اشکال «نو- ایرانی» از «گاهشماری زرتشتی»
“.. این سؤال پیش میآید که چرا اعراب برای اداره این امپراتوری بزرگ نتوانستند سال کبیسه ایرانی را به دقت اجرا کنند؟ یکی از مشکلات این بود که برای اداره این سرزمین از همان سالهای آغازین باید از گاهشماری ایرانی استفاده میشد، و از آنجا که تاریخ رسمی به هر حال هجری بود، تعداد ماههای گاهشماری خورشیدی ایرانی و قمری به یک ترتیب محاسبه میشدند..”
Simone Cristoforetti, Forme “neopersiane” del calendario “zoroastriano” tra Iran e Transoxiana, Grafiche Biesse Edizioni, Università degli Studi Cà Foscari di Venezia, Ottobre 2000.
این کتاب دفتر شصت و چهارم از سلسله انتشارات بخش مطالعات ارو ـ آسیایی دانشگاه کافوسکاری در ونیز ایتالیاست و به بررسی و بازشناسی مسائل گاهشماریِ «نو ـ ایرانی» و گاهشماری زرتشتی در ایران و ماوراءالنهر اختصاص یافته است. کتاب شامل چهار بخش و کتابنامه است. بخش چهارم حاوی جدولهای تطبیقی گاهشماریهای هجری قمری، هجری شمسی، یزدگردی و یولیانی است و نیز تصویری از نظریه بیرونی در مورد سالِ کبیسه و همچنین جدول تطبیقی اَشکال متفاوت گاهشماری واقعی و فرضی زرتشتی ارائه شده است. بخش سوم به بررسی مشکلات گاهشماری ایرانی برپایه متون اسلامی و بحثهایی که در این متون مطرح شده اختصاص دارد. بخش اول و دوم، گاهشماریهای هجری قمری و زرتشتی را در دوره اسلامی بررسی میکند و با معرفی گاهشماریهای یزدگردی، «داخلی و خارجی» و سال کبیسه، خراجی، جلالی، خانی و خانیِغارانی، این اصلاحات را در گاهشماری بعد از اسلام و نیز گاهشماری معاصر توضیح میدهد. در زیر چکیدهای از مطالب دو بخش نخست کتاب ارائه میشود.
در سال ۶۳۸ میلادی با پیروزی لشکریان عرب به فرماندهی سعدبن وقاص در قادسیه واپسین دژهای امپراتوری ساسانی فرو ریخت و ایران نیز به قلمرو خلیفه مسلمین منضم شد. مسلمانان همراه با دین نو سنتهایی نو بر این سرزمین حاکم کردند که یکی هم گاهشماری هجری قمری بود.
گاهشماری هجری قمری از ابتدای خلافت خلیفه دوم (۱۳ تا ۲۳ هجری / ۶۳۴ تا ۶۴۴ میلادی) بر پایه ماههای قمری در سرزمینهای تحت حاکمیت او رایج شد. پیش از آن هم این گاهشماری قمری نزد همه قبایل عرب رواج داشت که این شیوه را از گاهشماری یهودیان اقتباس کرده بودند و طی دو قرن تا ظهور اسلام بهکار میبردند. این گاهشماری موجب کبیسهشدن سالها پس از هر دو (و گاه سه) سال میشد به ترتیبی که به تقلید از یهودیان یک ماه به ۱۲ ماه سال میافزودند و این جابهجایی که به «نسیء» موسوم بود موجب برهم خوردن ترتیب ماهها میشد، ماههایی که برخی از آنها حرمت و تقدس داشتند. یکی از مهمترین مناسکی که قبایل عرب در طول سال برگزار میکردند تجمع در مکه بود که گذشته از وجه مناسکیاش برایشان ارزش بازرگانی داشت و از آنجا که این تجمع باید در فصلهای مساعد سال صورت میگرفت و نیز از آنجا که در گاهشماری مألوفشان جای ماههای سال دائما تغییر میکرد، میبایست چارهای اندیشیده میشد. پیامبر اسلام (ص) در ماه ذیحجه سال دهم هجرت در حالیکه در مکه حج میگزارد در خطبهای با استناد به آیه ۳۸ سوره توبه «نسیء» را کفر اعلام کردند و فرمودند: «گردش زمان به همان صورت اولیهای است که خداوند آسمان و زمین را آفرید.»
