کشور افغانستان دربرگیرندهی اقوام متعدد و متنوعی است. اروین ریوال ۵۵ قومیت را در افغانستان شناسایی کرده است. از مهمترین اقوام افغانستان میتوان اقوام پشتون، تاجیک، هزاره، ازبک، ترکمان و ایماق را نام برد. با وجود آمارهای متعدد دربارهی جمعیت و درصد این اقوام، به علت جنگهای متعدد، نمیتوان به هیچ یک از این آمارها اعتماد کرد؛ زیرا با توجه به فقدان امنیت سیاسی در این کشور، آمارگیری دقیق و کامل امکان پذیر نیست. با وجود تفاوت در ارقام این آمارها، همهی آنها در خصوص اینکه پشتون بزرگترین گروه قومی و زبانی افغانستان است، اتفاق نظر دارند و این امر در جدول شمارهی ۱ کاملاً روشن است. از میان اقوام افغانستان، قوم پشتون دارای ساختار و نظام قبیلهای است. (۱) این در حالی است که سایر اقوام، نظیر تاجیک، هزاره و ازبک بر اثر تحولات سیاسی و اجتماعی این کشور از آداب و رسوم قبیلهای فاصله گرفتهاند.
پشتونها
پشتونها از سه مجموعهی بزرگ قبیلهای به نامهای دُرانی، غُلزایی (غلجایی) و کرلانی تشکیل شدهاند و هریک از این قبایل از صدها قبیلهی کوچک که بر اساس نظام قبیلهای «دخیل» نامیده میشود، تشکیل می شود.
سران قبایل متولی امر قضاوت و اجرای تصمیمات «پشتونوالی»، و تعیین «نرخ» هستند. اصطلاح «نرخ» نزد قبایل شامل وضع قوانین، اجرای آن و تعیین نحوهی مجازات مخالفان قانون نیز میشود.
تاجیکها
قوم تاجیک بعد از پشتون بزرگترین قوم افغان است. تاجیکها به زبان فارسی سخن میگویند و اغلب اعضای این قوم در چهار استان کابیسا، تخار، بدخشان و پروان سکونت دارند، ولی شماری از آنها نیز در استانهای بغلان، قندوز، بلخ، غزنی و کابل به سر میبرند. تاجیکها سنی حنفی و البته شماری از آنها نیز شیعه مذهب هستند. (۵)
آنچه بر اهمیت این قوم افزوده، این است که ایماقها و تیموریها که در شهرهای غور و هرات در اکثریتاند، از قوم تاجیک هستند و جملگی به زبان فارسی تکلم میکنند.
هزارهها
هزاره بعد از پشتون و تاجیک سومین قوم مهم افغانستان است. این قوم نقش اساسی در تحولات داخلی افغانستان ایفا کرده است. پیروان این قوم اغلب در استانهای مرکزی، مانند بامیان، وردک، غزنی و ارزکان، سکونت دارند. اغلب آنها شیعهی دوازده امامی هستند، اما در میان آنها اقلیت شیعهی اسماعیلی و نیز سنی وجود دارد. لهجهی آنها فارسی موسوم به «هزارکی» است. آن دسته از این قوم که در ارتفاعات استانهای مرکزی افغانستان زندگی میکنند، «هزارجات» نامیده میشوند.
شمار زیادی از هزارهها ساداتی هستند که به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت داده میشوند و نخبگان سیاسی و معنوی این قوم را تشکیل میدهند. روشنفکران و محققان این قوم ادعا میکنند که منشأ و اصل این قوم به چنگیزخان مغول برمی گردد.
از نظر تاریخی، هزارهها همواره در درگیری و کشمکش با پشتونها بودهاند و تشکیل «حزب وحدت اسلامی» مهمترین تحول سیاسی این قوم در افغانستان است. قوم هزارهها در گذشته در جنگ مسلحانهای با حکومتهای کمونیستی که ارتباطی تنگاتنگ با اتحاد جماهیر شوروی داشتند، درگیر شد.
