الهام از بهشت در معماری باغ ایرانی
بهشت مفهومی است که در تمام ادیان ِباورمند به زندگی پس از مرگ سُخَنش به میان میآید. بهشت جایی است که نیکوکاران پس از مرگ، در آن جاودانه میشوند. بر اساس آموزههای ادیان باورمند به جهان واپسین، بهشت منزل پایانی هر انسان است که در آن سَرا به میزان کارهای نیکش از مواهب آن برخوردار خواهد شد؛ کهنترین پیشینهی اشاره به سرای واپسین و فرجام انسان به بهشت و دوزخ ۱۸۰۰ سال پیش از میلاد عیسی مریم، در دین زردشت بار بازگو میگردد و اساسا بسیاری از ادیان شناسان بر این باورند که تفکر به بهشت و دوزخ و سرای باقی از باورهای ایرانشهری میباشد؛ و از جایی که انسان کمالگراست و مایل به تجلی تمام زیباییها (حتی زیبایی های سرای دیگر) در زندگی این دنیایی خود میباشد پس معمار هنرمند ایرانی، با بُنمایهی علم معماری که یکی از مظاهر بیرونی فرهنگ است در اعصار و قرون ماضی دست به ساختن باغها و فضاهای سبزی میزند که کارکِردش منظری از بهترین و بالاترین جایگاه انسان وارسته در سرای باقی میباشد؛ و اوصاف بهشت دور از دسترس را از منابع و گزارشات دینی میگیرد و جایی زیبا در اقلیم گرم و خشک ایران میسازد که پر شباهتترین جلوگاه از بهشت، آن سرای خوبان میباشد.
باغهای ایرانی آئینهای از بروز و نمایش امیال، فرهنگ و باورهای باشندگان ایران زمین در ادوار گوناگون تاریخی میباشند، چه بسیار طرحها که معمار ایرانی برای احیای باورهای ایرانشهریِ رسوخ کرده در گذر زمان بر روح و روانش در غالب باغ ایرانی به منعصهی ظهور قرار میدهد. بیشک در این فرآیند معمار باغهای ایرانی، دست هنرمند باورهای مردمان ایران زمین است. زینروست باغ و باغسازی در شناسنامهی تاریخی این مرز و بوم جایگاه خاصی دارد. آن جنبه از هنر باغسازی که محل بروز نبوغ هنرمندان و نمایانگر تفکر حاکم بر آنهاست، طرح و ترکیب اصول ساختاری و طراحی باغ است که باعث گردیده باغایرانی به اثر ارزشمند فرهنگی بدل گردد و جولانگاه اندیشه در اعصار باشد.
ارتباط تنگانگ معنایی و برداشت از مفهوم پردیس آسمانی در بازسازی نمادگرایانه از بهشت در روی زمین در غالب باغ در سرزمین گرم و خشک ایران، کشوری که دیرینه ترین باور به وجود جهان واپسین و سرای خوبان و بدان در آن نفهته میباشد یکی از حوزههای پژوهشی برای پیبردن به ریشههای تاریخی و باورهای دینی باشندگان این سرزمین و تاثیر آن به باورهای مردمان دیگر سرزمینها در غالب دین، باور یا اندیشه میباشد. باغهای ایرانی بیشک باغها یا فضاهای سبزی با هدف تولید محصول نمیبوده یا منظر اخضری برای تولید سایه و خنکا برای تفرج و تفریح؛ بلکه حوزهی بروز تفکرات و اندیشههای چند هزارسالهی فرهنگی میباشد؛ از این سبب تفکر پژوهش در این موضوع در ذهن نگارنده نقش بست.
تعریف باغ و بهشت در زبان و ادبیات فارسی:
در تاکید اهمیت اسامی که برای مکانها و جایگاهها قرار میدهیم اشارهای به نوشته ی گادامر[۱] زبانشناس برجسته مینماییم که این باور است: حقیقت جهان انسان در واقع زبان اوست و واژه مُشتی نشانه نیست، بلکه آنها وسیلهای هستند که اشیا از طریق آنها برای ما موجود شدهاند. [قیطوری،۱۳۷۸:ص۱۰۶] به باور شولتز[۲] انسان هنگامی که سخن میراند پیش از ابراز خود چگونگی هستی چیزها را آشکار میسازد. [براتی، ۱۳۸۳:ص۴] پس در واقع ریشهی معنی لغات ما را به تاریخ و باور مردمان به کار برنده ی آن زبان در مورد جایگاهی که قرار است سخن برانیم رهنمون میسازد. اکنون به ریشهیابی دو واژهی باغ و بهشت میپردازیم؛ واژهی باغ واژه ی اصیل فارسی است و در پهلوی bay است [دونالد نیوتن،۱۳۸۵:ص۲۲] و مکانی است معین که انواع گلها و درختان رُستنی میتواند در آن وجود داشته باشد و معمولا نوعی حصار دارد. واژههای بستان، بوستان، گلستان، باغچه نیز همین مفهوم را میرسانند. باغ در زبان اوستایی پائیری-دائیزه است و در زبان فارسی پالیز (باغ) و در اروپایی Paradise و در عربی فردوس است. [مینورسکی، ۱۳۶۴:ص۷۵] ویکتوریا سکویلوست[۳] انگلیسی بر این باور است، کلمهی بهشت در زبان انگلیسی یعنی Paradise مشتق از دو لغت ایرانی Pairi به معنی اطراف و دیز Diz به معنی محصور کردن و به غالب ریختن است که جمع این دو لغت Pairidaeze یعنی پارک یا فضای محصور بوده و در زبان معاصر فارسی«فردوس» شده که به معنی باغ و بهشت است، این لغت از راه و زبان و نوشته های گزنفون در کتاب وی موسوم به «اکونومیکوس»[۴] به زبانهای اروپایی راه یافته است. [سیزده خاورشناس،۱۳۳۶.ص۴۰۱] مفهوم معمارانه باغ بازتاب حس مکان یا مکانیت است، چون باغ فضایی متعین به شمار میرود که تصویر کلی کیهـان را در خود به قاب میگیرد. [اردلان و بختیار، ۱۳۷۹:ص۶۸] در برخورد با واژهی بهشت ما واژهای هم معنی و چند معنی بسیاری در زبان فارسی میبینیم، بیشک این نمیتواند نشان از ضعف زبان فارسی داشته باشد بلکه هر دوی این پدیدهها (هم معنیایی و چند معنایی) میتواند نشانهی قدرت، استحکام ، غنا و انسجام یک زبان باشد در حالی که یکی از خصوصیاتی که باعث استحکام و غنای هر زبان میشود گستردگی واژگان و گستردگی معنی واژگان در آن زبان است و تنوع واژگان در یک زبان آینهی تمام نمای رشد و غنای فرهنگی در هر جامعه است؛[نیلی پور،۱۳۷۸:ص۲۶] پلریکور[۵] از متفکرین و زبان شناسان برجسته بر این باور است که پایهی خلاقیت و زایایی یک زبان از چند معنی واژگان آن ناشی میگردد و در یک زبان طبیعی واژههای چند معنی دارند که این خود ذخیرهی واژگانی زبان را بالا میبرد. [هنریتامور،۱۳۷۸:ص۱۶۳]
در مفهوم واژهی بهشت چنین میآید که بهشت به صورت «وَهیشته اَنهو» در زبان اوستایی و در پهلوی به صورت «وَهشت» و در فارسی به صورت «بهشت» گفته و نوشته میشود و به کسی تعلق میگیرد که نیکوکار باشد. [عفیفی.