در سال هجدهمِ (یا به قولی شانزدهم) هجرت اعراب تاریخ هجری را بهعنوان تاریخ رسمی پذیرفتند، تاریخی که تا آن هنگام هر واقعه مهمی مبدأ آن قرار میگرفت. در این سال خلیفه دوم آغاز سال را ماه محرم و هنگامی که زائران شهر مقدس مکه را ترک میگویند اعلام کرد. مؤلف به نقل از طبری میگوید که به توصیه علی [ع] سال هجرت پیامبر از مکه به مدینه مبدأ تاریخ هجری قرار گرفت؛ یعنی روز اول محرم سال هجرت پیامبر آغاز تاریخ هجری قمری شد. گاهشماری قمری اعراب ۱۲ ماه دارد که ۶ ماه آن ۳۰ روزه و ۶ ماه دیگر ۲۹ روزه بوده است، اما گاه ماهِ پایانی یعنی ذیحجه ۳۰ روزه محاسبه میشد. بنابراین در این گاهشماری سالهایی واقع میشوند که به جای آنکه یک ماه به آخر سال اضافه شود روزها جابهجا میشده، امری که با گاهشماری ایرانی اصلاً مطابقت نداشته است. بدینترتیب اعراب گاهشماری هجری قمری را با خود به ایران آوردند، لیکن پس از استقرار قدرت و استیلای کامل بر فلات ایران دانستند که نمیتوانند برمبنای گاهشماری خود مالیات بستانند و خراج بگیرند و لذا به این واقعیت گردن نهادند که باید برای ستاندن خراج از گاهشماری خورشیدی ـ بر مبنای آنچه در سرزمینهای گشوده شده رواج داشت: یعنی در ایران و عراق برمبنای گاهشماری یزدگردی و در سوریه و فلسطین بر مبنای گاهشماری رومی ـ بهرهگیرند.
اما باید این نکته را در نظر داشت که «نسیء» پدیدهای بود که در گاهشماری قدیمی ایرانی نیز وجود داشت. همچنین در ایران اندیشهای حاکم بود که دور زمان را با گردش اولیه خلقت یکی
میانگاشت یا آنگونه که در نوروزنامه آمده بازگشت خورشید در برج حمل مقارن است با نخستین ماهِ سالِ دین زرتشتی.
در گاهشماری معمول در ایرانِ پیش از اسلام و بهویژه در دوره ساسانیان سال ۳۶۵ روز داشت، متشکل از ۱۲ ماهِ ۳۰ روزه و ۵ روزِ اضافی (اندرگاه / پنجه دزدیده/ خمسه مسترقه) در آخر سال بود که هر ۴ سال (یا گاه سه سال) یک شبانهروز از سال خورشیدی عقب میافتاد و در نتیجه هنگام نوروز در سال تغییر مییافت، چنانکه مثلاً در سال جلوس یزدگرد سوم ساسانی بر تخت (۶۳۲ میلادی) نوروز (اول فروردین) در خرداد واقع بود. در ایران پیش از ورود اعراب، مبنای تاریخ سال بر تخت نشستن و آغاز سلطنت هر پادشاه بود و سال رسمی از نوروز همان سال محاسبه میشد. از آنجا که یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، در ۶۳۲م./۲۲ ربیعالاول ه. ق. بر تخت نشست و در ۶۵۲م. در مرو به قتل رسید و دیگر پس از او