خواجه‌ی تاج‌بخش

سرزمین ایران با وجود پشتوانه‌ی غنی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی تجربه‌های مکرر هجوم و استیلای اقوام بیابان گرد و بادیه نشین که از مرز‌های شرقی آن را آماج حملات خود قرار می‌دادند، در تاریخ خود دارد.
اقوامی نابرخوردار از تجربه‌ی نظام سیاسی ساختارمند و ناآشنا به پیچیدگی‌های حکمرانی بر سرزمینی با تجربه‌ی نظام‌های سیاسی منسجم، ساختارمند و برخوردار از نظام اداری متمرکز و پیچیده که در رقابت‌های سیاسی و نظامی و جنگ‌های ملوک الطوایفی گرفتار می‌شدند.
این تجربه‌های مکرر هجوم و غارت است که سبب می‌شود کسی، چون جلال آل احمد ایران را به چهارراه حوادث تشبیه کند. در دوره‌های استیلای سلاطین برخاسته از خاستگاه قبیله‌ای بر ایران زمین آنچه حافظ بخشی از پیشینه و فرهنگ ایرانی بوده، حضور ادبا و وزرای فرهیخته‌ی ایرانی در دربار سلاطینی بوده است که تصوری از فرمانروایی بر سرزمین گسترده و پیچیده‌ی ایران نداشته اند.
وزرا و ادبایی که به پشتوانه‌ی اندیشه سیاسی ایرانی و برخوردار از فرهنگ سیاسی در تلاش بودند ساختار نظام‌مند و متمرکزی در قلمرو متشتت آن روزگار ایجاد کنند. از نام آورترین و برجسته‌ترین این وزرا که نقشی مهم در تاریخ ایران ایفا کرد و با نگاشتن سیاست نامه یا سیرالملوک، منبعی ارزشمند در مطالعه‌ی اندیشه‌ی سیاسی قرن پنجم در اختیار محققان و پژوهش گران قرار داد، خواجه نظام الملک طوسی است. به بهانه‌ی سالروز درگذشت خواجه نگاهی به زندگانی و اندیشه‌های او در سیاست نامه داشته ایم.

با وجود اهمیت ویژه اندیشه سیاسی خواجه نظام الملک در تاریخ ایران و اسلام، پژوهش در آثار او بسیار محدود بوده است و اندک آثار منتشرشده ابهام‌ها و کاستی‌های بسیار دارند. اندک آثار موجود نیز بیشتر در زیرمجموعه‌ی اندیشه‌ی سیاسی ایرانشهری و سیاست نامه نویسی بدو توجه کرده اند.

حال آنکه خوانش چهره‌های تاریخی، چون نظام الملک نه‌تن‌ها در درک ریشه‌ی اندیشه‌ای و فرهنگی و تاریخی اهمیت دارد که در مطالعه‌ی مجادلات فکری، سیاسی و دینی و ساختار‌های سیاسی و اجتماعی آن روزگار نیز مفید می‌تواند باشد.
اقبال به اندیشه‌ی سیاسی خواجه نظام الملک در مطالعات ایرانشهری که سیدجواد طباطبایی داعیه دار آن است، توجه‌ها را به این چهره‌ی تاریخی و مهم بیشتر جلب کرده است هرچند نوع خوانش ایرانشهری‌ها مخالفت‌ها و ان قلت‌های بسیاری را برانگیخته است که مجال پرداختن به آن‌ها در این کوتاه نیست.

خاستگاه دهگانی خواجه

در دوران پس از اسلام دو گروه دبیران و دهگانان در حفظ پیشینه‌ی فرهنگی و اندیشه‌ی سیاسی ایران نقشی مهم و انکارناپذیر داشتند. طبقه‌ی دهقانان ایرانی؛ نیروی جنگی زمین دار و حافظ سنت‌های کهن ایرانی، با برخورداری از اطلاعات تاریخی و اجتماعی بزرگ‌ترین منبع اخبار و روایات کهن بودند.
خواجه نظام الملک برخاسته از خاندانی بود دهگانی که به سبب سابقه هر دو گروه را نمایندگی می‌کرد. پشتوانه خانوادگی او، ظرفیت‌های مناسبی برای او در عرصه عمل و نظر، برای انتقال فرهنگ و تمدن ایران شهری پیش از اسلام به دوره اسلامی و حکومت سلجوقیان فراهم کرد.