،۱۳۷۴:ص۲] با ورود اسلام به ایران، تفکرات ایرانشهری نه تنها از میان نرفت بلکه بسیاری از این تفکرات وارد دین جدید شد اما معنی و ماخذ اصلی خود را نگاه داشت؛ با به اسلام درآمدن ایرانیان واژهی بهشت و توصیفات آن در دین جدید باشندگان فلات ایران را باید واکاوی نمود. خداوند در قرآن کریم حدود ۱۶۶ آیه درباره ی بهشت بیان فرموده است، بهشتی ابدی که به صالحین و متقین وعده داده شده باغ و بستانی است که از درختان زیاد پوشیده شده و همه لذتها در آن جمع و آماده است [متحدین،۱۳۷۴:ص۲] در مضامین اسلامی برای بهشت واژهها و نامهای مختلفی عنوان گردیده است. قرآن مجید از کلمات: فردوس، جنت، روضه، نعیم و در مواردی از جمیع یا ترکیبی از این کلمات همچون: جنات، جنات الفردوس،روضات الجنات، جنات عدن، جنات النعیم استفاده نموده است. وجود عبارات جمع مانند جنات، جنتین، جنتان، روضات در قرآن کریم نشانگر آن است که تنها یک بهشت وجود ندارد؛ همچنین در حدیثی از پیامبر اکرم نقل شده است که هشت بهشت وجود دارد. [زکی زاده رنانی،۱۳۸۶:ص۶۵] از آیات و روایات چنین بر میآید که هشت بهشت یکی نیستند و بر سلسله مراتب و درجه بندی خاص مترتب است. پیامبر اسلام فرمودهاند: خدای تعالی بهشت را از نور آفریده است و هشت بهشت است و هر یک بالای هم قرار دارند و از همه برتر فردوس اعلی است؛ بهشت اول دارالسلام، بهشت دوم دارالقرار ، بهشت سوم دارالخلد، بهشت چهارم جنتالماوی، بهشت پنجم جناتعدن، بهشت ششم جناتالنعیم، بهشت هفتم جنات و بهشت هشتم فردوس میباشد و بیشک بر اساس درجات ایمانی و رفتاری افراد مومن و صالح جایگاه آنها در بهشت خاصی مشخص میگردد که در مضامین دینی مشخص گردیده است. [زکیزادهرنانی، ۱۳۸۶:ص۶۶-۶۵]. بر طبق روایات دینی بهشت دارای ورودیهای گوناگون و دارای در و دیوار و حصارکشی میباشد، چشمهها و نهرهای در آن جاری است و خانهها و غرفههای مختلف دارد. امام علی میفرمایند: بهشت هشت باب (در) دارد [زکی زاده رنانی،۱۳۸۶:ص۵۳] و امام سجاد نیز در مورد بهشت میفرمایند: خشتی از آن طلا و خشتی از نقره است، دیوارهایش مُشک و خاکش زعفران و سنگ ریزههایش لولو و خداوند درجات آن را به اندازهی آیات قرآن قرار داده است. [زکی زاده رنانی،۱۳۸۶.ص۶۵-۶۴] جریان چهار نهر شیر و عسل و آب و شراب طهور در آیه ی ۱۵ سورهی محمد و جریان داشتن نهرها زیر درختان(رعد۳۵) و یا زیر غرفهها (عنکبوت۵۸) و جایگاه مومنان در در میان باغ و چشمه و احاطه شده با درختان (دخان۵۱) عناصر ساختاری بهشت را مشخص میکند. از طرفی با توجه به حدیثی از پیامبر اسلام میتوان برداشت نمود سلسله مراتب بهشتها در یک مجموعه ی احصا گردیده است. روایتی دیگر از پیامبر اسلام است که میفرماید: وقتی از خدا درخواست میکنید فردوس را بخواهد که در وسط بهشت و بر نقطهی بلند آن قرار دارد، فوق آن عرش رحمان است و نهرهای بهشت از آنجا میجوشد. [ طباطبایی،۱۳۶۲:ص۶۷۶]
بررسی ویژگیهای معماری باغ ایرانی که تداعی بهشت را در ذهن بیننده مینماید
باغ ایرانی که خود به خود واجد ارزشهای والای انسانی بوده است در طراحی خود نظام ارزشی ذهنی/عینی بالا و پائین را همچون یک الگو در خود دارد. اگر به نقشهی باغهای کهن و سنتی ایران توجه کنیم این نظام را در اکثر آنها مشاهده میکنیم، ورودی این باغها پائین است با اینکه پائین الزاما به معنی زشت، بد یا منفی نیست بلکه این در پائین ماندن و متوقف شدن است که مذموم است. لذا از بدو ورود ناظر متوجه امر شده و خودآگاه متوجه بالا شده و به دعوت رمزگونهی طراح پاسخ میدهد. در این طراحیها میتوان حرکت مستمر بازدیدکنندگان را از پائین به بالا مشاهده نمود جاری بودن آب نیز خود بر وجود جایی در بالا دلالت دارد، چون بسیاری از دیگر باغهای سنتی ایران حوض در مقابل کوشک ساخته شده است که نقش سرچشمه (مصنوعی) را در این باغ بازی میکند. ناظر زمانی که مسیر از پائین تا بالا را طی میکند در موقعیت بالا شاه نشین کوشک قرار میگیرد و ضمن دریافت احساس خوشی ازسیر سلوکی که داشته به پاداش زمینی خود نیز دست مییابد و دیدن منظرهای بدیع از کلیت چشم انداز باغ و سیری که طی کرده است، او اینک پائین را پشت سر گذاشته و به بالا رسیده است. [ براتی، ۱۳۸۳:ص۱۳]
یکی دیگر از ویژگی های باغ ایرانی تقارن میباشد؛ تقارن در باغ ایرانی را میتوان به شکل نقطهای، محوری و دو محوری نام برد. [طوسی و امامی فر،۱۳۹۰:ص۶۵] تقارن واژهای عربی است که یکی از معنی آن قرار دادن دو پدیده، شی یا عنصر در دو سوی یک نقطه یا محور به صورت آیینهوار و تکرار شونده است، اوج قرینهسازی را میتوان بر محورهای اصلی باغ دید؛ [سلطان زاده،۱۳۸۷:ص۱۰۰] قرینه سازی در باغ ایرانی از ویژگیهای خاص آن است؛ قرینهسازی باغ ایرانی با تصورات عرفانی میخواند. جدول آب آبیآسمان را تکرار میکند و باغ خود قرینهی بهشت است… راه خود از میان قرینهها به وحدت میرساند. [سپهری،۱۳۷۰:ص۴۸]
از دیگر ویژگیهای باغ ایرانی تقسیم گشتن باغ به چهار قسمت است که توسط دو محور اصلی که به صورت عمود بر هم و صلیب وار وجود دارند و ساختار اکثر باغهای ایرانی را تشکیل میدهند؛ در دین مزدایی که دین کهن ایرانیان است جهان به چهار قسمت تقسیم شده است. عدد چهار به چهار عنصر مقدس (آب، باد، خاک و آتش) به چهار فصل سال بر میگردد، چهار را در نمادگرایی بودایی نیز باز مییابیم که در آن چهار رود از مرکز جاری میشوند و نشانهی زندگی و جاوید و باروری است. در بهشت آرمانی قرآن وارث این تقسیم باغ به چهار قسمت با چشمهای در مرکز آن است. مربع در حد چهار ایستاترین و کاملترین شکل و نمایندهی متجسمترین و ثابتترین جنبهی خلقت است. مربع نمادی از زمین، وسعت، ایستایی و پایداری است.[جواهریان،۱۳۸۳:ص۳۳]
حصار دور باغ و محصور بودن باغ ایرانی نیز یکی از ویژگیهای این بناها میباشد. حصار از طریق محدود سازی فضای مستقلی را در باغ ایجاد میکند، باغهای ایرانی یا فردوس چنانکه از نام آنها بر میآید محصور بودهاند؛ پارادیز، واژهای اوستایی است که به معنی دژ محصور میباشد؛ دیوار دور باغ را یا حصار باغ نظم محیط را ایجاد میکند، حصار محیط داخلی باغ را از محیط خارجی جدا میکند که در نتیجهی این خط مرزی هم شخصیت درونی را تعیین میشود و هم چشمانداز داخلی به خوبی مشخص میگردد؛ شاید حصار یا دیوار باغ در تصور ایرانیان باستان نشانهی این بود که اهریمن نتواند به آن باغ راه پیدا کند. [جیحانی،۱۳۸۷:ص۹] دیوار یا حصار دور باغ خود نمادی از سومین بُعد فضا میباشد و از نوع فضای بسته به حساب میآید. به نظر معمار باغ یا هنرمند جهت طولی دیوار باغ با محور هستی همخوانی داشت و این عروج طولی دیوار باغ نشان میداد که نفسی به سوی روح اعظم و جاودانگی بالا میرود؛ بُعد عمودی دیوار باغ انگارههای بیپایان از تاریکیها و سایه روشن هاست. [بختیار،۱۳۷۹:ص۷۱] کوشک نیز فضایی است متمرکز و برون گرا؛ کوشک عمارتی است با هشت در که از هر سو گشوده میشوند، چشم اندازی محوری رو به چهار تنگ راه مشجر عرضه میکند.[طوسی و امامی فر،۱۳۹۰:ص۶۶]