ازبکها
ازبکها دارای اصل و منشأ ترکی هستند و به زبان ترکی خاص خود تکلم میکنند. آنها سنی حنفی مذهب هستند و از نظر تقسیمات عشیرهای و قبیلهای به دو گروه تقسیم میشوند: گروه اول ساکنان بومی افغانستان هستند که از قرنها پیش در شمال این کشور سکونت داشتهاند. گروه دوم کسانی هستند که بعد از گسترش امپراتوری تزاری و الحاق آسیای میانه به اتحاد جماهیر شوروی، به افغانستان مهاجرت کردند. اما این ازبکهای مهاجر با ازبکهای افغان ادغام نشدند و همچنان مجموعهای متمایز و مستقل تشکیل دادند.
بعد از تجاوز اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان، گروهی از ازبکها با دولت وابسته به شوروی همکاری کردند و در قالب «میلیشیای جوزجانی» عبدالرشید دوستم سازماندهی نظامی شدند. اما دیگر ازبکها طرف مجاهدان افغان را گرفتند و وارد حزب حرکت انقلاب اسلامی به رهبری مولوی محمدنبی محمدی پشتون شدند.
این چهار گروه بزرگ قومی- زبانی با وجود داشتن زبانهای مختلف، در گروههای نظامی یا سیاسی مخالف یکدیگر سازماندهی نشدهاند. علاوه بر این چهار مجموعهی قومی، اقوام دیگری در افغانستان سکونت دارند، اما آمارهای دقیقی در خصوص شمار آنها وجود ندارد. (۶) همچنین صدای این اقوام ضعیف و نارساست؛ زیرا نمیتوانند تشکل و سازمانی تأسیس کنند که خواستههای قومی و آرمانهای آنها را بیان کند. کما اینکه دیگر اقوام مذکور چنین وضعی داشته اند و حقیقت اینکه گفته میشود پشتونها بیش از ۲۵۰ سال بر افغانستان حکومت کردهاند، این است که اگرچه طی این مدت حاکم از پشتونها بوده، ولی قدرت اصلی دست پشتونها نبوده؛ زیرا در همین سالها هم که حکام پشتون در رأس قدرت بودند، بسیاری از مسئولیتها به فارسی زبانها داده شده است.
سازمان ملل متحد ۱۹۷۸م. |
محمد انعام واک |
آنتونی هایمن |
World Almanac |
لویس دوپری |
اقوام مهم افغانستان |
۴۰% |
% ۶۲/۷۳ |
۴۵% |
۳۸% |
۴۵% |
پشتون |
۳۰% |
% ۱۳/۳۲ |
۲۳% |
۲۵% |
۲۵% |
تاجیک |
۱۰% |
% ۶/۱۰ |
۸% |
۶% |
۷% |
ازبک |
% ۸/۳ |
۹% |
۱۰% |
– |
%۶ |
هزاره |
% ۴/۲ |
% ۲/۶۸ |
– |
– |
۶% |
ایماق |
% ۴/۲ |
% ۲/۶۸ |
– |
– |
۱% |
ترکمان |
% ۱/۷ |
– |
– |
– |
– |
بلوچ |
% ۰۰۶ |
– |
– |
– |
– |
نورستان |
رقابت قدرتهای بزرگ برای سیطره بر افغانستان
افغانستان سرزمینی کوهستانی است و رشته کوهها و ناهمواریهای زیادی دارد. این سرزمین از تنوع آب و هوایی برخوردار است. موقعیت جغرافیایی استراتژیک و مهم افغانستان باعث شده است تا این کشور در طول تاریخ مورد توجه قدرتهای بزرگ قرار گیرد، به طوری که میتوان گفت بسیاری از صاحبان قدرت که خواهان سیطره بر شبه قارهی هند بودند، از افغانستان عبور کردهاند، هخامنشیان ایرانی، اسکندر مقدونی، مغولها، تیموریان و نادرشاه افشار جملگی از طریق گذرگاه خیبر در افغانستان وارد شبه قارهی هند شدهاند.
برای درک بهتر تحولات کشور افغانستان باید نگاهی به نحوهی استقلال شبه قارهی هند و بعد تجزیهی آن به دو کشور هند و پاکستان داشته باشیم.