ابوعلی حسن بن علی بن اسحاق طوسی (۴۰۸ یا ۴۱۰- ۴۸۵ ه) ملقب به خواجه نظام الملک در قریه‌ی رادکان طوس در خاندان دهگانی به دنیا آمد. در کودکی حافظ قرآن شد و در محضر امام موفق نیشابوری فقه شافعی، حدیث و اصول را فراگرفت.

به واسطه‌ی پدر که تصدی اموال حکومت غزنویان در ناحیه‌ی توس را عهده دار بود، در خدمت غزنویان درآمد. با مستولی شدن سلجوقیان بر ترمذ و بلخ، خواجه که اوج قدرت آنان را دید به بلخ رفته و در دستگاه حکومت ابوعلی بن شاذان به عنوان دبیر خدمت کرد.

جواد طباطبایی در روایت تاریخ زندگی خواجه با تعبیر سوانح احوال خواجه به افسانه‌هایی که پیرامون زندگی او شکل گرفته اشاره می‌کند و می‌نویسد: «دربارۀ آغاز کار دیوانی ابوعلی، مانند دیگر سوانح زندگی او، سخنان تذکره نویسان، بیشتر از آنکه پایه‌ای در واقعیت داشته باشد، افسانه است و جدا کردن آن همیشه آسان نیست.

به گفتۀ ابن فندق که یکی از قدیمی‌ترین منابع سوانح زندگی ابوعلی است، پدر او خواجه ابوالحسن، پس از آنکه آفتاب دولت آل سلجوق به برآمدن آغاز کرد، با فرزند خود از طوس به بیهق آمد. ابوعلی، در این زمان، «با صورت کودکان، سیرت پیران داشت، و برد جوانی او طراز بزرگی و جامۀ برنایی او علم کیاست و شهامت.»

طباطبایی در ادامه به افسانه‌ی دیگری که حول زندگی خواجه شکل گرفته و در افواه به سه یار دبستانی شهره است، اشاره می‌کند که توسط خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی در بخش اسماعیلیان جامع التواریخ ذکر شده است و بر پیوند مودت خواجه نظام الملک، حکیم عمر خیام و حسن صباح و ریشه‌های نقار خواجه و صباح اشعار دارد. افسانه‌ای که محیط طباطبایی و برنارد لوئیس هرکدام با دلایلی رد می‌کنند.

ایام وزارت

هرچند اطلاعات اندکی در مورد جوانی و آغاز کار دبیری خواجه در دست است، می‌دانیم که در خدمت علی بن شاذان که در بلخ امارت داشت، چندسالی بود تا آنکه رنجیده از اجحاف مالی مخدوم به مرو رفت و در زمان سلطنت طغرل، به مشیری و کتابت آلب ارسلان مشغول شد.
پس از مرگ طغرل، خواجه آلب ارسلان را در رسیدن به سلطنت و غلبه بر رقبا یاری رساند و به آموزش ملکشاه گماشته شد و در زمان مقتضی شورش‌های مدعیان سلطنت را فرونشاند و سلطنت ملکشاه را قوام بخشید و به وزارت سلطان جوان رسید.
وزارت خواجه را که عمری بیش از سی سال داشت از طلایی‌ترین دوران‌های تاریخ ایران پس از اسلام دانسته اند. گستره‌ی وسیع ملک سلجوقیان در زمان آلب ارسلان، پادشاهی وسیع و نیرومند برای ملکشاه سلجوقی به میراث گذاشت که خواجه نظام الملک طوسی معمار و نظریه پرداز آن بود.

خواجه در دوران صدارتش برای طراحی ساختار اداری متناسب با عظمت امپراتوری سلجوقیان و غلبه بر هرج ومرج سیاسی تلاش کرد، اما سلجوقیان به دلیل خاستگاه قبیله‌ای پذیرای قواعد نظام‌مند نبودند و از آنجاکه امپراتوری را ملک طلق کل خاندان به مثابه اتحادیه قبیله‌ای می‌دانستند، نوعی حکومت ملوک الطوایفی ناسازگار با تمرکز قدرت در پیش گرفته بودند.

از معضلات دیگر خواجه در دوران صدارت جنبش باطنی اسماعیلیه بود. تلاش‌های باطنی و سری اسماعیلیان که پیش از دوران اوج سلجوقیان و از زمان سامانیان و غزنویان شکل گرفته بود به چشم خواجه تهدیدی برای قلمرو گسترده سلجوقی بود.

