شاپور اول فرزند اردشیر دومین شاه ساسانی

شاپور. (اِخ ) ابن اردشیر. نام دومین پادشاه سلسله ٔ ساسانی . معروف به شاپور اول است . داستان تولد او از دختر اردوان آخرین پادشاه سلسله ٔ اشکانی در شاهنامه و کتب تاریخ آمده است . حمداﷲ مستوفی این داستان را چنین روایت کرده است : (اردشیر) دختر (اردوان ) را زن کرد. دختر بفریب برادر، اردشیر را زهرخواست داد. اردشیر فهم کرد، او را بوزیر داد تا بکشد. زن گفت حامله ام . چون اردشیر را پسر نبود وزیر او را زینهار داد و خود را خصی کرد. بعد از چند ماه شاپور از او متولد شد. وزیر او را بپرورد و در ده سالگی در حالت گوی باختن بر اردشیر ظاهر گشت وزیر احوال عرضه داشت . وزیر را نوازش کرد. (تاریخ گزیده ص ۱۰۴). همچنین به شاهنامه ٔ فردوسی و ابن اثیر ج ۱ ص ۱۳۴ و حبیب السیر ج ۱ ص ۲۲۴ ببعد و سایر تواریخ معتبر رجوع شود. با توجه به این که مدت سلطنت اردشیر بعد از واقعه ٔ قتل اردوان چهارده سال بوده مشکل میتوان این حکایت را تصدیق کرد، چه از داستان چنین برمی آید که شاپوردر این وقت که بر تخت نشست سیزده ساله بوده است . (تاریخ ایران ژنرال سرپرسی سایکس ترجمه ٔ فخر داعی گیلانی ج ۱ ص ۵۴۴). پدرش اردشیر در زمان حیات خویش وی را در سلطنت با خود شریک کرد. (ایران از آغاز تا اسلام ص ۲۹۳). در سکه های شاپور اول دو سجع مختلف دیده میشود یکی «شاه پوهری یزدانی » و دیگر «مزدیسن به شاه پوهر ملکان ملکا (شاهانشاه ) ایران مینوچیتری من (هج ) یزدان ». چنان مینماید که سجع اول متعلق به دوره ای است که اردشیر زنده بود و هنوز شاپور به سلطنت نرسیده بود و حکمرانی یکی ازنواحی مهم ایران را داشت و بعنوان حکمران آن ناحیه سکه به اسم او زده اند. (تاریخ تمدن ایران ساسانی سعید نفیسی ص ۳۴۲). اردشیر اول در سال ۲۴۱ م . بدرود زندگی گفت . حجاری نقش رجب حاکی از جلوس پسر او شاپور اول است . تاجگذاری رسمی شاپور در سال ۲۴۲ م . صورت گرفت . بنابر روایت ابن الندیم نخستین خطبه ٔ مانی در روز جلوس شاپور، یعنی یکشنبه ٔ اول نیسان که آفتاب در برج حمل قرار داشت ، ایراد شد. اگر بتوان این روایت را قبول کرد تاریخ هر دو واقعه مطابق بیستم مارس سال ۲۴۲ م . میشود. اما مانی در کتاب کفلایه گوید در عهد سلطنت اردشیر اول سفری به هند کرده و مردم را بدین خویش خوانده است و چون خبر مرگ اردشیر و جلوس شاپور را شنیده به ایران باز گشته ، در خوزستان بحضور شاپور بار یافته است . (ایران در زمان ساسانیان پرفسور آرتور کریستن سن ترجمه ٔ رشید یاسمی چ ۲ صص ۲۰۳۲۰۶). شاپور از پدر خود مملکتی را به ارث برد که در آن تشکیلات پارتی محفوظ مانده و مجدداً بر اصل تمرکز قوا تنظیم شده بود، بدون آنکه دستگاه ملوک الطوایفی از بین رفته باشد. شاهنشاهی با ایجاد قشونی با انضباط و تشکیلات اداری که طبق مبانی و اصول جدید کار می کرد، ثابت و مستقر گردید. این پادشاه از آغاز کار توجه خود را به مسائل خارجی معطوف داشت … از قرن اول مسیحی ، تشکیل شاهنشاهی عظیم کوشان در سرحدهای شرقی ایران برای کشور اخیر خطری سیاسی و مزاحمتی اقتصادی فراهم کرده بود. شاپور از یک سو بین رومیان و کوشانیان گرفتار بود. و از سوی دیگر دایماً برای حل مسأله ٔ ارمنستان میکوشید، و از جانب دیگر همواره تحت تهدید بدویانی بود که بر معابر قفقاز فشار وارد می آوردند. شاهنشاهی جدید ساسانی میبایست مافوق قوای خود خطر محاربه ٔ ناگهانی را در همه ٔ سرحدها احساس کند. شاهنشاهی کوشان از دو لحاظ توجه شاپور را به خود جلب میکرد:نخست آنکه کشور مزبور به واسطه ٔ تجارت بین المللی ثروتمند شده بود، دیگر آنکه مخالف قدرت شاپور بود. شاپور از آغاز، مساعی خود را بدان سوی معطوف داشت . وی در کتیبه ای طولانی که در دیوارهای آتشگاه نقش رستم حک شده ، نخستین پیشرفتهای خود را نقل میکند: سپاه فاتح او پیشاور، پایتخت زمستانی شاهان کوشان را متصرف شد،دره ٔ سند را اشغال کرد و به سوی شمال راند، از هندوکش عبور کرد، ایالت بلخ را تسخیر نمود، از جیحون گذشت و به سمرقند و تاشکند درآمد. سلسله ٔ کوشان که کنیشکای   کبیر آنرا تأسیس کرده بود، منقرض شد. از این پس سلسله ای دیگر جایگزین آن میگردد که سلطنت ایران را میشناسد و بر مملکتی محدود حکومت میکند. (ایران از آغاز تا اسلام گیرشمن ترجمه ٔ دکتر معین ص ۲۹۳). خبر فوت اردشیر چون به ارمنستان و هاترا رسید بنای شورش را گذاشتند. نائره ٔ شورش ارمنستان بزودی فرونشانده شد و قلعه ٔ هاترا (الحضر) بدستیاری دختر پادشاه یاغی فتح گردید (۲۴۰ م .) و شاپور که وعده ٔ تزویج او را داده بود بعهد خود وفا نکرد و دختر را بدست دژخیم سپرد. (تاریخ ایران ، سرپرسی سایکس ج ۱ ص ۵۴۴). در کتب تاریخ درباره ٔ فتح قلعه ٔ هاترا(الحضر) داستانی روایت شده که شاپور آن را چهار سال و برخی گویند دو سال در محاصره گرفت و نتوانست گشود. سرانجام نضیره دختر زیبای ضیزن ، ملک عرب ، بر شاپورشیفته شد و در ازای عهد شاپور به تزویج وی او را راهنمائی کرد که کبوتر طوقدار ماده ای بگیرد و بر پایش بخون حیض دوشیزه ٔ کبود چشمی بنویسد و پرواز دهد تا بر برج حصار نشیند و برج فرو ریزد و آن طلسم مدینه الحضر بود. شاپور پس از فتح قلعه دختر را بزنی گرفت تاروزی دختر از برگ گلی که در بسترش بود برنج شد و چون شاپور دانست که پدرش او را به ناز پرورده درجه ٔ ناسپاسی وی بشناخت و فرمان داد تا گیسویش را بدم اسب سرکشی بستند و اسب را تازاندند. رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص ۶۳ و ۶۴، حبیب السیر ج ۱ صص ۲۲۵۲۲۶ و دیگر تواریخ قدیم شود. و اندر شاهنامه ٔ فردوسی چنان است که این حادثه شاپور ذوالا کتاف را افتاد و نام ضیزن ، طایر گوید. در سیرالملوک چنان است که شاپور اردشیر بود. واﷲ اعلم . (مجمل التواریخ و القصص ص ۶۳). همچنین رجوع به ابن اثیر ج ۱ ص ۱۳۵ شود. بنابر مندرجات تاریخ اربل شاپور در نخستین سال پادشاهی خود با خوارزمیان و سپس با مادیهای کوهستانی محاربه کرد و آنان را مغلوب ساخت . از آنجا بقصد سرکوبی گیلها و دیلمیان و مردم گرگان تاخت . بموجب مندرجات کتاب پهلوی موسوم به شهرستانهای ایرانشهر شاپور در خراسان یک پادشاه تورانی پهلیزگ نام را مغلوب و مقتول ساخت و در محلی که محاربه روی داده بود، شهر مستحکم نیوشاپور را بناکرد که کرسی ولایت ابرشهر شد. اردشیر به لقب شاهنشاه ایران قناعت کرده بود ولی شاپور پس از این فتوحات در کتیبه ها لقب مجلل تر «شاهنشاه ایران و انیران » گرفت . (ایران در زمان ساسانیان صص ۲۴۵۲۴۶). در کتیبه ٔپهلوی نقش رجب عنوان پادشاهی شاپور چنین ذکر شده است : این پیکر مزداپرست خدایگان شاپور شاهنشاه ایران وانیران آسمانی نژاد از ایزدان پسر مزداپرست خدایگان اردشیر شاهنشاه ایران آسمانی نژاد پورساسان پاپک پادشاه . (تاریخ ایران ، سرپرسی سایکس ج ۱ ص ۵۴۳). چون مسأله ٔ مشرق منظم شد، شاپوربه سوی مغرب بازگشت . اینجا نیز اقبال با او یاری کرد، وی در سوریه پیش رفت و به انطاکیه رسید. شاپور پس از چند شکست آماده ٔ بازگشت بود. در این هنگام گردیانوس   کشته شد و جانشین او فیلفوس عرب   در انعقاد معاهده ٔ صلح عجله کرد و پرداخت خراجی هنگفت را متعهد گشت و بین النهرین و ارمنستان را به ایران واگذاشت (۲۴۴ م .). (ایران از آغاز تا اسلام تألیف گیرشمن ترجمه ٔ دکتر معین ص ۲۹۴). همچنین رجوع به ایران در زمان ساسانیان ص ۲۴۵ و تاریخ ایران ، سرپرسی سایکس ص ۵۴۵ شود. پس از پانزده سال ، مجدداً محاربه ٔ با روم آغاز شد، و آن با موفقیتی پرهیاهو توأم بود. شاپور عده ای معتنابه از شهرهای سوریه ، منجمله انطاکیه را تسخیر کرد. وی نزدیک الرها   فتحی عظیم کرد و امپراطور والریانوس را با هفتاد هزار لژیونر رومی اسیر گرفت و آنان را به ایران رهسپار کرد (۲۶۰ م .). (ایران از آغاز تا اسلام ص ۲۹۳). قسمت اول کتیبه ٔ کعبه ٔ زردشت ، که متأسفانه آسیب فراوان دیده ، در بیان جنگهای شاپور با رومیان است . پیروزی شاپور بر والریانوس بطور اختصار در سطر۱۳۱۴ ذکر شده است . این عبارت ثابت میکند، که نبردی که به شکست والریانوس منجر شد، در الرها اتفاق افتاده است جنگ الرها را در تصویری ، که در دورا کشف شده نمایش داده اند. (ایران در زمان ساسانیان ص ۲۴۶). لژیونرهای رومی اسیر در شهرهائی که خود آنان بر طبق طرح اردوگاههای نظامی رومی بنا کردند استقرار یافتند. آنان بعنوان متخصص ، معمار، مهندس و اهل فن در تحقق بخشیدن به کارهای عظیم عام المنفعه مخصوصاً بنای پلها،سدها، و طرق به ایرانیان مساعدت کردند و از خدمات آنان ایالت پر ثروت خوزستان فواید بسیار بر گرفت ، و بعضی آثار و بقایای آن عهد هنوز در زمان ما قابل استفاده است . (ایران از آغاز تا اسلام ص ۲۹۴). پس از شکست والریانوس و اسارت او شاهنشاه ایران خود را سلطان مشرق و مغرب میدید. وی لقب امپراطور روم را در این موقع به یکی از پناهندگان رومی موسوم به کوریادس  داد. امّا او با وجود این نتوانست نامی از خود در تاریخ باقی گذارد. سرنوشت والریانوس معلوم نیست قدرمتیقن این است که در اسارت جان دادو گویا در شهر گندی شاپور در گذشت . روایات مورخین رومی از قبیل لاکتانسیوس و سایرین در باب بدرفتاری پادشاه ایران با والریانوس قابل تردید است . بموجب روایات شرقی شاپور او را مجبور کرد، که در ساختمان سد نزدیک شوشتر کار کند. بلاشک هم سد و هم جسر بزرگ (شادروان ) شوشتر عمل مهندسین رومی است … در طی کاوشهای علمی شهر شاپور، ویرانه های کاخی از شاپور اول در جنب آتشکده و بنای دیگری از این پادشاه (که کتیبه ٔ شهر شاپور در آنجا است ) کشف شده است . سبک معماری و تزیینات این بنا کاملا یونانی است و این خود مایه ٔ بسی شگفتی است ، که چنین بنایی در قلب سرزمین پارس ، یعنی مهد سلسله ٔ ساسانی ، قرار دارد… شاپور پس از تاخت و تاز درسوریه و کاپادوکی قصد بازگشت به ایران کرد و در حین مراجعت مورد حمله ٔ اذینه  امیر عرب که حکمرانی شهر پالمور   واقع در صحرای شام را داشت ، قرار گرفت . این شهر مرکز تجارت شرق و غرب بود. درباره ٔ موفقیتهای اذینه در این موقع بیشک تاریخ نویسان گزافه گوئی بسیار کرده اند. ایرانیان بدون هیچ فایده تا سال ۲۶۵ م . جنگ خود را با پالمور ادامه دادند. (ایران در زمان ساسانیان ص ۲۴۶ و ۲۵۰۲۵۱). همچنین به ایران از آغاز تااسلام ص ۲۹۴ و تاریخ ایران ، سرپرسی سایکس رجوع شود. تاریخ نویسان مدت پادشاهی شاپور را بتفاوت ، سی سال و پانزده روز و سی سال و بیست و هشت روز (مجمل التواریخ و القصص ص ۶۳) و سی و دو سال و چهار ماه (مجمل التواریخ و القصص ص ۸۷) و سی سال و پانزده روز و سی سال شش ماه و نه روز (ابن اثیر ج ۱ ص ۱۳۵) نوشته اند. تاریخ وفات او را کریستن سن و گیرشمن ۲۷۲ م . و سرپرسی سایکس ۲۷۱ م . ذکر کرده اند لیکن با توجه به تحقیقات آقای تقی زاده وفات شاپور در ۲۷۳ م . روی داده است . (ایران از آغاز تا اسلام ص ۲۹۶ حاشیه ٔ ۱ مترجم ). بنابراین اگر مدت پادشاهی شاپور از تاریخ تاجگذاری او بحساب آید روایت سی ودو سال و چهار ماه که در مجمل التواریخ و القصص آمده در میان روایات قدیم اقرب بصحت بنظر میرسد. شاپور که شاهنشاهی بزرگی بوجود آورده بود به مانی توجه کرد و این مبدع دین «عمومی » را تحت حمایت گرفت . افکار مانی که از ادیان زرتشتی ، بودایی و مسیحی اقتباس شده بود: پیروانی از اقوام آسیای غربی که دارای مذاهب مذکور بودند، برای پیامبر مزبور فراهم آورد. آیا شاپور، با جلب مانی به سوی خود با موافقت درتبلیغ آیین وی مقاصد سیاسی کمابیش دور و درازی داشته است ؟ این فرضیه بعید بنظر نمی آید. (ایران از آغاز تا اسلام صص ۲۹۵۲۹۶). بنابر مندرجات کفلایه گویا مانی در زمان اردشیر بابکان مورد توجه پسرش شاپور بوده است . بنابر روایات دیگر نخست دو تن از برادران شاپور، یعنی مهر شاه حاکم ولایت میشان و پیروز باو گرویده بودند. بنا بر روایت الفهرست فیروز بود که مانی را بحضور شاه دلالت کرد. در کتاب کفلایه ، که مانی شرح حال خود را در آن نوشته ، اطلاعات گرانبهائی راجع به روابط مانی و شاهنشاه شاپور مذکور است . مانی پس از ذکر مسافرت خود به هند و مراجعت به ایران چنین گوید: «بحضور شاپور شاه رفتم و او به احترام بسیار مرا پذیرفت و اجازه ٔ مسافرت مرحمت کرد، تا کلمه ٔ حیات را تبلیغ کنم . در موکب او سالیان دراز در ایران و در کشور پارت تا آدیب (آدیابن ) و ممالکی که با دولت روم مجاور است ، مسافرت نمودم ». بنا بر روایات مانویه ، که مأخوذاز تواریخ عربی است ، در آخر شاپور با مانی بخصومت پرداخت . بنا بر قول یعقوبی ، این پادشاه فقط ده سال کیش مانی داشت ، پس از آن مانی از کشور ایران اخراج و قریب ده سال در ممالک آسیای مرکزی سرگردان بود. شمیدت نسبت به جزئیات این روایت ابراز شک کرده و بر آن است که هرگز مانی با شاپور معارضه ای نداشته است و چنین گوید: در هر حال فرار و نفی مانی به هند افسانه ای بیش نیست ، زیرا این سفر قبل از جلوس شاپور باید واقع شده باشد. (ایران در زمان ساسانیان صص ۲۱۹۲۲۱).
طبق روایت بیرونی مانی در ایام آوارگی ، هند و تبت و چین را سیاحت کرد. پس از مرگ شاپور در سال ۲۷۲ به ایران بازگشت . (تاریخ ایران ،سرپرسی سایکس ص ۵۵۲). در باب ظهور مانی به کتاب مانی و دین او تألیف آقای تقی زاده ، تاریخ گزیده ص ۱۰۹ و ابن اثیر ج ۱ ص ۱۳۵ و حبیب السیر ج ۱ ص ۲۲۸ و سایرتواریخ قدیم رجوع شود. گویند که شاپور کار پدر را در امر مرتب ساختن اوستا دنبال کرد و بدستور وی آنچه در اوستا، درباره ٔ علوم پزشکی ، جغرافیا، ستاره شناسی و فلسفه در یونان و هندوستان و کشورهای دیگر متفرق بود به دست آورده به اوستای موجود افزودند. (مزدیسنا ص ۶). شاپور در سالهای آخر سلطنت به آبادانی کشور پرداخت . از جمله ٔ کارهای عمرانی او ساختمان سد شوشتر است . (تاریخ ایران ، سرپرسی سایکس ص ۵۵۰). شادروان شوشتر او کرد که از عجایب عالم است ، و شهرهای بسیار کردچون شاپور، و نیشابور، شادشاپور، اندیو شاپور، شاپور خواست ، بلاش شاپور، پیروز شاپور. (مجمل التواریخ و القصص ص ۶۳). در ابن اثیر آمده است : شهر نیشابور و شهر شاپور به فارس و فیروز شاپور که همان انبار است وجندیشاپور را او بنا کرد. (ج ۱ ص ۱۳۴) از آثار او بالاد شاپور فارس و نیشابور خراسان که طهمورث آغاز کرده و پیش از اتمام خراب شده شاپور آن را بر مثال رقعه ٔ شطرنج هشت در هشت قطعه ساخته واکاسره را عادت بود که شهرها بر مثال جانوران میساختند چنانکه شوش را مثال باز و شوشتر بر مثال اسب و گویند چون اردشیر در بیابان شهری ساخت ونه اردشیر نام نهاد شاپور آن شهر ازو بخواست اردشیر مضایقه کرد گفت تو نیز یکی بساز شاپور غیرت کرد و نشابور ساخت و شاد شاپور (قزوین ) (تاریخ گزیده ص ۸۳۰ از کتاب التبیان ) و جندشاپور خوزستان و به هر ولایت روستاها بسیار ساخت . (تاریخ گزیده ص ۱۰۵ و ۱۰۶). حمزه بنای نیشابور را به شاپور نسبت داده … بگفته ٔ طبری و ثعالبی نیشابور را شاپور دوم بناکرده است . (ایران در زمان ساسانیان ، حاشیه ٔ ص ۲۴۶).