جهانگیرشاه

میرزا نورالدین بیگ محمد خان سلیم (فرمانروایی: ۱۶۰۵–۱۶۲۷ م) شناخته شده با نام سلطنتی جهانگیر با لقب کامل: «السلطان الاعظم و الخاقان المکرم، خسرو گیتی پناه، ابوالفتح نورالدین محمد جهانگیر پادشاه غازی» چهارمین پادشاه سلسلهٔ گورکانیان هند یا امپراتوری مغولی هند بود.[۱] جهانگیر وارث امپراتوری پدرش اکبرشاه (فرمانروایی: ۱۵۵۶–۱۶۰۵ م) شد. از اکبر به عنوان بزرگترین پادشاه تاریخ هند نام برده می‌شود و گستره حکومتش از شهر قندهار در مغرب تا شهر داکا در بنگال شرقی در مشرق و از سرینگر (کشمیر) در شمال تا سرحد شهر احمدنگر در جنوب امتداد داشت.[۲] جهانگیر شاه به علم و هنر و ادب بیش از سیاست علاقه داشت و شانزده سال آخر عمر خود به‌طور مؤثر کلیه امور کشور عملاً در دست همسرش نورجهان بود.[۳]جهانگیر شاه پادشاهی بسیار عادل بود.

اکبر پادشاه بزرگ سلسله گورکانی و همسرش مریم‌الزمانی پس از سال‌ها انتظار برای داشتن پسری که وارث تاج و تحت باشد به درگاه شیخ سلیم چشتی (۱۴۷۸–۱۵۷۲ میلادی) از صوفیان بزرگ آن دوره، دعا می‌کنند و پس از مدتی صاحب پسری می‌شوند که او را «سلیم» نام می‌نهند.[۴] سلیم در ۲۰ سپتامبر ۱۵۶۹ میلادی در درگاه شیخ سلیم در روستای سیکری در نزدیکی اگرا متولد شد که بعدها توسط اکبر به شهر فاتح‌پور سیکری تبدیل شد.

تعلیم و تربیت

اکبر انتظار داشت پسرش به بهترین نحو تربیت شود از این رو از چهار سالگی سلیم را نزد بزرگترین معلمان زمانه همچون «عبدالرحیم‌خان خانان» فرستاد تا به آموختن فارسی، ترکی، عربی، اردو، تاریخ، ریاضیات، جغرافیا و سایر علوم بپردازد.[۱]سلیم فردی باهوش و زیرکی بود و تمام تعالیم را به راحتی به خاطر می‌سپرد.

عشق به انارکلی

پس از سال‌ها آموزش سلیم به دربار پدر بازمی‌گردد و برخلاف انتظار همه از جمله پدر، به عشق دخترکی به نام «انارکلی» رقّاصهٔ دربار مبتلا می‌گردد. عشق ان دو با نفرت زیادی شروع به آغاز می‌گردد. ان دو در امر همدیگر را ملاقات می‌کنند ولی آن‌ها هیچ‌کدام هم را نمی‌شناسند و انار کالی به اگرا می‌رود تا عشق پنهان خود را بیابد، در اگرا انارکلی با مشکلاتی زیادی همچون مرگ پدرش، رقاصه شدنش و… روبه‌رو می‌شود و بعد از پیدا کردن عشق خود و شناخت او نفرتی میان آن دو شکل می‌گیرد و طی سال‌ها تبدیل به عشقی باور نکردنی می‌شود. قدرت عشق فراتر می‌رود و راز آن‌ها آشکار شده و سبب پیدایش شکافی عظیم بین پدر و پسر می‌شود. اکبرشاه از هیچ کاری برای دور کردن این دو از یکدیگر فروگذار نمی‌کند ابتدا با زندانی کردن انارکلی سعی در دور کردن او از شاهزاده دارد؛ ولی سلیم، با آگاهی از محل اختفای انارکلی او را آزاد می‌کند.[۵]

سپس اکبر تصمیم به قتل انارکلی می‌گیرد؛ لذا به فرمان شاه او را ربوده و در چاهی زنده به گور می‌کنند و بدین ترتیب انارکلی می‌میرد و این عشق ناکام می‌ماند شاهزاده سلیم به خاطر علاقه زیادش به انارکلی شعر زیر را در حسرت دیدار او می‌سراید و بر روی قبر وی حک می‌کند و در زیر نام شاعر را «سلیم مجنون» می‌گذارد.

تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را             آه گر من باز بینم روی یار خویش را

فرمانروایی

سلیم، که اکبر روزگاری آن همه آرزوی تولدش را می‌کرد، علیه پدر شورید.[۴] در سال ۱۶۰۰ وقتی که اکبر در یک لشکرکشی پایتخت را ترک کرده بود، سلیم خود را پادشاه خواند. اکبر به سرعت بازگشت و قدرت را در دست گرفت و فکر کرد به جای تاج و تخت عنوان خسرو را به او بدهد.[۱]این چنین جنگ میان پدر و پسر به جنگی وحشت ناک تبدیل شد و مصیبت اش مرگ عشق سلیم بود. سلیم و پدرش با تنفری زیاد میان یکدیگر به مقابله پرداختند، سرانجام پس‌از ۵ سال اکبر درگذشت و شاهزاده سلیم بعد از ۸ روز از مرگ پدر در ۳ نوامبر سال ۱۶۰۵ میلادی، به پادشاهی رسید و به نام جهانگیر فرمانروا و پادشاه سلسله گورکانی در هند شد.[۱] سلیم تا ۱۶۲۷ به مدت ۲۲ سال حکمرانی کرد. سلیم که پس از به تخت نشستن خود را جهانگیر نامید، نخستین فرمانروای مغول بود که مادرش از خاندان مغل یا ایرانی ریشه نگرفته بود و پسر یک شاهزاده خانم راجپوتی به‌نام جودا بای بود.

ظهور نورجهان به قدرت

نورجهان و جهانگیر

جهانگیر در ماه می ۱۶۱۱ با زنی ایرانی به نام مهرالنسا ملقب به نور جهان ازدواج کرد که بیوه شیر افغان حاکم یاغی بنگال بود.[۱] نورجهان همچنین نوه یکی از درباریان شاه تهماسب صفوی بود و پدرش به نام میرزا غیاث الدین شیرازی ملقب به «اعتمادالدوله» در دربار اکبر و جهانگیر مناصب مهمی داشت. میرزا غیاث الدین شخصی ایرانی بود که با خانواده‌اش در دورهٔ اکبر، (سلطنت ۱۴–۹۶۳ ه‍.ق) به هند رفت و در دربار او به کار اشتغال ورزید و در مدت کوتاهی پیشرفت کرد و عهده‌دار فعالیت‌های مهمی شد. پیشرفت او در دوره جهانگیر چنان بود که به عالی‌ترین مقام اداری کشور یعنی به منصب صدارت عظمی دست یافت. نور جهان زنی بسیار زیاد قدرتمند و پرنفوذی بود که به تنهایی از سلطنت جهانگیر مواظبت کرد او زنی شجاع، بی‌باک و جنگجویی بود که از عشق به جهانگیر جان خود را کف دستش می‌گذاشت و به مقابله با دشمنان می‌پرداخت، به‌طوری‌که وی ستون سلطنت مغول در دوران جهانگیر مستحکم کرد و اگر او نبود سلطنت مغول غروب می‌کرد و هندوستان با مشکلاتی سخت و پی‌درپی روبه‌رو می‌شد.

ملکه نورجهان زنی بسیار بذله‌گو، باهوش، زیبا، هنرمند، هنرپرور، با استعداد و بافرهنگی بود و چنان جهانگیر را تا زمان مرگ سخت شیفته خود کرده بود. که قدرت زیادی در دولت بدست آورد طوری‌که نقشی تعیین‌کننده و بارزی در دربار امپراتوری پیدا کرده و باعث نفوذ بسیاری از ایرانیان به دربار امپراتوری گورکانی شد.

برادر نورجهان به نام آصف خان، در دربار جهانگیر، وزیر اعظم و سپهسالار بود. در دوران سلطنت جهانگیر، کلیه قدرت واقعی به طور رسمی میان آصف‌خان و خواهرش نور جهان تقسیم شده بود هر چند نورجهان قدرت برادر خود را کنترل می کرد.[۶] و بخاطر همین جایگاه دختر اصف خان به نام ارجمند بانو بیگم (که بعدها ممتاز محل نام گرفت)، همسر پسر جهانگیر به نام شاهزاده خرم (که بعدها شاه جهان نام گرفت) یعنی پسر عمه خود شد.[۵]

«ملکه نورجهان، همسر ایرانی جهانگیرشاه، شاه گورکانی هند، در ۱۹ بهمن ۱۰۰۵ خورشیدی، کودتای صد روزه سردار محبت‌خان، فرمانده پادگان دهلی را در برابر شوهرش سرکوب کرد و آشوب‌گران را به بند کشید. هنگام کودتا، جهانگیرشاه در بستر بیماری بود و نورجهان با ترفندی ماهرانه توانست سلطنت شوهر خود را حفظ کند.»[۷]

نحوه حکمرانی

جهانگیر به عنوان کسی که زنجیر عدالت داشت مشهور است او به شیوه انوشیروان پادشاه ساسانی ایران، زنجیری متصل به زنگ را از درون قصر به بیرون آویخته بود تا هر که عدالت‌خواهی دارد آن را به صدا درآورد. افزون بر آن او از مادر نسب هندو راجپوت را داشت و از پدر نسب مسلمان، پس مورد احترام هر دو گروه بود. با این وجود جهانگیر برخلاف سنت مادرش جودا، در احیای شریعت اسلام می‌کوشید و رهبر مذهبی آئین جین را کشت و معبد هندوها را تخریب کرد.[۱]

قاضی نورالله شوشتری در عهد وی در سال ۱۰۱۹ ه‍.ق در زیر ضربات شلاق کشته شد. دلیل کشته شدن او نوشتن کتاب مجالس‌المؤمنین بود.[۸]

کتاب‌سازی

جهانگیر در امر تصویرسازی و کتابت آثار جاویدان پارسی کوشا بود و مرقع گلشن که نمونه کاملی از نفاست و تابناکی هنر هندی-ایرانی است و مرقع جهانگیر که از شاهکارهای هنری ممتاز و پر آوازهٔ این دوره است و اکنون در موزه برلین نگهداری می‌شود، حاصل حمایت‌های او از هنر ایرانی است.[۹]

جهانگیر نویسنده خوبی بود و به طبیعت عشق می‌ورزید. او به رسم گذشتگانش همچون بابر، کتابی فراهم کرد به نام توزک جهانگیری که زندگی‌نامه خود اوست. جهانگیر به جمع‌آوری نقاشی‌ها و آثار خطی نفیس علاقه‌مند بود که اکنون زینت بخش موزه‌های جهان هستند.[۱]

همچنین نسخه تجدید نظر یافته لغت‌نامه‌ای فارسی که به فرهنگ جهانگیری شهرت دارد. توسط جمال‌الدین حسین بن فخرالدین حسن اینجوی شیرازی، ملقب به عضدالدوله، به جهانگیر عرضه شد. این کتاب صرفاً محتوی لغاتی است که آن‌ها را فارسی می‌شناسیم، برای هر لغت شواهد شعری آورده‌است و از بهترین و دقیق‌ترین فرهنگ‌های زبان فارسی به‌شمار می‌رود.

وزن‌کشی شاهزاده خُرم توسط جهانگیرشاه با سکه‌های طلا، نام اثری است از مانوهار داس، از هنرمندان دربار گورکانی، مربوط به اوایل سده ۱۷ میلادی.
این اثر اکنون در موزه بریتانیا نگه‌داری می‌شود.

درگذشت

جهانگیر در سال ۱۶۲۷ به دلیل زیاده روی در شراب‌خواری[نیازمند منبع] سلامتش را از دست داد و در راه بازگشت از راه کشمیر و کابل بر اثر سرمای شدید درگذشت. او را در باغ شاه‌دارا در حومه شهر لاهور در پنجاب پاکستان به خاک سپردند. بنای زیبای آرامگاه جهانگیر یکی از جاذبه‌های گردشگری در لاهور است.

جهانگیرشاه شش پسر به نام‌های خسرو میرزا، پرویز، خرم، شهریار و جهاندار داشت؛ که از این میان خرم با نام شاه جهان به جای پدر بر تخت نشست.[۱]

نگارخانه

عضویت
اطلاع از
guest

1 نظر
پرامتیازترین
جدیدترین قدیمی‌ترین
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها
ناشناس

دقیقا شاهدخت، ملک آئینه زلال،، فرخنده،و دلکش شعر ناب حافظ