مصر و سوریه در تاریخ اسلام

سوریه و مصر از لحاظ سیاسی و فرهنگی در طول دوره اسلامی با یکدیگر پیوستگی داشته اند. نفوذ و توسعه اسلام در این نواحی که جزو مستعمرات امپراتوری روم محسوب می شدند به سادگی و سرعت زیادی صورت گرفت.[۱] گذشته از اشتراکات فرهنگی و سابقه روابط تاریخی این نواحی با عربستان، سوریان و مصریان مدت های دراز به تسلط بیگانه خو گرفته بودند و ظاهراً احساسات قومی و ملی قوی نداشتند. لذا همراه با پذیرش اسلام زبان، فرهنگ، طرز تفکر و شیوه زندگی عربی را نیز پذیرا شدند. به طوری که بعد از گذشت قرن نخستین هجری این نواحی بخشی از دنیای عرب محسوب می شد.[۲]

انتقال خلافت از بنی امیه به عباسیان باعث تنزل جایگاه سیاسی سوریه و مصر گردید. عباسیان معمولاً این نواحی را به عنوان تیول به کارگزاران نظامی خود که اغلب از بردگان ترک بودند، واگذار می کردند. در قرن سوم هجری با شیوع خودمختاری های ایالتی در امپراتوری اسلامی، اولین امارت های مستقل به دست این عمال سیاسی و غیر بومی در مصر ایجاد گردید.

طولونیان و سپس اخشیدیان نمایندگان تجدید حیات سیاسی مستقل مصر در دوره اسلامی بودند. اما این امارت ها با دیگر دولت های مستقل شده از عباسیان از لحاظ منشا و پیدایش و خصوصیات ملی و نسبی تفاوت های مهمی داشتند. ابن طولون و اخشید – موسسان این امارت ها – از مردم آسیای مرکزی بودند. سپاهیان آنها نیز از ترکان یونانیان، سودانیان و سپاهیان تشکیل شده بود. حتی بالا ترین صاحب‌منصبان دیوانی آنها غالباً غیربومی بودند. به همین جهت طلوع سلسله های مستقل در مصر و سوریه بر خلاف آنچه در دولت های خودمختار ایران اتفاق افتاده بود، با تجدید حیات ملی مصر همراه نبود.

بیشترین گستره سرزمین طولونیان در زمان أحمد بن طولون
بیشترین گستره سرزمین طولونیان در زمان أحمد بن طولون

از طرف دیگر این سلسله ها به مذهب اهل سنت پایبندی داشتند و نسبت به اصل وحدت اسلامی و سیادت خلیفه وفادار بودند. هدف آنها تاسیس امارت های دودمانی خودمختار با قبول تفوق ظاهری خلیفه عباسی بود.[۳]

در سال ۳۵۸ هجری مصر به دست فاطمیان افتاد. این سلسله که مدتی قبل در تونس تأسیس شده بود، نه تنها تفوق اسمی خلفای عباسی را نمی پذیرفت، بلکه آنان را غاصب خلافت می دانست. فاطمیان خود را تنها وارثان حقیقی جانشینی رسول خدا (ص) می دانستند و در صدد بودند که دامنه قدرت خود را به سایر مناطق اسلامی بسط داده، بساط حکومت عباسیان را برچینند. اکنون مصر نه تنها امارت مستقلی شده بود، بلکه امپراطوری وسیعی بود که در اوج توسعه خود شمال آفریقا، سیسیل، فلسطین، سوریه و کرانه های دریای سرخ را شامل می شد علی‌رغم این پس از گذشت یک قرن تلاش فاطمیان برای به دست آوردن رهبری و سیادت دنیای اسلامی با شکست روبرو شد. دولت فاطمی اسیر کشمکش های داخلی شد، که ریشه در بافت غیر بومی و ناهمگون ارتش آن داشت.

در ابتدا ستون فقرات ارتش فاطمی را بربرهای شمال آفریقا تشکیل می‌دادند و در کنار آنها مملوکهای اروپایی از اصل یونانی، اسلاوی، ایتالیایی قرار داشتند. سپاهیان مملوک ترکیه و پیادگان دیلمی نیز به آن اضافه شدند. بدین ترتیب دسته های سیاسی رقیب تحت عنوان مشارقه و مغاربه در دولت فاطمی شکل گرفت. ضعف قدرت بروکراسی فاطمی، نزاع بر سر کسب قدرت بین این گروه ها را افزایش داد. تلاش فاطمیان برای وارد کردن نیروی سوم از غلامان زرخرید نوبه ای تنها از میزان کشمکش‌ها نکاست و آشفتگی ترکیب نظامی این دولت را بیشتر کرد.