در رساله ٔ کوچک «شهرستانهای ایران » بزبان پهلوی که ظاهراً در قرن دوم هجری تدوین گشته ساختمان پوشنگ ، نیشاپور، هیرت (حیره )، به شاپور در فارس ، و ندیبوگ شاپور، ایران خوره کرد، اراسپ به شاپور اول نسبت داده شده . (تاریخ تمدن ایران ساسانی ص ۸۷). در کتابخانه تاریخ و جغرافیا که از منابع دوره ٔ ساسانی مطالبی در آنها مانده است . ساختمان شهرهای زیر را به شاپور اول نسبت داده اند: به از اندیو شاپور (یعنی شهر شاپور که بهتر از انطاکیه است ) در خوزستان ، شاذ شاپور در میسان ، بلاش شاپور، پیروز شاپور در عراق نزدیک انبار، گندی شاپور، شوشتر، تکریت ، شاپورآباد یا سابرآباد شاپورخواست در میان اصفهان و خوزستان ، شهر شاپور در فارس ، خسرو شاپور نزدیک واسط، نیشابور، فیروز در ناحیه ٔنصیبین ، هنبوشاپور در مداین ، و شهر مسرقان را در خوزستان و مناره ای را که در ده ونجر نزدیک همدان بوده و تازیان مناره الحوافر نامیده اند و شادروان شوشتر رانیز از آثار او میدانند. (تاریخ تمدن ایران ساسانی ص ۸۸).
شاپور اول به پیروی از شیوه ٔ پدرش اردشیر سکه های زیبائی ضرب نموده است . (تاریخ صنایع ایران ص ۱۱۲). در کتیبه ٔ کعبه ٔ زردشت زنی بنام آذر اناهید و عنوان بانبشنان بانبشن . (ملکه ٔ ملکه ) ذکر شده که ظاهراً همسر شاپور است . نام این ملکه بستگی نزدیک و تعلق خاندان ساسانی را به معبد اناهید استخر بخاطر می آورد. (ایران در زمان ساسانیان ص ۲۵۲). در شاهنامه داستانی روایت شده که طبق آن شاپور هنگام شکار بادختر مهرک روبرو میشود و بر او شیفته گشته ویرا بهمسری بر می گزیند. «بنا بر عقیده ٔ ایرانیان شاپور دارای وجاهت و صباحت منظر بوده و نقوش برجسته ٔ موجود این عقیده را تأیید میکند» (تاریخ ایران ، سرپرسی سایکس ص ۵۵۴). (از حجاریهای ساسانی مربوط به دوران پادشاهی شاپور اول حجاری نقش رستم (اسارت والرین )، حجاری فیروزآباد فارس ، حجاری شاپور (اندکی خارج از جاده ٔ شیراز به بوشهر) را میتوان نام برد. (تاریخ صنایع ایران صص ۱۰۳۱۰۶).
در شاهنامه و سایر آثار منظوم فارسی از این شاپور بنام شاپور و شاپور اردشیر و شاپوربن اردشیر نام برده شده است :
به نیروی شاپور شاه اردشیر
شود بی گمان آب در چاه شیر.
فردوسی .
شهر گرگان نماند با گرگین
نه نشابور ماند با شاپور.
ناصرخسرو (دیوان ص ۱۵۱).
زین سور بسی ز من بتر رفت
اسکندر و اردشیر و شاپور.
ناصرخسرو (دیوان ص ۱۹۷).
من از پاک فرزند آزاد گانم
نگفتم که شاپوربن اردشیرم .
ناصرخسرو (دیوان ص ۲۸۹).

