شرح حال روان متوفى در متون زرتشتى

با شرح حال روان متوفى در متون زرتشتى بیشتر اشنا شوید

در متون زرتشتى شرح حال روان متوفى چنین آمده است :

 

((اى اورمزد بزرگوار! اى خرد مقدس !
اى آفریدگار جهان مادى ! اى اشو!
وقتى که پاکدینى از جهان در کجا آرام مى گیرد؟))
((اهورا مزدا)) پاسخ مى دهد:
((او بر بالین قرار گرفته است .))
خوانندگان گاتها چنین در خواست آمرزش مى کنند:
((خوشبخت کسى است که خواستار خوشبختى دیگران باشد. در این شب ، روان به اندازه تمام زندگانى جهان خوشى بیند.))


در شب دوم ، ((زرتشت )) مى پرسد:
((روانش کجا آرام گیرد؟))
((اهورا مزدا)) پاسخ مى دهد:
((او بر بالین قرار گرفته است .))
اشتودگاتها سرایان اینگونه آمرزش مى طلبند:
((خوشبخت کسى است که خواستار خوشبختى دیگران باشد. در این شب ، روان به اندازه تمام زندگانى جهان خوشى بیند.)) ((زرتشت ))مى پرسد: در شب سوم روانش کجا آرام گیرد؟))
((اهورامزدا))پاسخ مى دهد: ((او بر بالین قرار گرفته است .))
اشتودگاتها سرایان این چنین آمرزش مى طلبند: ((خوشبخت کسى است که خواستار خوشبختى دیگران باشد، در این شب ، روان به اندازه تمام زندگانى جهان ، خوشى بیند.))
((پس از شب سوم ، در پگاه ، روح و روان مرد پاکدین را چنین مى نماید که در میان چمن باشد و بوى خوش دریابد و او را چنین مى نماید که باد معطرى از نواحى جنوبى به سوى وى مى وزد. بادى خوش بو تر از همه بادهاى دیگر. مرد پاکدین را چنین مى نماید که این باد را با بینى خود بوئیده باشد و گوید از کجا مى وزد این باد،این خوش بوترین بادها که هرگز مانند آن رانبوئیده بودم ؟در وزش این باد، وجدان وى به پیکر موجودى در نظر او نمودار شود موجودى زیبا، درخشان ، با بازوان سفید، نیرومند، خوشرو، راست بالا، و…
آنگاه روان مرد پاکدین ازاو مى پرسد: اى موجود جوان ! تو کیستى ؟
وجدان او را پاسخ مى دهد: اى جوان مرد نیک پندار نیک کردار نیک دین ! من وجدان تو هستم . ((جوان مرد مى پرسد: پس کجاست کسى که تو را دوست داشت از براى بزرگى و نیکى و زیبائى و خوش بوئى و نیروئى ، پیروزمند و قدرتمند به دشمن غلبه کننده ، و تو آن چنان که به نظرم مى آئى ،
مى باشى . ((موجود پاسخ مى دهد: اى جوان مرد نیک پندار نیک گفتار نیک کردار نیک دین ! آن کس تو هستى که مرا دوست داشتى . من آنچنان که دوست داشتى ، به نظرت مى آیم . وقتى تو مى دیدى که دیگرى لاشه مى سوزانید و به بت پرستى مى پرداخت ، رستم مى سوزانید و درختها را مى برید، تو نشسته و گاتها مى سرودى و آبهاى نیک و آذر اهورا را مى ستودى و مرد پاک را که از نزدیک و دور مى رسید، خشنود مى ساختى . محبوب بودم ، تو مرا محبوب تر ساختى ، زیبا بودم تو مرا زیباتر ساختى ، مطلوب بودم ، تو مرا مطلوب تر ساختى ، بلند پایه بودم ، تو مرا بلند پایه تر ساختى . روان پاکدین ، نخستین گام را برداشته ، به پایه اندیشه نیک درآید، روان مرد پاکدین دومین گام را برداشته به پایه گفتار نیک درآید، روان مرد پاکدین سومین گام را برداشته به پایه کردار نیک درآید. روان مرد پاکدین چهارمین گام را برداشته به بهشت پر فروغ وارد شود.


زرتشت از اهورا مزدا مى پسد که وقتى شخص گناهکار از جهان درگذرد، روان او در سه شب اول در گذشت ، در کجا آرام گیرد؟
اهورامزدا پاسخ مى دهد: روان او در شب اول تا سوم ، گرد بالین جسد سرگشته بسر مى برد و در حالى که افسرده و پژمرده و غمگین است و قسمتى از گاتهاى اشتود را که با کلمات کام غوئى زام شروع مى شود، مى خواند: اى اهورا مزدا! به کدام کشور روى آورم ؟ به کجا پناه جویم ؟

پس از سپرى شدن شب سوم در بامداد روز چهارم روان مرد ناپاک را چنین مى نماید که درمیان برفها و یخها باشد و بوى اجساد گندیده به مشامش ‍ رسد. و او را چنین به نظر آید که باد متعفن از سوى شمال به سوى او مى وزد. از خود مى پرسد: از کجا این باد، بدبوتر از آن هرگز به مشامش ‍ نرسیده است ؟ در وزش این باد، وجدان خود را مى بیند که به پیکر موجودى زشت روى ، چرکین و خمیده زانو، به او روى مى آورد. روان مرد ناپاک از او مى پرسد: تو کیستى که هرگز از تو زشت تر ندیده ام ؟
آن موجود پاسخ مى دهد: اى مرد بد اندیش بدگفتار بد کردار، من کردار و وجدان بد تو هستم . از بس کردار تو بد است ، من چنین زشت و تباه و بزه کار و رنجور و پوسیده و گندیده و درمانده شده ام . وقتى مى دیدى کسى ستایش یزدان را مى کند و آب و آتش و گیاه را محافظت مى کند، تو با اعمال بد خود اهریمن راخوشنود مى ساختى .

وقتى مى دیدى کسى به بینوایان صدقه مى دهد و به پارسایان خدمت مى کند، تو بخل ورزیدى و درب به روى مردم مى بستى ، من منفور بودم ، تو منفورترم ساختى ، من پوسیده بودم ، تو پوسیده ترم ساختى ، من گندیده بودم ، تو گندیده ترم ساختى . روان مرد ناپاک در گام اول به پایه اندیشه بد و در گام دوم به پایه گفتار بد و در گام سوم به پایه ((کردار بد)) و در گام چهارم به ((ظلمت بى پایان ))رسد.))

 

منبع : کتاب تاریخ ادیان و مذاهب جهان جلد اول اثر عبداللّه مبلغى آبادانى

نشر الکترونیکی به کوشش اِنی کاظمی در سایت تاریخ ما.

عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها