کشتزارها در چین
فقر برزگران – شیوههای کشتکاری – فراوردهها – چای – خوراک – ریاضت در روستاها
در بازپسین تحلیل، سراسر ادب متنوع چینی و تمام دقایق اندیشههای مردم این سرزمین و تجملات زندگی چینی را مرهون کشتزارهای حاصلخیز آن سرزمین مییابیم. کشتزارها به خودی خود حاصلخیز نمیشوند. از این رو باید رنجبران کشتکار را سنگهای زیرین جامعه چینی بدانیم. نخستین ساکنان چین قرنها با جنگلها و بیشهها و ددان و حشرات و خشکسالی و سیل و شوره و سرما جنگیدند تا از بیابانی پهناور سرزمینی پربار آفریدند. البته این مبارزه هر چند گاه از نو تکرار شد. اگر مدت یک قرن درختان را بیپروا قطع میکردند، جز بیابان چیزی نمیماند، و اگر سالی چند زمین را به حال خود وا میگذاشتند، دوباره جنگلپوش میگردید. بنابر این، مبارزه چینیان با طبیعت، سخت و رنجآور بود. از این گذشته بربریان نیز گاه به گاه پیش میتاختند و محصول را به غارت میبردند. پس برزگران چینی ناچار از آن بودند که برای حفظ خود گرد آیند، اجتماعاتی کوچک تشکیل دهند، دور دهکدههای خود دیوار کشند، مشترکاً به کشتکاری پردازند، و شبها در مزارع پاس دهند.
شیوههای کشتکاری چینی که تا کنون دوام آورده است ساده بود. معمولا با بیل و گاه گاهی باخیش، زمین را شخم میکردند. خیشهای آنان در ابتدا از چوب، و سپس از سنگ و آهن بود. برای تقویت زمین، هر گونه کود طبیعی که در دسترس مییافتند، به کار میبردند، و از گرد آوردن فضولات سگان و آدمها هم ابایی نداشتند. از دیر باز، برای نقل آب رودها به مزارع برنج و ارزن، ترعههای بیشمار در دل صخرههای سخت میکندند و، بیآنکه کود مصنوعی به کار برند یا به آیش متوسل شوند یا از جانوران بارکش استفاده کنند، دست کم از
خاک زمینهای بیدرختی که در سراشیبیها قرار داشت در مقابل بارانهای تند شسته میشد و از این رو دیگر روی سرسبزی به خود نمیدید و از سیلهایی که درهها را فرا میگرفت جلوگیری نمیکرد.
نصف اراضی خود سالیانه دو یا سه بار محصول برمیداشتند. براستی چینیان بیش از هر قوم دیگر از زمین بهره برمیگرفتند.
ارزن و برنج را بیش از گندم و جو میکاشتند. با برنج نه تنها تغذیه میکردند، بلکه شراب هم میساختند. ولی برزگران، در باده نوشی، اعتدال را از یاد نمیبردند. نوشابه مطلوب آنان چای بود. صرف نظر از برنج، چای بیش از هر گیاه دیگر کاشته میشد. در ابتدا به عنوان دارو به کار میرفت، ولی بتدریج مورد رغبت عموم قرار گرفت و در اوان دودمان تانگ در شمار صادرات آمد و حتی پا به جهان شعر و شاعری نهاد. در قرن پانزدهم، خاور دور سراسر مست زیبایی مراسم چاینوشی بود. اپیکور مشربان (صاحبدلان) در جستجوی انواع جدید چای تلاش میکردند و، برای تعیین بهترین چای، مسابقات چاینوشی برپا میداشتند. در کشت سبزیها و بقولاتی از قبیل لوبیا و باقلا، و چاشنیهایی مانند پیاز و سیر، و انواع بسیار از توت و میوههای دیگر نیز میکوشیدند. روستاییان به گوشتخواری عادت نداشتند. گاو و گاومیش گاهی برای شخمزنی مورد استفاده قرار میگرفت، و گوشت خوک و طیور خانگی معمولا برای خوراک به مصرف میرسید. ماهی خوراک عمده انبوهی از جمعیت کشور محسوب میشد. قوت غالب تهیدستان مرکب از برنج خشک و چند نوع رشته خوراکی و سبزیهای گوناگون بود. مردم مرفه از گوشت خوک و طیور بهره میجستند و مخصوصاً به گوشت مرغابی مایل بودند. در مهمانیهای پرزرق و برق پکن صد نوع خوراک مرغابی به سفره راه مییافت. شیر گاو و تخممرغ بسختی به دست میآمد. از این رو، مردم از باقلا شیر و پنیر میگرفتند. آشپزی به صورت یکی از هنرهای زیبا درآمده بود، و آشپزان از مواد متنوع استفاده میکردند: علفها و جلبکها را میکندند؛ برای پختن آشهای لذیذ، به لانههای پرندگان دستبرد میزدند؛ از تخم پرندگان و بال کوسه ماهی و اندرونه ماهی و پوسته ملخ و حشرات و کرم ابریشم، و گوشت اسب و قاطر و مار آبی و گربه و سگ غذاهای لذیذ میساختند. توانگران سخت خوراک دوست و شکمباره بودند، و اگر چهل نوع غذا در سفره داشتند و در هر وعده سه یا چهار ساعت را به خوردن میگذراندند، چه عجب!