برگرفته از لغت نامه مرحوم دهخدا / شاپور اول شاه ساسانی

 

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
7 نظرات
  1. siavash می گوید

    همانطور که ایرانیان گرامی با کلمه ذوالاکتاف که لقبیست که اعراب شاپور دوم شاهنشاه ساسانی داده بودند. واین لقب دهه ها دل مشغولی مورخین بوده که هر یک به نوعی مو شکافانه به دنبال کشف رمز این کلمه است و بدبختانه شاه ایران بیشتر با لقب ذوالاکتاف شناشانده ویا یادآورنده میشود، تا شاپور دوم شاه ساسانی. یه عده میگفتن شاپور کتف دشمنان را سوراخ و از داخل انها طناب رد میکرد. یا بزمین میکشیدن ویا اویزان میکردن. یه عده هم میگفتن منظور چهار شانه بودن شاپور بوده عده دیگر میگفتن که نخیر ذوالاکتاف یعنی ازاد کننده کتف یا دست اسیران.من فقط میخوام بپرسم لقب دادن یه مشت وحشی خونریز ادمکش که بویی از هیچ نوع از انسانیت نبرده بودن،به شاهنشاه ساسانی اینقدر مهمه که خیلی ها تصور میکنند که حتما مایه مباهات بوده که شاه و با لقبش میشناسونند. باید به همیهنان گرامی بگم که این عربها از کسی که صفت بد داشته باشه ویا ازشخصی بدشون بیاد براش یه لقب صادر میکنند وهمینطور برعکس اگه از یکی خوششون بیاد یا صفات خوبی داشته باشه یه لقب بهش میدن. ولی از انجایی که در ان موقع ؛ در گرفتهجنگی بین شاپور شاه ایران وسردار عربی بنام قروهابن مخلب در گرفته بود، طبعتا باید از همدیگر بدشان بیاد.مخصوصا شاپور از این آدم خونریز که مرتکب جنایتتی غیرقابل ترحم شده بود مانند حمله روستاهای مرزی وسپس با قدرت گرفتن بیشتر ناحیه ای از بخش جنوب غربی ایران را مورد تعرض تجاوز، کشتار مردم بیگگناه وتاراج چپاول اموال انان واسارت بچه ها وزنان ودختران وپسران جوان. نکته قابل توجه ای که مورخین ما بایدبه ان توجه میکردن کشتن اسیران بیگناهی که این تهی مغز نمی توانست انها را با خود ببرد، نه به یک وازه از دید من احمقانه که بدبختانه قرنها سر معنی ان اختلاف بود اگه بدرستی این قبیل اعمال وحشیانه ان موقع مورد کاوش وتجزیه تحلیل قرار میگرفت مطمئنا الان جنگی بنام قادسیه در صفحات تاریخ پیدا نمیشد یا اگر هم بود از پیروزی های دلاورمردان ایران زمین سخن رفته بود نه ننگ شکست وسیر نزولی فرهنگ .اصالت،پاکزادی برای ایرانیان.چه برسد به این قرن که لکه ننگ دیگری به این نام ۲۲بهمن ۵۷ و۱۸تیر۵۹ و۳۱ شهریور۵۹. بله شاپور از نوجوانی شاهد خونریزی این ادم سفاک نسبت به اتباع بیگناهش بود واز همان موقع عهد کرد او را به سزای اعمالش برساند که این مهم در زمان شاه شدن خود او انجام پذیرفت. وقتی از او سوال کرد من کاری با جنایات واعمال ننگینی که تو حیوان با مردم صلح دوست من کردی ندارم ان همه چیزش مشخصه. فقفط به من جواب بده چون این موضوع بشدت طی این سالها مرا عذاب میداد .اینکه تو این مردمان را به قصد اسارت جمع میکردی وبه طرف مرز حرکت میکردی.ولی به من بگو چرا نمیبردی وبعد از طی مسافتی ۹۰ % انها را میکشتی؟ مخلب جواب داد. چون من در طول مسیر که نبایستی غذای اینان را میدادم یا خود میمردن ویا اگر نمیشد ببرم میکشتم. شاپور گفت ای حیوان کثیف سوال من هم همینه خوب تو که نمی تونستی اینهارو ببری خوب پس چرا ازادشان نکردی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!! مخلب درنگی کرد وبه فکر فرو رفت .!!شاپور فریاد زد سردار بزرگ بین النهرین شهره به فهم درایت،!!! جواب بده چرا ازادشان نکردی؟؟ مخلب نگاهی به زمین زیر پای شاپور انداخت وگفت به عقلم نرسید که ازادشان بکنم. !!!حالا بماند شاپور چه کردبا این حیوان نفهم. حال شما ایرانیان پس این عبرت ما کی خواهد اورد وکی خواهد اورد؟ که ازش بگیریماین تفسیر کننده های ایرانی در این قرون متمادی بجای صرف احمقانه میلیونها ساعت وقت با ارزش که به اراجیف یه مشت جنایتکار نفهم جز بدبختی در تمام این قرون برای ما ببار نیاورد، علمو دیگر واقعیت ایزدی را مورد کاوش وتحقیق قرار میدادند، اینک ایرانیان سر فراز بودند که بجای آمریکائیان که دراین قرن اپولو به ماه فرستادن.، در قرن دهم میبایستی آپولو به کره مریخ میفرستادیم. ایرانی چرا قدری فکر ایندگانت نیستی بخدا قسم مسئول بدبختی یا خوشبختی مردم دویست سال بعد یا بیشتر تو هستی خوب فکر کن انتخاب تو سرنوشت تو ونوادگانت است . از نظر من به انچه که تا بحال تحقیق کردم خود من این نتیجه رسیدم که شاپور از روی نفرت از این جماعت در وقت اسیری با طناب از پشت کتف اینهارو دستر می داد ببندن ویا کتف اینهارو دستور میداد سوراخ کنند واز توش یا طناب رد میکردومیگفت بار غم خانواده ای را که یتیم کردی وتا اخر عمر بد ش خواهند کشید ببینم چقدرشو میتونین بکشین و وزنای به طناب میبستن که بکشه…!!!! ای مردم ای ایرانی بابا یکی بیاد بزنه تو سر من و بگه چرا ول کن نیستین ؟؟ میمردین میرفتین لب مرز ویکی از ای عربها رو بی سواد هم بود صدا میکردین وازش میپرسیدین ، جان مادرت این کلمه ذوالاکتاف که به ما خوروندین معنیش چیه جان مادرت زود بگو الان همدیگر میکشن..