ناکامی سیاست فاطمیان در سوریه در حکم تیر خلاص سلسله فاطمی بود. سوریه برای شما از لحاظ فرآورده های طبیعی،  مواد معدنی  و راههای ارتباطی به سوریه وابسته بود. در واقع سوریه مکمل مصر محسوب می شد. فاطمیان هرگز نتوانستند به شکل قطعی در سوریه مستقر شوند.

اوضاع سیاسی سوریه بسیار آشفته بود. صلیبیان، امرای محلی، شیوخ عرب، سلجوقیان بر سرکسب قدرت در این منطقه درگیر بودند. فاطمیان سعی داشتند با دیپلماسی در سوریه قدرت خود را تثبیت نمایند. ناکارآمدی سیاست آنها وقتی آشکار شد که صلیبیان در سال ۴۹۲ هجری بیت المقدس را از چنگ فاطمیان  به در آوردند. مسلمانان قتل عام شدند و فاطمیان از صحنه سیاسی سوریه حذف شدند.[۴]

 

در این میان قدرت تازه ای طلوع کرد که سرنوشت سوریه و مصر را تغییر داد. حکمران موصل اتابک عمادالدین زنگی در سال ۵۲۹ هجری حلب را فتح کرد و به سرعت قدرت خود را در سوریه گسترش داد. عمادالدین و سپس پسرش نورالدین در چندین نبرد متوالی صلیبیان را شکست دادند. این نخستین باری بود که دولتی مسلمان، نیرومند و یگانه در سوریه ایجاد شده بود.[۵] مصر در این زمان دچار آشوب و اغتشاش بود. اختلافات داخلی فاطمیان فرصت را برای دخالت در امور مصر به نورالدین زنگی داد. شیرکوه و برادرزاده‌اش صلاح الدین ایوب سردار کرد و نورالدین زنگی فاتحانه به مصر وارد شدند. خلیفه فاطمی و مردم مصر که از درگیری‌های داخلی به تنگ آمده بودند، آنان را به چشم نجات بخشان خود می‌نگریستند. شیرکوه به وزارت خلیفه  فاطمی رسید و در عین حال در خدمت نور الدین بود. پس از مرگ شیرکو صلاح الدین جانشین او شد.

عمادالدین زنگی
عمادالدین زنگی

نهایتاً در سال ۵۶۷ هجری صلاح الدین بار اطاعت خلیفه فاطمی را از دوش خود برداشت. او دستور داد که در خطبه نام خلیفه عباسی آورده شود. خلافت فاطمیها مدتها بعد از مرگ واقع اش رسماً ملغا شد و مصر پس از دو قرن به مذهب سنت بازگشت. بعد از این شیعیان مصر به جز یکی دو شورش محدود اقدامی علیه وضعیت جدید انجام نداد.[۶]

[۱] . برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد چگونگی فتح مصر، ر.ک، بلاذری،  فتوح البلدان، ترجمه محمد متوکل، نشر نقره،  تهران، ۱۳۶۷، ص ۳۰۷- ۳۰۴.

[۲] . هولت،  لمبتن، تاریخ اسلام پژوهش دانشگاه کمبریج،  ج ۱، ترجمه احمد آرام، امیر کبیر،  تهران،  ۱۳۸۰، ص ۲۴۵.

[۳] . همان،  ص۲۵۳.

[۴] . برای گزارش گویا از دوره حکومت فاطمیان ر.ک،  طاهری ناصری، عبدالله، فاطمیان در مصر، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، قم، ۱۳۷۹،  همچنین ر. ک، ابوعبدالله محمد صنهاجی، تاریخ فاطمیان، ترجمه حجت الله جودکی، امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۸. این اثر در قرن ششم هجری و با عنوان “اخبار ملوک بنی عبید و سیر تهم” تالیف گردیده است و دربردارنده تاریخ سیاسی دولت فاطمی از آغاز تا انجام است.

[۵] . هولت، لمبتن، تاریخ اسلام پژوهش دانشگاه کمبریج، ص ۲۷۵ – ۲۷۲.

[۶] . طاهری،  ناصری، عبدالله، تاریخ سیاسی و اجتماعی شمال آفریقا، وزارت ارشاد اسلامی،  تهران، ۱۳۷۵، ص ۱۲۷.

 

 

منبع:

  • تاریخ جهان اسلام از قرن هفتم تا دهم هجری ، علیرضا خزائلی، انتشارات دانشگاه پیام نور
  • تهیه الکترونیکی: سایت تاریخ ما، اِنی کاظمی

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