مردوک، خدای بابل
مردوک / Marduk/ _ خدای بابلی
نام او معمولاً به مخفف amar UD نوشته می و به ندرت بهصورتMES ŠA ZU، یا šú یعنی گونههای هجایی از دورههای مختلف خواندن آوایی مردوک را مجاز می داند ضمن آنکه معمولترین صورت اختصاری یعنی amar DU یا حالت genitive آن، به معنای« گاو نر جوان خورشید» خوانده میشود. معلوم نیست که مردوک یک نام سومری بوده باشد شاید مانند ریشه شناسی شهر او یعنی بابل، به یک دورۀ پیش _ سومری و طبقۀ زبآنهای غیر سامی که تا کنون مجهول مانده است، تعلق داشته باشد. ابهام نام خداوندی او، باعث کوششهای بیشماری برای یافتن ریشۀ کلمه در میان دانشمندان بینالنهرین باستان شد که در فهرستهای خدایان و انوماالیش منعکس شده است. نمونههای پراکندهای با ذکر نام مردوک از دورۀ سومری کهن باقی مانده است. مثل فهرست نام خدایان از ابو سلبیخ Abu salabikh، اما ترقی مردوک به اهمیت ملی بهطور مستقیم وابسته به موفقیت سیاسی سلسله اول بابل و بهویژه حمّوربی Hammurbi، مشهور ترین پادشاه آن بود ارتقای او بهصورت یکی از خدایان بزرگ امپراتوری حموربی در مقدمۀ« مجموعۀ قوانین» او یافت میشود.« هنگامیکه آنوی محترم پادشاه آنوناکی و الیل (انلیل) فرمانروای آسمان و زمین…فرمانروای الهی (الی تو تو ellitutu) از جمعیت مردم به مردوک نخستین فرزند ِاا َرا اعطا کرد، در میان قوم ایگی گی مقام او را برافراشت…» غیر از نوشتارهای سلطنتی سلسلۀ بابلی کهن، شواهد اندکی وجود دارد که نشان دهد پرستش مردوک در فراسوی پرستشگاه بابل ادامه داشت.
همچنین چند متن دینی از این دوره وجود دارد که مربوط به این خداست، اما محبوبیت روزافزون او در میان مردم بهوسیلۀ این حقیقت روشن میشود که حتی در آغاز وظیفه اش، او در فهرست مهمی از نامهای شخصی ظاهر میشود. محبوبیت مردوک در میان مردم یکی از جالبترین تکامل های دینی در هزاره دوم پیش از میلاد است و آن را نمیتوان به پیشرفت سیاسی یا دینی به تنهایی مربوط دانست. در عصری که تقوای شخصی بهعنوان یک عنصر مهم ستایش به شمار میرفت. مردوک بهصورت یک خدای محبوب محسوب میشد که به موجودات بشری و رنج های آنان توجه میکرد، به انضمام شمش، خورشید_ خدا و ِااَ خدای« محبوب» دیگر.
او یکی از خدایان سهگانه در میان خدایانی به شمار میرفت که از او استمداد میشد و میتوانست تاثیرات بد را دور کند. اگرچه میان شمش و مردوک هیچ گونه رابطه نسبی وجود نداشت، اما هر دو خدا، دارای صفات مشترکی، بهویژه ازلحاظ جنبههای عدالت، بی طرفی و ترحم بودند. ِااَ پدر مردوک به شمار میآمد.
در طی دورۀ کاسی ها، پرستش مردوک بهتدریج، در فراسوی بینالنهرین مرکزی پیشرفت کرد. فهرست خدایان بزرگ آن = آنوم anum که احتمالاً از این دوره است، عدد مقدس پنجاه را به مردوک نسبت میدهد که تا این زمان، به انلیل منسوب بود. تا زمان بازگشت بابلیها، در دومین سلسلۀ ایسین Isin، مردوک رسماً بهعنوان« فرمانروای خدایان» شناخته میشد. کامل ترین متن در مورد برتری او یعنی انوماالیش احتمالاً در همین دوره تصنیف شد. مردوک به آشور نیز معرفی شد که در آنجا بهعنوان یکی از بزرگترین خدایان در نوشتههای رسمی مورد احترام قرار میگیرد، بدون آنکه کاملاً به پای محبوبیت پسرش نبو Nabu برسد، در دورۀ نو _ بابلی، مردوک، بهعنوان خدای ملی، رئیس خدایان و پدر و بشر، رقیبی نداشت. پرستشگاه عمدۀ او یعنی معبد ِا _ سگیلا E_ temenanki _ ِا ته منانکی E_ temenanki ، محور جهان را تشکیل میداد و هنگامیکه هرودوت Herodotus، از این شهر، چند سال پس از ایرانیان دیدن کرد، شکوه و ثروت آن هنوز ضربالمثل بود
ماهیت مردوک بهتدریج، بهطور روزافزونی، پیچیده شد، زیرا اندک اندک، وظایف و مشخصات خدایان بسیار دیگر را به خود اختصاص داد. این موضوع، با توجه به شمار بسیار سرودها و دعاها و آثار خداشناسی که به مردوک نسبت داده میشود و همچنین اشارات متعدد در اسناد خصوصی با توجه به مدارک بسیار به خوبی به اثبات رسیده است. بهعنوان پسر ِااَ، خدای حکمت و شفابخشی، هنرهای سحرآمیز و تا حدی آبیاری و حاصلخیزی بود ارتباط او با سحرو جادو براثر یکسان دانستن او باخدای ورد خوانی سومری یعنی اسرلو هی Asarluhi تقویت شد. انوماالیش با برشمردن پنجاه نام وظیفۀ مردوک، او را میستاید و یک توجیه اساطیری برای برتری موقعیت او در میان خدایان به دست میدهد. بهعنوان نجات دهنده از نیرو های هرج و مرج و تشکیل دهندۀ جهان آشکار. در این ظرفیت های گوناگون، او درواقع بهجای آنو، انلیل و بعضی خدایان جنگجوی جوانی شد که ازلحاظ سنتی با نیروهای اهریمنی نی نورتا می جنگیدند، بود. در مورد رابطه او با شمش به حماسۀ ارّا Erra- Epic نگاه کنید که او را ضامن صلح و ترقی می داند. جنگ و شورش نتیجۀ مستقیم غیبت اوست و اینیک توجیه خداشناسی برای وجود شیطان نیست، بلکه بهطور هیجان آمیزی اعلام شده است تا با حوادث تاریخی دورۀ نو_ بابلی مناسب باشد.
همسر مردوک سارپا نیتوم sarpanitum بود و نبو، پسر او بود و ایشتار خواهر او شد، تعداد بیشماری از خدایان کوچک دیگر در« بارگاه»او استخدام شده بودند.
حیوان علامت او موش هوشو mušhuššu نام داشت که مرکب از مار و اژدها بود و نماد آن، مارن marn یک ابزار کج بیل مانند بود.
منبع:
- کتاب تاریخ اساطیری ایران، اثر ژاله آموزگار،
انتشارات سمت، چاپ شده در مهر ۱۳۹۵ - تهیه الکترونیکی: سایت تاریخ ما، اِنی کاظمی
بسیار لذت بردم،در مورد ایگیگی مطالب خاصی در این حیطه پیدا نکردم @nubti اگر اشارات خاصی بود ممنون میشم