اصل مرکزیت یکی از مهمترین اصول در ترکیب و ساماندهی باغ ایرانی است و اغلب برای تاکید بر مهمترین کارکرد و فضای باغ مورد استفاده قرار میگیرد؛ اصل مرکزیت همواره با اصل تقارن در بسیاری از باغهای ایرانی استفاده میشود؛ مرکزیت در اسلام نماد و یادآوری از وحدت وجود است و بر پایه و اساس بازتاب کیفیتی است که در بطن آن وحدت نهفته است. پس در بیان وحدت و انعکاس آن از طریق مرکزیت فضاهای پر و خالی هر یک به گونهای نقشی در فضا مییابند و در این میان حوضهای مربع مستطیل نمادی از ثبات و پایداری هستند و زمانی که در مرکز قرار میگیرند به عنوان یک عنصر نظم دهنده به معماری و مکان عمل میکنند.[نائینی،۱۳۸۱:ص۴۸]
یکی دیگر از ویژگیهای منحصر به فرد باغ ایرانی وجود قوس در سردر باغ یا ایوان های کوشک میباشد؛ میتوان قوس را حد فاصل میان ماورا و الطبیعه و مابعدالطبیعه دانست و این خود دلیل دیگری بر تقریب ماده و معنی در معماری ایرانی، یعنی همان حقیقت بهشت که در معنی باغ ایرانی نهفته است. معادل لاتینی قوس دو لفظ (Arch) و (Archi) می باشد، لفظ (Archi) به معنی کمان است که در عربی به آن قوس میگویند، هم ارزی لغوی (Arch) که به معنی معماری، ساختن خانه و سقف است؛ با عرش در زبان عربی و ارک و ارج، ارز و ارزش در زبان فارسی که همهی آنها به معنای ساختن تقدس، سروری، بلندی پاکی است، نشان از رفعت، بلندی، پاکی و معماری دارد.[بلخاری،۱۳۸۸:ص۳۷]
از دیگر مشخصههای مهم باغ ایرانی تمایل زیاد به نمایش آب است؛ جاری شدن آب از جایجای باغ و حرکت آن در چهار جهت و چهار جوی، تمثیلی از چهار نهر بهشتی است که در باغ ایرانی به کار گرفته شده است. [دیبا و انصاری،۱۳۷۶:ص۹] حوضی در مرکز باغهای ایران گنجانده گردیده که نماد از حوض بهشت است که جزئی از عالم ملکوت نیز به شمار میرود [گودرزی سروش و مختاباد امرائی،۱۳۸۹ص۵۸] و فوارههای آن نشان دهنده ی حرکت کلی آب است که هرگز از عمل خود باز نمیایستد. مسیرهایی را به وجود میآورد که راهنمای انسان در محیط است و قرار گرفتن به روی محور اصلی باغث تشخیص مکان میشود؛ فواره زدن آب و فرو غلطیدن قطرات آن پیوسته فرشتگانی را متذکر میشوند که از سر و شانهی هم بالا میروند و تائید این سخن در کتاب حس وحدت است که مینویسد: «افاضهی فواره زایندهی دوایر آب با شعاع دم افزون، آغازگر دوبارهی تناوب بسط و قبضی آگاهانه است». [بختیار،۱۳۸۰:ص۶۸]
آفرینش بهشت در منظر جهانگردان غربی پس از دیدن باغهای ایرانی
با بررسی سفرنامههای جهانگردان غربی و توجه به گزارشات ایشان از باغهای ایرانی میتوان به این نتیجه رسید که معمار ایرانی توانسته است منظری جلوه گر نماید که برای هر بینندهای یاد آور بهشت باشد هرچند این بیننده از خواستگاه فرهنگی و سرزمین دیگر باشد، برای مثال به گزارشهای چند تن از جهانگردان غربی در این باره میپردازیم: توماس هربرت[۶] در دوران شاه عباس صفوی به دربار ایران راه مییابد، در سفرنامهی خود توصیفات دقیق از شهرهای ایران و باغهای آن ارائه میدهد؛ چنانکه در هنگام وداع با شیراز شعری دارد که نشان از تاثیر مناظر مسحور کنندهی این شهر و تمثیل آن به بهشت دارد: «چرا باید بر سر آنکه بهشت در کجا قرار دارد به کنکاش برخیزیم!؟ چشم انداز بی همتای تو بیننده را بدین گمان خواهند انداخت که گویا بهشت از میان نرفته؛ بدرود ای دیار دل انگیز! چون آنگاه که روی از تو بر می گردانم یاد راندن آدم از بهشت در دلم گذشت».[آربری، ۱۳۴۶.صص۲۲-۲۱] علاوه بر این در توصیف دورنمایی اصفهان آورده است: اندک مسافتی به شهر مانده، این باغها در نظر مسافر بیشهی عظیمی جلوه میکند، چندان بزرگ، خوشبو و سبز که گویی اینجا را بهشت ثانی خواندن اغراق نیست، [ هنرفر،۱۳۵۴:ص۷۹] بایستی به این نکته اشاره کرد که بهشت ثانی همان کلمه ی ترکیبی ثانی خلد است که در شعر کمال الدین اسماعیل در همان دوران آمده است و این امر بیانگر آن است که هربرت نیز، ایده ی طراحی رایج آن دوران را چهارباغ میدانند همچنین میتوان به جملی کارری(۱۶۹۴م) اشاره کرد که دورنمای اصفهان را مشابه جنگل دانسته است [کاری.۱۳۴۸:ص۶۰] که یادآور تصویری است که بیشهی متبرک خومبابا-پادشاه عیلام– توصیف پاسارگاد توسط فیساغورس و بهشتهای شوش قبل از اسلام و شهر سبز آمده در کتاب مقدس را به یاد میآورد. [انصاری، ص۴۲]. انگلبرت کمپفر[۷] در دوران شاه سلیمان به ایران آمده است و باغهای ایرانی را تمثالی از بهشت نازل دانسته است [کمپفر. ۱۳۶۳:ص۱۹۵] این باغها از نظر آنکه با عمارات و قصور کوچک دلربا با غنچههای شکوفان، بوتهها و گلهای نادر دست چین و انواع و اقسام آبگیرها و فوارهها آراسته شده است، حکم بهشت روی زمین را دارد. علاوه بر این کمپفردر توجیه کاخ و باغ هشت بهشت آورده است: جلال و جبروت و زیبایی بی نظیری که این کاخ دارد باعث شده که به آن نام هشت بهشت بدهند و به همین علت تمام باغ نیز به همین نام شهرت یافته است. [کمپفر. ۱۳۶۳:ص۲۱۳] ژان شاردن[۸] تاجر و سیاح فرانسوی است که توصیفاتش از عمارت بهشت (کوشک هشت بهشت اصفهان) و تزیینات و اثاثیههای گران قیمت، نشانگر التفات او به تجملات و تزئینات و زندگی اشرافی میباشد. شاردن دربارهی نام عبارت بهشت اصفهان آورده است: این تالار را عمارت بهشتی مینامند زیرا عمارت بهمعنی خانهی تفریح و خوشی است و بهشت طبقهی دهم آسمان را گویند از اینجهت میتوان آن را تالار فردوس نامید. [شاردن۱۳۶۶:ص۱۵۵] دونالد ویلبر[۹] در کتاب باغهای ایران و کوشکهای آن علت وجودی تمثیل باغ ایرانی از بهشت را گرمای سوزان و بیابانهای لمیزرع میداند چنانچه میآورد: هنگام پیمودن جاده ی طویل بغداد–تهران در گرمای سوزان تابستان دانستم… قهوهخانههایی دارای حوض آب و باغچههایی معطر که نهر آبی در آن جریان داشت، بلافاصله تشبیه باغ به بهشت که ایرانیان مکرر به آن اشره میکنند در نظر من امری طبیعی جلوه نمود. [ویلبر.۱۳۴۸:ص۱۲] از آنجایی که به زعم برخی از جهانگردان غربی در سدهی اخیر، خشکی و بیدرختی فلات ایران یکی از دلایلی است که برای تشبیه باغ به بهشت توسط ایرانیان ارائه شده است، ذکر این نکته لازم به نظر میرسد که اکثر جهانگردان غربی در اقلیم معتدل پرورش یافتهاند و بدیهی است که در هنگام رویارویی با گرمی و خشکی فلات ایران چنین برداشتی داشته باشند. دلیل دیگر این امر را می توان رواج اندیشههای مادی درغرب آن هم در سدهی اخیر دانست، گرچه در سدههای قبل مناطق مخلف ایران از سرسبزی بیشتری برخوردار بودند. هرمان نوردن در نخستین سالهای حکومت رضاخان به ایران آمده است و صرفا به شیفتگی ایرانیان به باغها و تصور آن به زیباترین باغهای جهان اشاره میکند: در کومیشاه توجه من معطوف به بوتههای سبز و درختان و گلهایی بود که از زیر خاک سیاه زرخیز سربدر آورده بودند. حالا میتوانستیم درک کنیم که چرا ایرانیان تصور میکنند باغهای ایرانی زیباترین باغهای جهان هستند. هر کس در دشتها و صحراهای لمیزرع ایران بگذرد با دیدن باغها و باغچههای ایرانی شیفتگی خاصی نسبت به رویندگی پیدا میکند. [نوردن.۱۳۵۶:ص۱۱۳] الکسیس سولتیکف جهانگردی است که در دوران محمدشاه قاجار به ایران آمده است و از ابهام جذابی که ایران و دیدنیهای آن برای وی داشته است دچار تردید شده است: پس از دریاچهی سوان که درهی دلیجان در آنجا پایان مییابد، خشکی این خطه تقریبا غیر قابل تصور است. اما چرا اصرار داشتم که در ذهن خود ایران را بهشت روی زمین بدانم و حتی حالا که پرده دریده شده چرا برای عجایب مخفی این سرزمین در تردید ماندهام! [سولتیکف.۱۳۵۶:ص۵۹] س.ج.و بنجامین جهانگردی که در عصر ناصرالدین شاه قاجار به ایران میآید در مورد باغهای ایرانی میگوید: جهانگرد در حالیکه ساعتها در یک صحرای خشک و سوزان طی طریق کرده است ناگهان در مقابل خود وسط صحرا آبادی را مییابد، سبز و خرم با هوایی لطیف که رودخانه ی کوچکی با آب گوارا از میان آن میگذرد و مانند آن است که ناگهان وارد بهشت کوچکی شده باشد. [ بنجامین.۱۳۶۵:ص۵۹]
با توجه به مطالبی که در سطور بالا ذکر گردید، برای جمعبندی و نتیجهگیری میبایست گفت: باغ ایرانی یک بازسازی از بهشت آسمانی است به روی زمین، در سرزمین کم آب و نیمه خشک ایران. واژهی بهشت با توجه به پیشینهی ادبیاتی آن در زبان فارسی و شواهد تاریخی، اولین بار در تفکرات ایران شهری و دین کهن ایرانیان سُخنش به میان آمد. با آمدن اسلام به ایران با توجه به اینکه باز در دین جدید سخن از بهشت و دوزخ در میان بود و توصیفات بسیاری در کتاب مقدس مسلمانان از بهشت به میان آمده، دست مایهی ساختن باغهایی با برداشت از بهشت در میان هنرمند معمار ایرانی فراهم آمد؛ البته پیشینهی باغسازی ایرانیان که آبشخور فکریش بهشت بود در پیش از اسلام نیز رواج داشت و با درآمدن ایرانیان به اسلام این روش باز ادامه یافت. نمادهای معماری به کار رفته در باغهای ایرانی در دوران پس از اسلام کاملا نمادگرایانه است و چنان طراحی گردیده است که هر بینندهای که وارد آن میگردد هدف سازنده و معمار آن به او انتقال مییابد؛ در مطالعهی گزارشات جهانگردان و خاور شناسان سرشناس که از این باغها بازدید داشتهاند تصدیق کنندهی همین نظر است.
دکتر علی نیکویی
ali.nikoei1981@gmail.com
- منابع:
- آربری،ا.ج.۱۳۴۶.شیراز مهد شعر و عرفان،ترجمه منوچهر کاشف، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- اردلان،نادر و بختیار،لاله.۱۳۷۹.حس وحدت، ترجمه حمید شاهرخ.نشر خاک
- انصاری،مجتبی.۱۳۸۶.باغ ایرانی تمثیلی از بهشت.نشریه ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران.شماره ۲۹.
- بختیار،لاله.۱۳۷۹.حس وحدت، ترجمه حمید شاهرخ.نشر خاک.
- براتی، ناصر.۱۳۸۳.باغ و باغسازی در فرهنگ ایران و زبان فارسی.مجله باغ نظر. شماره ۲.