    1. سعید سجادیان می گوید

      سلام بر آنی کاظمی .نظرتون در مورد رمان تاریخی منم شاهپور اول چیه آیا این کتاب که مرحوم کربم علیزاده نوشته کتاب خوبیه .من خوندمش لطفا نظرتون رو بگید.

  2. sogand می گوید

    سلام
    ببخشید
    با اجازتون
    من شما رو لینک کردم
    چند تا از مطالبتون رو هم تو سایتم گذاشتم

  3. هیوا می گوید

    سلام دوستان
    رشته من تاریخ نیست اما یه مطالعات کمی داشتم رومیها یک زمانی دیگرملل مثلا آلمانی هارو وحشی میدونستن صده ها بعد هیتلر اومد و آلمانها این اعتقاد رو راجع به بقیه داشتن حالا ما خوبه قدرت دستمون نیست والا نواده های عمر رو میگرفتیم مینداختیم تو اتاق گاز به هرحال فقط پیام من اینه که همه مردم دنیا با هم باید دوست باشن واین عقاید انسانی نیست درضمن اگه عقب موندگی داریم در وهله اول کم کاری خودمونه بعد افول ایرانیا بعداز صفویه شروع شد هرچی شاعر ودانشمند درست حسابی داریم ماله قبل از صفویس بعدش فقط شاه سلطان حسین داریم که ۴۰۰زن داشت

  4. Robinson می گوید

    I had no idea how to approach this before-now I’m leockd and loaded.

  5. مبین می گوید

    سلام
    من ازاهالی شهرشاپورآباد هستم- اطلاعات بیشتری دررابطه با شاه پیروز می خواستم باتشکر

  6. ذوالاکتاف می گوید

    شاپورهرکاری کرده دمش گرم بایدعلاوه برکتف ها زبان ازکام اعراب فرومی کشید

ارسال یک پاسخ