پادشاهی به تخت ننشست تاریخ یزدگردی نزد ایرانیان تداوم یافت و مورخان بعد از وی بر همان اساس تاریخگذاری کردند [ این گاهشماری هنوز هم در میان جوامع زرتشتی متداول است.] سال یزدگردی نیز از ۱۲ ماهِ ۳۰ روزه و ۵ روز اندرگاه تشکیل میشود که این ۵ روز گرچه در ابتدا به آخر اسفند افزوده میشد، در زمان یزدگرد به آخر آبان اضافه شد و به همین ترتیب بعدها هم تداول یافت. در گاهشماری یزدگردی تقریبا یک ربع روز از سال خورشیدی محاسبه نمیشد و اجرای کبیسه یعنی افزودن یک روز به هر ۴ سال یا یک ماه به هر ۱۲۰ سال رعایت نشد و نوروز بهتدریج از مبدأ سال عقب افتاد. گاهشماری زرتشتی در واقع یک مشکل اساسی داشت؛ فاتحان عرب که به سرزمین ایران وارد شدند با دو شیوه محاسبه روبهرو بودند: یکی شیوهای که در خراسان و خوارزم رواج داشت (مؤلف این شیوه را گاهشماری «خارجی» میخواند) و پایه در گاهشماری سغدی داشت و آن نیز متشکل بود از ۱۲ ماه که ماه دوازدهم (اسفندارمذ) با ۵ روز اندرگاه خاتمه مییافت و شیوه دیگر که رواج بیشتری داشت (و مؤلف آن را گاهشماری «داخلی» مینامد) آن بود که در میان ارمنیان شمال غربی کشور و بخش مرکزی پادشاهی ساسانی (و نیز سیستان که ماهها در آنجا نامهای دیگری داشتند) رواج داشت و ۵ روز اندرگاه در پایان ماه هشتم (آبان) و آغاز ماه نهم (آذر) واقع میشد، اما همیشه روز اول فروردین بهعنوان «نوروز» محسوب میشد.
خلیفه دوم برای فائق آمدن بر مشکل «نسیء» در گاهشماری ایرانی و نیز برای ستاندن خراج و گرفتن مالیاتِ به موقع گاهشماری خراجی (مالیاتی) ایرانی را سامان داد. دریافت مالیات از کشاورزان با رعایت تاریخ قمری مشکلاتی فراهم میکرد و طبعا برای جامعهای کشاورز که زندگیاش با زراعت و برداشت محصول تنظیم میشد موجب دردسر بود. از آنجا که گاهشماری زرتشتی برمبنای گردش خورشید بود و دارای تقسیمبندیهای مشخص و روزها و ماهها هر یک نامی داشتند، پس از استیلای اعراب، در امور مالیاتی این گاهشماری (خورشیدی یزدگردی) اساس قرار گرفت و در دوره اسلامی نیز همین گاهشماری ایرانی زرتشتی، که در آن فروردین نخستین ماه سال بود، به عنوان تاریخ «افتتاح خراج» اعلام شد.
به هر حال برای رفع مشکلات مرتبط با خراج و مالیات سال خراجی با «ازدلاق» و تثبیت نوروز معمول شد و آن این بود که در هر ۳۳ سال در محاسبه سالهای خراجی یک سال را کسر میکردند، اما گاه براثر بیدقتی «ازدلاق» فراموش میشد و بدینترتیب سال خراجی از سال قمری عقب میافتاد.