از اهداف او در تأسیس مدارس نظامیه مقابله با نفوذ اندیشه‌های اسماعیلیه در مناطق مختلف ایران بود. با فتح قلعه‌ی الموت و دست به سلاح بردن اسماعیلیان به رهبری حسن صباح، این جنبش به تهدیدی آشکار علیه اقتدار سلطنت تبدیل شد. تهدیدی که درنهایت مرگ خواجه را به دست یک اسماعیلی رقم زد.

هرچند سلطان جوان تاج خود را از خواجه داشت و برخوردار از آموزش‌ها و تربیت او بود، در پایان کار کدورتی میان سلطان و وزیر به سبب سعایت رقبایی، چون ترکان خاتون که در تلاش برای ولایت عهدی فرزندش با مخالفت وزیر نامدار مواجه شده بود، فاصله انداخت.

هندوشاه نخجوانی، مورخ قرن هشتم هجری روایتی از کدورت ملکشاه از خواجه به دست می‌دهد که هرچند خالی از اغراق و افسانه نیست، رگه‌هایی از واقعیت را می‌توان در آن جست: «سلطان ملکشاه از طول مدت [وزارت]خواجه و استیلای او بر ممالک و تصرف او در اموال بر سبیل استقلال و استبداد و تحکم پسران و دامادان و خدم او در اطراف و اکناف جهان ملول شد و اتفاقاً عثمان، پسر خواجه حکومت مرو داشت و میان او شحنۀ مرو به هم برآمد و شحنه از بندگان خاص سلطان بود.

عثمان بفرمود: تا شحنه را بگرفتند و بازنگهداشت. شحنه به خدمت سلطان آمد و حال بنمود و این حرکت مادۀ تغیر شد و سلطان به غایت برنجید. ارکان دولت پیش خواجه پیغام فرستاد و گفت: «با خواجه بگویید که اگر در ملک شریکی، آن حکم دیگر است و اگر تابع منی، چرا حد خویش نگاه نمی‌داری و فرزندان خویش را تأدیب نمی‌کنی که بر جهان مسلط شده اند تا حدی که حرمت بندگان ما نگاه نمی‌دارند؟ اگر می‌خواهی، بفرمایم که دوات از پیش تو برگیرند؟» ایشان به خدمت خواجه آمدند و پیغام ادا کردند.
خواجه برنجید و در خشم شد و گفت: «با سلطان بگویید که تو نمی‌دانی که من در ملک شریک توام و تو به این مرتبه به تدبیر من رسیده‌ای و به یاد نداری که، چون سلطان شهید آلب ارسلان کشته شد، چگونه امرای لشکر را جمع کردم و از جیحون بگذشتم و از برای تو شهر‌ها بگشادم و اقطار مملکت شرق و غرب را مسخر گردانیدم. دوات آن تاج بر این دوات بسته است؛ هرگاه این دوات برداری، آن تاج بردارند.»

خواجه نظام الملک که برخی وزارت او را برتر از پادشاهی دانسته اند، با توجه به اقتدار شخصی که ناشی از کاردانی و کارآزمودگی او بود و به سبب وسعت خانواده از فرزندان و وابستگانی که در ولایات مختلف کشور در مصدر امور قرار داشتند، به چنان قدرتی دست یافته بود که سلطان را بیم ناک و ترسان کرده بود.

در نهایت خواجه در سفر نهاوند به ضربت کارد یکی از فداییان اسماعیلی به قتل رسید و آن گونه که برخی ترجیح می‌دهند، صدق پیش گویی او بدانند، ماهی برنیامده سلطان نیز به مرگی مشکوک درگذشت.