- بلخاری قهی، حسین.۱۳۸۸.مبانی عرفانی و هنر معماری اسلامی. دفتر اول و دوم.پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی.
- بنجامین،س.ج.و.۱۳۶۳.ایران و ایرانیان(عصر ناصرالدین شاه).ترجمه حسین کردبچه.انتشارات جاویدان.
- جملی،کاری.۱۳۴۸.سفرنامه ی جملی کاری، ترجمه ی عباس نخجوانی.اداره کل فرهنگ و هنر آذربایجان شرقی.
- جواهریان،فریار.۱۳۸۳.باغ ایرانی:حکمت کهن منظر جدید.موزه ی هنرهای معاصر.
- جیحانی،حمیدرضا.۱۳۸۶. باغ فین.پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی.
- دیبا، داراب و انصاری، مجتبی.۱۳۷۶.باغ ایرانی.مجموعه مقالات کنگره ی تاریخ معماری و شهرسازی ایران.سازمان میراث فرهنگی کشور.ج۲.
- زکی زاده رنانی،علیرضا.۱۳۸۶.آرامش ابدی بهشت و نعمتهای آن.نشر دیوان.
- سپهری،سهراب.۱۳۷۰.اتاق آبی.انتشارات سروش.
- سلطان زاده، حسین.۱۳۷۸.تداوم طراحی باغ ایرانی در تاج محل. دفتر پژوهشهای فرهنگی.
- سولتیکف،الکسیس.۱۳۵۶.مسافرت به ایران،ترجمه محسن صبا.شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
- سیزده خاورشناس(سکویل وست، ویکتوریا).۱۳۳۶.میراث ایران(باغهای ایرانی)،ترجمه بهاءالدین پازارگاد.بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- شاردن، ژان باتیسته.۱۳۶۶سیاحت نامه ی شاردن.ترجمه ی محمد عباسی،ج۴.کتاب فروشی خیام.
- طباطبایی، حسین.۱۳۶۲. تفسیر المیزان،ج۱۳. دارالکتب الاسلامیه
- طوسی، معصومه و امامی فر،سید نظام.۱۳۹۰.نمادشناسی و نشانه شناسی عناصر باغ های ایرانی با توجه به عناصر باغ فین کاشان.مجله ی نگره. شماره ۱۷.
- عفیفی،رحیم.۱۳۷۴.اساطیر و فرهنگ ایران در نوشته های پهلوی.انتشارات توس.
- قیطوری، عامر.۱۳۷۸. زبان،نشانه و معنی؛نامه ی فرهنگ،شماره ۴.
- کمپفر،انگلبرت.۱۳۶۳.سفرنامه کمپفر،ترجمه کیکاووس جهانداری.انتشارات خوارزمی.
- گودرزی سروش، محمد مهدی و مختاباد امرئی، سید مصطفی.۱۳۹۲.هویت شهر.شماره ۱۳.
- مینورسکی،و.۱۳۶۴.با ایام فراز و نشیب در پهنه هنر ایران، ترجمه یعقوب آژند. گلجام، شماره ۱۰.
- نائینی، فرشته.۱۳۸۱. حیات در حیاط. انتشارات نزهت.
- نوردن،هرمان.۱۳۵۶.زیر آسمان ایران،ترجمه سیمین بدیعی.انتشارات دانشگاه تهران.
- نیلی پور، رضا.۱۳۷۸.میزگرد،نامه ی فرهنگ، شماره ی ۴.
- هُنرفر، لطف الله.۱۳۵۴.باغ هزار جریب و کوه صفه (بهشت شاه عباس).مجله هنر و مردم.شماره ۱۵۷.
- هنریتامور، پل ریکور.۱۳۷۸.پل ریکور: کنش معنی و متن، ترجمهی نسیم مجیدی قهرودی، نامهی فرهنگ،شماره ۴.
- ویلبر،دونالد نیوتن.۱۳۸۵.باغهای ایرانی و کوشکهای آن، ترجمه مهین دخت صبا. انتشارات علمی و فرهنگی.
[۱] Gadamer
[۲] Schultz
[۳] Vita Sackville-West
[۴] Oeconomicus
[۵] Paul Ricœur
[۶] Thomas Herbert
[۷] Engelbert Kaempfer
[۸] Jean Chardin
[۹] Donald Newton Wilber