حکام ایرانی نیز به پیروی از سنتهای ایرانی مالیات را در نوروز میگرفتند ولی در زمان بنیامیه سال کبیسه رعایت نشد و نوروز جابهجا شد و به نارضایتی کشاورزان انجامید. کشاورزان به هشامبنعبدالملک (خلافت: ۱۰۵ تا ۱۲۵ ه . ق.) شکایت بردند، اما وی به خالدالقصری گفت «میترسم با اصلاح این گاهشماری در برابر سخن خدا بایستم» و منظورش بازگشت «نسیء» بود که قرآن آن را کفر دانسته بود. در زمان خلافت هارونالرشید (۱۷۰ تا ۱۹۳ ه . ق.) نیز یحییبن خالدبرمکی در پی اصلاح گاهشماری برآمد اما دشمنانش او را متهم کردند به بازگشت به سنّت مجوسی و بنابراین او از اینکار باز ماند. مؤلف به نقل از نوروزنامه مینویسد که خلیفه عباسی، المتوکل، به این اصلاح روی کرد لیکن با مرگ او اینکار ناتمام ماند تا آنکه سرانجام المعتضدبالله (خلافت: ۲۷۹ تا ۲۸۹ ه . ق.) کبیسه را مجددا برقرار کرد و نوروز را اولِ فروردین (اول خرداد یزدگردی) قرار داد. این نوروز را «معتضدی» خواندند و مبنای دریافت مالیات و خراج شد. این سال همان سالِ ثابتی است که با محاسبه اندرگاه و حفظ سال کبیسه در ایران قبل از اسلام رایج بود و احتمالاً موبدان و شاید دیوانسالاران و گیرندگان مالیاتها به آن توجه داشتند. لیکن این بار هم در تعیین و رعایت کبیسه دقت نمیشد و در زمان خلافت ابوبکر عبدالکریم (۳۶۳ تا ۳۸۱ ه . ق.) اصلاحی به عمل آمد که تا زمان خلفای عثمانی همچنان برقرار بود. همه این اصلاحات برای تعیین زمان مناسب وصول مالیات و خراج صورت میگرفت و از
این رو به «گاهشماری خراجی» معروف بود. با همه مشکلاتی که کاربرد گاهشماریهای ایرانی داشته است، این سؤال پیش میآید که چرا اعراب برای اداره این امپراتوری بزرگ نتوانستند سال کبیسه ایرانی را به دقت اجرا کنند؟ یکی از مشکلات این بود که برای اداره این سرزمین از همان سالهای آغازین باید از گاهشماری ایرانی استفاده میشد، و از آنجا که تاریخ رسمی به هر حال هجری بود، تعداد ماههای گاهشماری خورشیدی ایرانی و قمری به یک ترتیب محاسبه میشدند.
همانطور که گفته شد به سبب ناکارا بودن گاهشماری قمری برای امور مالی و اداری، اندیشه استفاده از گاهشماری خورشیدی اندک زمانی پس از رحلت پیامبر (ص) پا گرفت. کسانی که در اندیشه استفاده از گاهشماری خورشیدی بودند، که لازمهاش محاسبه کبیسه بود، «نسیء» را با کبیسه خلط کردند و از بیم ارتکاب عمل کفرآمیز از این اندیشه منصرف شدند، اما ضرورت اداره کشور و نیز روشن شدن تفاوت میان کبیسه و «نسیء» موجب تقویت این اندیشه شد بهطوری که متوکل، معتضد، طانع، خلفای عباسی و برخی فرمانروایان ایرانی، چون خلفبناحمد امیرسیستان و رکنالدوله دیلمی، در پی تحقق بخشیدن به این فکر برآمدند. اما اصلاح اساسی و قطعی منجر به ایجاد گاهشماری «جلالی» یا «ملکی» یا «ملکشاهی» شد که اساس گاهشماری امروز است و به دستور جلالالدوله معزالدین ابوالفتح ملکشاه سلجوقی (سلطنت ۴۶۵ تا ۴۸۵ ه . ق.) و مأموریت برخی از منجمان معروف همچون خیام، عبدالرحمان الخازنی و دیگران تأسیس گردید. تقویم جلالی رسما با ورود خورشید به برج حمل (اعتدال ربیعی) در ۱۵ مارس ۱۷۰۹/اول فروردین ۴۵۸ ه . ش. /۱۹ فروردین ۴۴۸ یزدگردی / ۹ رمضان ۴۷۱ ه . ق. آغاز میشود و از این تاریخ نوروز «سلطانی» (اول بهار) برقرار میشود. از آنجا که سال جلالی ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۶ ثانیه داشت از نظر نجومی بسیار دقیق بوده و تا امروز اساس گاهشماری ایران است. نام ماههای آن همان نامهای قدیمی ماههای ایرانی است.
در دوران مغول تقویم «خانی» یا تقویم «چنگیزخانی» متداول شد که ریشه در گاهشماری اویغوری ـ چینی داشت و در بین قبایل مغول رایج بود. این گاهشماری حتی در دوران استیلای مغول در ایران پذیرفته نشد. مبدأ این تاریخ ۶۰۳ ه . ق. /۱۲۰۶م. است یعنی زمانی که تموچین قبایل مغول را متحد کرد و بهعنوان فرمانده آنان نام چنگیز بر خود نهاد. گاهشماری مغول که در ایران رواج یافت تلفیقی است از گاهشماری دوازده حیوانی (چینی ـ اویغوری) و گاهشماری جلالی و هجری قمری. با آغاز سلطنت مغولان در ۳ رجب ۷۰۱ ه . ق. (۱۴ مارس ۱۳۰۲ م.) دوره خانی غازانی آغاز شد. شروع سال خانی با شروع سال هجری قمری یکی بود و ماههای آن نیز براساس ماههای قمری. بدینترتیب گاهشماری هجری قمری برای امور دینی و گاهشماری خورشیدی یا جلالی برای امور مالیاتی و دیوانی بهکار میرفت. اصلاحی که غازانخان اعمال کرد این بود که ماههای سال قمری (سال قمری خانی رایج در آن دوره) و سال خورشیدی مالی (خراجی) را از سال هجری قمری تفکیک کرد. در نوشتههای برجسته تاریخی همعصر مغولان همچون تاریخ گزیده، ظفرنامه، نزهتالقلوب حمدالله مستوفی و تاریخ وصاف نیز این گاهشماری بهکار رفته است. این گاهشماری که به گاهشماریِ خورشیدیِ خانیِ غازانی معروف است تا دوران اولجایتو در دربار بهکار میرفته. تقویم خانی حدود هفت قرن در ایران تداول داشت تا آنکه در ۱۹۱۱م./۱۳۲۹ه . ق. مجلس ایران اصلاح آن را طبق تقویم جلالی تصویب کرد. این گاهشماری ۱۲ ماهِ ۳۰ روز به اضافه ۵ روز داشت. نام ماهها مطابق با نام ستارگان بود و البته در دورهای نام ماههای ترکی جای آن را گرفت. در اول فروردین ۱۳۰۴ ه .ش./۲۱ مارس ۱۹۲۵م./۱۳۴۳ ه .ق. مجلس ایران گاهشماری هجری شمسی یا خورشیدی را با تغییر نامها و حذف اندرگاه از پایان سال و حذف کاربرد ماههای دوازده حیوانی تصویب کرد. مؤلف این گاهشماری را «گاهشماری پهلوی اول» میخواند. مبدأ این گاهشماری با اول محرم سال اول هجری قمری /۱۵ و ۱۶ ژوئن ۶۲۲م. مطابقت دارد. نام ماهها همان نام ماههای باستانی ایران است. ۶ ماه نخستِ سال ۳۱ روزه، ۵ ماه ۳۰ روزه و ماه اسفند ۲۹ روزه (که در سالهای کبیسه هر چهار سال یک بار ۳۰ روزه) است. در سال ۱۳۵۴/۱۹۷۶ نیز بدون اینکه تغییری در ساختار و ترتیب و نام ماههای سال خورشید داده شود مبدأ تاریخ رسمی ایران سال به سلطنت رسیدن کورُش هخامنشی قرار گرفت و به سال «شاهنشاهی» موسوم شد. مؤلف این را «گاهشماری پهلوی دوم» خوانده است. پس از انقلاب اسلامی گاهشماری ایران براساس بازگشت خورشید به برج حمل و برپایه همان تقویم جلالی است.
در پایانِ کتاب فهرست مقالات ارائه شده در سمینار مطالعات ایرانشناسی، اورال ـ آلتایی و قفقازشناسی در دانشگاه ونیز آمده است.
منبع : نشر دانش » سال هجدهم، تابستان ۱۳۸۰ – شماره ۲
منبع الکترونیکی : تاریخ ما، اِنی کاظمیبه کوشش : زهره هدایتی
سلام
عالی بود