بیگمان تهیدستان برای صرف دو وعده غذای روزانه خود این اندازه وقت نمیخواستند. برزگر چینی در سراسر عمر، با تمام زحمتی که میکشید، جز در مواردی معدود، از خطر گرسنه ماندن ایمن نبود. زورمندان و زیرکان تقریباً همه زمینهای کشتپذیر را قبضه، و سرمایهها را در دستهای خویش متمرکز کرده بودند. گاهی، مثلا در عصر سلطنت شیهوانگتی، دولت زمینها را میان برزگران تقسیم میکرد. اما عدم مساوات طبیعی انسانها مجدداً به تمرکز ثروت میانجامید. در روزگاران کهن، بیشتر برزگران دارای زمین بودند. ولی افزایش جمعیت از توسعه اراضی قابل کشت پیشی میگرفت. از این رو، در طی قرنها، همواره از وسعت مزارع برزگران کاست و، در نتیجه، فقری که فقط در هند نظیر داشت به بار آمد. درآمد سالیانه
یک خانواده متوسط چینی به هشتاد و سه دلار نمیرسید، و بسیاری از مردم روزانه با حدود دو سنت اعاشه میکردند، و سالی نبود که خلق کثیری از گرسنگی هلاک نشوند. چینیان، در جریان بیست قرن، به طور متوسط سالی یک قحطی به خود دیدند. میتوان این قحطیها را معلول عواملی چند دانست: اولا برزگران تا مرز مرگ مورد استثمار، و فاقد اندوخته بودند. ثانیاً محصولات تولید فلاحتی فزونی داشت. ثالثاً چون خشکسالی در یک ناحیه پدید میآمد، به علت محدودیت وسایل حمل و نقل، صدور آذوقه از ناحیههای پر نعمت به ناحیه قحطیزده امکان نمییافت. عمال دیگری که، همانند ظلم مالکان واجحاف باجگیران، برزگران را از هستی ساقط میکرد، طغیان رودها بود. رود هوانگ هو، که چینیان آن را «بدبختی چین» مینامند، گاه به گاه از مسیر خود منحرف میشد، صدها دهکده را به زیر آب میبرد، و صدها کشتزار دوردست را دچار بیآبی و خشکسالی میگردانید.
برزگران این نکبتها را با طاقت و سرسختی میپذیرفتند، و مثلی زبانزد آنان بود: «آنچه آدم در این زندگی گذران لازم دارد، یک کلاه و یک کاسه برنج است.» سخت کار میکردند، اما تند کار نبودند. ماشینهای دقیق و پیچیده امروزی را، که انسان را به شتاب وامیدارد و، با صدا و خطر و سرعت خود، به اعصاب او گزند میرساند، در اختیار نداشتند. برزگران در همه ایام هفته به کار میپرداختند. فقط در جشنهایی مانند «جشن سال نو» و «جشن فانوس» مجال استراحت مییافتند و به سایر ایام تیره سال رنگ و شور میبخشیدند. هنگامی که زمستان چهره عبوس خود را پنهان میکرد و زمینهای برف خورده در زیر بارانهای بهار نرم میگردید، برزگران بار دیگر برای کشتکاری به مزارع کوچک خود میشتافتند و ترانههای پرامیدی را که از گذشتههای دوردست فراموش شده به ارث برده بودند، سرخوشانه سرمیدادند.
منبع : تاریخ تمدن , جلد اول : مشرق زمین
نویسنده : ویل دورانت
نشر الکترونیکی سایت تاریخ ما