مناطق تحت سیطرهی انگلیس عبارت بود از دو منطقهی پشتون نشین و بلوچ نشین که بعدها دو ایالت سرحد و بلوچستان پاکستان را تشکیل دادند، به منشأ اختلاف دائمی بین افغانستان و پاکستان تبدیل شدند (۸) و تا به حال هیچ حکومت افغانی به صورت رسمی به جدایی این مناطق از افغانستان اعتراف نکرده است. (۹)
این تلاشهای داوودخان، حزب دموکرات خلق افغان را وادار کرد که با حمایت روسها بر ضد داوودخان دست به کودتای نظامی بزند. این کودتا در سال ۱۹۷۸ به رهبری ببرک کارمل صورت گرفت و طی آن داوود به دست کودتاگران کشته شد. از آنجا که اغلب اعضای حزب دموکرات خلق از قوم پشتون بودند، قبایل پشتون بیشتر از سایر قبایل افغانی، آمادهی پذیرفتن حکومت حزب دموکرات خلق بودند.
به هر حال با خروج نیروهای شوروی از افغانستان و تحولات سیاسی در کاخ کرملین، مجاهدان افغان توانستند نظام هوادار و وابسته به مسکو را سرنگون و در سال ۱۹۹۳م.، تشکیل حکومت دهند.
1.جلوگیری از تشکیل یک دولت مستقل متشکّل از مجاهدان در سراسر افغانستان.
در برابر این جبهه، جبههی دیگری متشکل از روسیه، ایران و هند تشکیل شد. این جبهه نیروهای ائتلاف شمال افغانستان به رهبری احمدشاه مسعود را مورد حمایت قرار داد و هدف این جبهه جلوگیری از روی کارآمدن یک دولت غربگرا در افغانستان بود. کشمکش بین این دو جبهه تا ظهور جنبش طالبان ادامه پیدا کرد.
افغانستان از سقوط نظام پادشاهی تا روی کار آمدن نظام طالبان
بعد از فروپاشی نظام پادشاهی و قبل از تشکیل حکومت طالبان، افغانستان سه دورهی مهم به شرح ذیل پشت سر گذاشت:
1.دورهی حکومت داوودخان یا دورهی تعصبات پشتونی
2.دورهی کمونیستها و تجاوز ارتش شوروی
3.دورهی حکومت مجاهدان
ما تلاش خواهیم کرد تحولات و رویدادهای دورهی سوم را به صورت مفصل شرح دهیم؛ زیرا این دوره و رویدادهای آن زمینه ساز ظهور جنبش طالبان شد. اما در عین حال دربارهی دو دورهی اول و دوم تنها به اشارهای گذرا اکتفا خواهیم کرد.
حکومت مجاهدین دو دورهی مهم به شرح ذیل پشت سر گذاشت:
الف- استقرار حکومت در کابل
انتظار میرفت مجاهدین در تشکیل دولت ائتلافی ناکام بمانند؛ زیرا ترکیب آنها، ترکیبی منسجم و متحد نبود، بلکه ترکیبی درهم آمیخته و نامتجانس بود، چرا که در طول جهاد بر ضد اشغالگری اتحاد جماهیر شوروی گروههای جهادی متعددی تشکیل شد و این گروهها هریک منسوب به طیفی از طیفهای جامعهی افغان بود و از نظر گرایشهای قومی، زبانی و منطقهای با هم اختلاف داشتند. این گروهها قبل از رفتن به کابل، در ایران و پاکستان مستقر بودند، یعنی گروه های سنی مذهب در پاکستان بودند و گروههای شیعه در ایران.
علاوه بر این، ازبکها نیز هرگز مشروعیت این دولت را به طور کامل نپذیرفتند. برخی گروههای قومی کوچک، نظیر ایماق، به اعتبار قوم خود در این دولت شرکت کردند.
دولت مجاهدین در طول حکومت خود دو گام اساسی برای تثبیت مشروعیت نظام افغانستان اتخاذ کرد:
اول:
تشکیل شورای حل و فصل اختلافات با حضور بزرگان (لویه جرگه). این شورا بر اساس رأی مردم تشکیل شد.
دوم:
تشکیل شورایی بزرگ برای شهر هرات. این شورا از نمایندگان طیفهای مختلف جامعهی افغان تشکیل شد. این نمایندگان نحوهی انتقال قدرت به نمایندگان سازمانها و استانها (ولایتها) را بررسی کردند.
ب-سقوط دولت مجاهدین و خروج آنها از کابل
با وجود اینکه دولت مجاهدین از حمایت و پشتیبانی مردمی برخوردار بود، اما- به علت اختلافات قومی و سیاسی میان گروههای جهادی- نتوانست برنامهی سیاسی مشترک برای ادارهی کشور ارائه کند؛ زیرا هفت گروه سنی رأی و دیدگاه واحدی نداشتند و هشت گروه شیعه نیز با هم همعقیده نبودند و با وجود اینکه با کمک ایران در حزبی واحد کنار هم جمع شدند، اما از اختلافهایشان صرف نظر نکردند. به این ترتیب، برخی جناحهای حزب وحدت به رهبری اکبری با دولت مجاهدین همکاری کردند، اما برخی دیگر به رهبری علی مزاری از همکاری با این دولت امتناع ورزیدند.
حکمتیار تلاش کرد که خودش تنها راه حل برای افغانستان باشد. وی خواست مجاهدین و طالبان را به بن بست بکشاند، تا همه او را تنها راه حل بدانند. اما در این مسیر موفق نشد و دولت ربانی مجبور شد بر اثر فشارهای مداوم جنبش طالبان، از کابل خارج شود و به تخار برود.
پینوشتها:
۱.قبیله گروهی از مردم را گویند که پدر یا نیای مشترک دارند. قبایل بر اساس گرایش فرهنگی تشکیل نمیشوند و تشکلی با فرهنگ واحد محسوب نمیشوند و حد و مرز قبیله براساس شجره نامه یا در برخی موارد براساس محدودهی جغرافیایی میباشد. به این ترتیب، ممکن است یک نفر عضو قبایل متعدد و هریک از این قبایل جزئی از قبیلهای بزرگتر باشد. یکی از پسوندهای نامِ واحدهای قبیلهای بزرگتر «زای» است.
2.فرهنگ، میرمحمد صدیق. افغانستان در پنج قرن اخیر. پیشاور (پاکستان): انتشارات آریانا، ۱۳۶۷، ص۲۷.
3.روا، الیویه. افغانستان، اسلام و نوگرایی سیاسی، مشهد: آستان قدس رضوی، ۱۳۶۹.
4.درانی، سلطان محمد بن موسی. تاریخ سلطانی، بمبئی (هند): انتشارات محمدی، ۱۲۹۸ه.ق، ص۱۱.
5.فرهنگ، سید محمد حسینی، جامعه شناسی و مردم شناسی شیعیان افغانستان، قم: انتشارات مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۰، ص۴۶.
6.واک، محمد انعام. افغانستان قومی جورشت. ترجمهی محمد وحیدمنش، پیشاور (پاکستان): واک فوندیشن، ۱۳۷۷، ص۱۱ ۱۸.
7.در سالهای ۱۸۹۱، ۱۸۹۵، و ۱۸۹۶م. توافقنامه هایی بین روسیه و بریتانیا امضا و در آن مرزهای شمالی افغانستان در آن زمان مشخص شد. در جنوب نیز مرزهای دیوراند (Durand) به عنوان مرز بین افغانستان و هند انگلیس، تعیین شد.
8.بعد از جنگ جهانی دوم، مذاکرات در خصوص استقلال هند و جدایی پاکستان از آن آغاز شد. در سال ۱۹۴۷م. کشور پاکستان شکل گرفت و مناطق قبیلهای پشتون ضمیمهی آن شد.
9.در سال ۱۸۹۳م. توافقنامهی معروف به «دیوراند» بین امیر عبدالرحمن خان، پادشاه وقت افغانستان، و دولت استعمارگر انگلیس در هند امضا شد.
10.
منبع مقاله :
سرافراز، محمد، (۱۳۹۰)، جنبش طالبان از ظهور تا افول، تهران، انتشارات سروش
سلام
۱.هزاره های افغانستان از هزاران سال پیش قبل از اینکه مغول ها به سرزمین خراسان بیایند زندگی می کردند
۲.در طول این ۲۵۰ سال همیشه قدرت اصلی در دست پشتون ها بوده است
سند و مدرک هزاره ها از مغول بودنشان حکایت دارد و نسب خود را به جغتای پسر چنگیز خان مغول نسبت میدهند
جالب بود.ظاهراپاکستان این وسط وصله ی ناجوره.یه جا خوندم سرویس اطلاعاتی پاکستان باسازمانهای اطلاعاتی اسراییل.امریکا.عربستان سعودی وانگلیس ارتباطات گسترده وتبادلات وسیع داره.فراموش نکنیم که درمناطق شرقی ایران همواره شاهدفتنه گری مذهبی واقدامات تروریستی عناصراموزش دیده درپاکستان هشتیم.