هندوشاه نخجوانی روایتی از این دو مرگ به دست می‌دهد: «و گویند هیچ آفریده بر سلطان نماز نگزارد و از وفات خواجه تا سلطان، یک ماه تمام نبود و جواب خواجه سلطان را که دولت آن تاج در گشادن این دوات بسته است، جهانیان را درست شد و وفات سلطان، بعد از وفات خواجه در نظر خلق عظمی زیاده نداشت … و امیر معزی در این معنی رباعی‌ای گفته است:

سیاست نامه؛ اثری در بسامان کردن ملک

سیاست نامه نویسی یکی از رایج‌ترین قالب‌های پردازش اندیشه سیاسی بود که سبق به دوران پیش از اسلام می‌برد. خواجه نیز آگاه به چنین پیشینه‌ای و برخاسته از خاندان دهگانی دست به نگارش سیرالملوک یا سیاست نامه زد که امروز منبعی ارزشمند برای مطالعه‌ی اندیشه‌ی سیاسی آن روزگار است.
او خود در مورد زمینه‌های نگارش سیاست نامه چنین می‌نویسد: «در سال ۴۷۹ ه. پروانه اعلی سلطانی- ملکشاه محمد- به بنده و دیگر بندگان برسید که هریک در معنی ملک اندیشه کنید و بنگرید تا چیست که در عهد روزگار ما نه نیک است و بر درگاه و در ایوان و مجلس ما شرط آن به جای نمی‌آورند و بر ما پوشیده است و کدام شغل است که پیش از این پادشاهان شرایط آن به جای می‌آورده اند و ما تدارک آن نمی‌کنیم و نیز از آیین و رسوم ملک و ملوک است و در روزگار گذشته بوده است از ملوک سلجوق بیندیشید و روش بنویسید و بر رأی ما عرصه کنید تا در آن تأمل کنیم و بفرماییم تا پس از این کار‌های دینی و دنیاوی بر آیین خویش رود و آن چه دریافتنی است دریابیم و شرط هر شغلی بر قاعده خویش و فرمان ایزد تعالی به جای فرماییم آوردن، و آنچه نه نیک است و پیش از این رفته است در توانیم یافتن، که، چون ایزد تعالی جهان و ملک جهان را به ما ارزانی داشت و نعمت‌ها یا بر خلل یا برخلاف شرع و فرمان ایزدتعالی باشد یا رود.»

سیرالملوک یا سیاست نامه در محتوای پند و اندرز سلاطین، حکایات کوتاه راجع به شاهان و وزرا و امراء و روایات تاریخی ابتدا در ۳۹ فصل نگاشته شد و در پایان عمر خواجه ۱۱ فصل بدان افزوده شد. «بنده آنچه در این معنی دانسته بود و دیده و به روزگار تجربت افتاده بود، در این خدمت شرح داده و این خدمت بر پنجاه فصل نهاد … و در هر فصلی آنچه لایق بود از اخبار و حکایات از گفته بزرگان آورد تا به وقت خواندن ملال نگیرد و به طبع نزدیک‌تر باشد.»

سیاست نامه به عنوان مهم‌ترین منبع شناخت ساختار سیاسی و اجتماعی ایران قرن پنجم، را می‌توان تئوری عمل سیاسی برای برون رفت از معضل ارتقاء مقام فرماندهی سران قبایل ترک به مقام شاه فرهمند ایرانی، مقابله با بیگانه ستیزی ایرانیان، مشروعیت بخشی به حاکمیت ترکان به واسطه ادغام، حذف یا ترکیب سنن ایلیاتی و ساختار دیوان سالاری ایرانی، مبارزه با دشمنان داخلی و خارجی، مقابله با ازهم گسیختگی برآمده از نظام اقطاع و ملک داری سلجوقی و احیاء و حاکمیت تسنن شافعی جهت مقابله با اسماعیلیه نزاری در داخل و فاطمیان در خارج دانست.

هرچند در ظاهر نوعی روش نامه سیاسی- اداری است، اما به شیوه‌ای غیرمستقیم و گاه مستقیم بیانگر کاستی‌های موجود در نظام سیاسی سلجوقیان در پنج رکن و نهاد حکومت؛ سلطنت، وزارت، قضاوت، نظام اداری و دیوان سالاری، سپاه و امور سپاهی گری است. گفته اند ملکشاه در مورد سیاست نامه گفته است؛ من این کتاب امام خویش کرده و بر این خواهم رفت.

منابع:
– سیدجواد طباطبایی (۱۳۷۵)، خواجه نظام الملک، طرح نو
– نظام الملک (۱۳۴۰)، سیرالملوک (سیاست نامه)، به اهتمام هیوبرت دارک، بنگاه ترجمه و نشر کتاب
– ابعاد فساد از دیدگاه خواجه نظام الملک توسی، محمدرضا حاج بابایی و محمود شهبندی، فصلنامه سیاست، دوره‌ی ۴۲، ش. ۲، تابستان

عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها