماتی محبت آمیز استفاده میکرد؛ و از همدینان مسیحی خود میخواست که آثار هنری مشرکان را منهدم نکنند. در ستایش روم با کلاودیانوس هماواز بود، و از اینکه انسان میتواند در قسمت اعظم جهان سفیدپوستان سفر کند و مشمول یک قانون باشد و همه جا امنیت داشته باشد ابراز مسرت میکرد: «هر جا که باشیم، چون شارمندان آنجا زندگی میکنیم.» در آثار این شاعر مسیحی، واپسین پژواکهای کامیابیها و سیادت رم را مییابیم.
اینکه گل اکنون دیگر تمدنی والا داشت، برای روم افتخار کوچکی نبود. همتراز آوسونیوس و سیدونیوس در ادبیات، میتوان از اسقفان بزرگ قرن چهارم گل نام برد: هیلاری، اسقف پواتیه؛ رمی (رمیگیوس)، اهل رنس؛ ائوفرونیوس، اهل اوتون؛ و مارتن، اهل تور. هیلاری (فتـ : حد ۳۶۷) یکی از فعالترین مدافعان «اعتقادنامه نیقیه» بود و رسالهای در دوازده بخش برای ایضاح تثلیث نوشت. مع هذا، در حوزه دینی محقر خود در پواتیه، زندگی توأم با سعی و اخلاص یک اهل کلیسا را داشت ـ زود از خواب بر میخاست، تمام مراجعان را میپذیرفت، شکایات را میشنید، مشاجرات را رفع میکرد، مراسم قداس را به جا می آورد، وعظ میکرد، درس میداد، کتاب و نامه تقریر میکرد، هنگام غذا خوردن به قرائت نوشتههای مذهبی گوش میداد، و هر روز به یک کار دستی، از قبیل شخمزنی یا جامه بافی برای بینوایان، میپرداخت. وی الگو و بهترین نمونه فرد کلیسایی به شمار میآید.
قدیس مارتن نام بیشتری از خود به جا نهاد؛ اکنون ۳۶۷۵ کلیسا و ۴۲۵ دهکده در فرانسه نام وی را بر خود دارند. وی حوالی سال ۳۱۶ در پانونیا چشم به جهان گشود؛ در دوازدهسالگی میخواست راهب شود، اما پدرش او را مجبور ساخت تا وارد ارتش گردد. سربازی غیرطبیعی بود مواجبش را به بینوایان میداد، مصیبتزدگان را یاری میکرد، و چندان صبر و فروتنی پیشه ساخته بود که گویی میخواهد از اردوی نظامی صومعهای بسازد. پس از پنج سال خدمت در ارتش، مارتن به آرزوی خود دست یافت و توانست همچون راهبی در یک حجره زندگی کند، نخست در ایتالیا، آنگاه در پواتیه نزدیک محبوب خود هیلاری. در ۳۷۱، مردم تور، با وجود لباس مندرس و موی ژولیدهاش، جداً خواستار شدند که او اسقفشان شود. او این خواست را پذیرفت، اما اصرار
ورزید که زندگی رهبانی خود را ادامه دهد.به فاصله سه کیلومتر از شهر، در مارموتیه صومعهای بنا کرد، هشتاد راهب در آنجا گرد آورد، و زندگی زاهدانه بی ریب و ریایی را همراه با آنان در پیش گرفت. او معتقد بود که وظیفه اسقف تنها در به جا آوردن مراسم قداس، وعظ، اداره تشریفات دینی، و جمعآوری وجوه خیریه خلاصه نمیشود، بلکه سیر کردن گرسنگان، پوشاندن برهنگان، عیادت از بیماران، و یاری دادن به تیرهبختان نیز از وظایفش به شمار میرود. او نزد اهالی گل چندان محبوبیت داشت که در اکناف آن سرزمین از کرامات او داستانها نقل میشد، حتی مشهور بود که سه تن را از میان مردگان برخیزانده است. فرانسه او را جزو قدیسان نگاهبان خود شمرد.
صومعهای که مارتن در پواتیه تأسیس کرده بود (۳۶۲) نخستین دیر از دیرهای متعددی بود که در آن هنگام در گل پدید آمد. چون رومیان از طریق کتاب «زندگینامه آنتونیوس» تألیف آتاناسیوس، و نیز دعوت هیرونوموس به زندگی زاهدانه، با اندیشه رهبانیت آشنا شده بودند، غرب نخست صعبترین و منفردترین شیوه زندگی صومعهای را برگزید و کوشید تا مشقات زندگی زاهدانی را که در زیر آسمان صاف مصر میزیستند در یک اقلیم نسبتاً ناسازگار رواج دهد. وولفیلایک راهب سالها با ران عور و پای برهنه بر سر ستونی در تریر میزیست، زمستانها ناخنهای پایش میافتاد و قندیلهای یخ از ریشش آویزان میشد. قدیس سنوک، که در نزدیکی تور میزیست، چنان خود را در یک چار دیواری تنگ محبوس ساخته بود که نیمتنه پایین بدنش را نمیتوانست حرکت دهد؛ چندین سال بدین گونه زیست و مایه اعجاب و تحسین مردم شد. قدیس یوآنس کاسیانوس، برای همسنگی با شور و جذبه آنتونیوس، افکار قدیس پاخومیوس را به میان آورد؛ وی، با الهام از برخی موعظههای یوحنای زرین دهن، صومعهای برای راهبان و راهبگان در مارسی تأسیس کرد (۴۱۵) و نخستین دستور را برای زندگی رهبانی در غرب نوشت؛ پیش از مرگش، تقریباً ۵۰۰۰ راهب در پرووانس طبق دستور او میزیستند. اندکی پس از سال ۴۰۰، قدیس هونوراتوس و قدیس کاپراسیوس صومعهای در جزیره لرن، رو به روی کان، بنا کردند. این نهادها بیش از آنکه اشخاص را به اخلاص انفرادی خو دهند، آنان را به سوی کار، تحصیل، و دانشپژوهی جمعی و همکاری با یکدیگر سوق میدادند؛ و بدین سان، تبدیل به مکتبهای الاهیات شدند و تأثیری حیاتی در افکار ساکنان امپراطوری غرب نهادند. وقتی که آیین قدیس بندیکتوس در قرن بعد به گل رسید، در آنجا براساس سنت کاسیانوس یکی از نظامهای مفید مذهبی پا گرفت.