نفر دوم نشسته از راست: دکتر تولوزان پزشک ناصرالدین شاه

 دهخدا به بیماری وبا در ایران لقب مرگ و مرگی داد. سیدعلی‌بن محمد تبریزی در کتاب «قانون العلاج» وبا را مرض موت نام داده است. تا قبل از قرن نوزدهم بیماری وبا محدود به هند بود و به واسطه تجارت خارجی انگلستان انتشار آن به سرزمین‌های دیگر از جمله ایران و موجب تلفات عظیمی شد. وبا ۷ بار در جهان عالم‌گیر و چندین بار در اروپا همه‌گیر شد. این بیماری، چنان وحشتی در میان اروپاییان ایجاد کرد که عنوان دهشتناک‌ترین بیماری قرن را به آن دادند. این وحشت‌انگیزی و همه‌گیری زمینه ایجاد نخستین قراردادهای بین‌المللی را ایجاد کرد. با شیوع وبا در هند تجارت انگلیسی‌ها که از کلکته، بمبئی و دهلی شروع می‌شد با خطر مواجه شد و این بیماری توسط کشتی‌های انگلیسی از راه مسقط در تابستان ۱۲۳۶ هجری قمری به خلیج فارس رسید. به این ترتیب وبا برای نخستین بار به ایران آمد و گسترش بی‌سابقه‌ای داشت. وبا از راه بوشهر به دالکی و از آنجا به شیراز رسید. از جمعیت ۴۰ هزار نفری شیرازی روز اول ۱۰ نفر، روز دوم ۲۰۰ نفر و دو هفته اول ۵ تا ۶ هزار نفر مبتلا شدند و در چهار هفته آخر دوسوم اهالی را نابود کرد.

در نهایت وبا از شیراز به مرکز ایران رسید و ۱۰۰ هزار نفر از مردم ایران را به کشتن داد؛ به‌گونه‌ای‌که لسان‌الملک در کتاب «ناسخ التواریخ» می‌نویسد مردم ایران این مرض را مشاهده نکرده بودند اسیر شدند و این مرض از طریق ایران به روسیه و سایر کشورهای اروپایی سرایت کرد. در انگلیس ۶ هزار و ۲۰۰ نفر کشته شدند که بیشتر در محله فقیرنشین آن کشور بودند؛ اما در ایران همان سال ۲۰ هزار نفر را به وادی خاموشی فرستاد.

یازده سال بعد در بهار ۱۲۴۷ طاعون به جان ایرانیان آتش زد. این بیماری در کردستان، مازندران و گیلان کشتار عظیمی داشت. در اردلان بیش از ۸ هزار نفر را کشت و در رشت ۶۰ هزار نفر را به دیار عدم فرستاد؛ به‌گونه‌ای‌که فریزر، گردشگر اروپایی که در آن سال‌ها از شمال ایران می‌گذشت، می‌نویسد: «در آمل که شهری پرجمعیت بود، دیگر کسی نمانده بود و در بابل از هر کس سراغ می‌گرفتم، می‌گفتند از ناخوشی مُرد.»

درباره بروز طاعون یادداشت تلخ مهمی در دست است که نقل می‌شود: طاعون در بلاد روم و ایران گسترش یافت و در استرآباد ۱۰ تا ۱۲ هزار نفر و مازندران حدود ۲۰ هزار نفر تلف شدند و رشت و گیلان خراب شد. همچنین در تهران ۱۰ تا ۱۲ هزار نفر تلف شدند. به گونه‌ای مردم دچار رعب و وحشت شدند که همه مردم فرار کردند و در صحراها منزل گرفتند. سه سال بعد باز وبا آمد. کردستان نیز دچار طاعون شد و دو سال بعد در سال ۱۲۵۲ وبای سختی در سراسر ایران شایع شد. در شدت این وبا در شهر ری، صدرالشعرای آن شهر منظومه‌ای با این مطلع گفت:

آن ری که گفتی مردخیز آمد وبا چون در ستیز

از وی اجل‌ها در گریز افتان و خیزان دیده‌ام

چهار سال بعد یعنی در سال ۱۲۵۴ طاعون آذربایجان، مراغه و اردبیل را فرا گرفت و اصفهان که تا آن سال‌ها وبا به خود ندیده بود، شاهد وبا بود. در سال‌های ۱۲۶۲، ۶۳، ۶۴ و ۶۵ طاعون در بخش‌هایی از ایران آمد و تلفاتی داشت. در سال ۱۲۶۷ وبای شدیدی در تهران شایع شد و تا اوایل ۱۲۶۸ ادامه داشت. در سال ۱۲۶۹ وبا در تهران عود کرد؛ لیکن نسبت به سال‌های قبل چندان شدتی نداشت. در روزهای اول روزانه ۶۰ تا ۷۰ نفر تلف شدند و در ماه شعبان به روزی ۱۳۰ نفر رسید. مردم تهران به قم پناه بردند و به این ترتیب ناخوشی را به قم و کاشان بردند.

در سال ۱۲۷۳ وبای سخت دیگری به همه ولایات ایران افتاد؛ چنان‌که «کنت دوگوبینو» که در آن سال در تهران به سر می‌برد، نوشت: «هر کس دو پا داشت و می‌توانست فرار کند، برای حفظ جان خود از پایتخت گریخت. مردم چنان می‌مردند که گویی برگ از درخت می‌ریزد و با اینکه در تهران آماری برای شمار مردگان وجود ندارد، من تصور می‌کنم بیش از یک‌ سوم سکنه تهران در اثر وبا مردند.» فرخ‌خان امین‌الدوله نوشت: «در شهر ما و شمیران به جز خبر ناخوشی و وحشت خبری نیست… از صفحه کن تا سوهانک ۲۰ تا ۳۰ هزار نعش آورده‌اند.» وضع تبریز چنان بود که اگر جنگ هم شده بود، این‌گونه ویرانی نداشت. در سال ۱۲۸۲ وبا از طریق حجاج از عربستان به ایران آمد و در خود مکه ۴۰ هزار نفر مردند و در دو سال بعد در سال ۱۲۸۴ وبای شدید دیگری همه شهرهای ایران را فرا گرفت. در همان سال دکتر تولوزان پزشک ناصرالدین شاه نوشت: «چون در ایران کانونی برای نگاه داشتن شمار مردگان نیست، بنابراین نمی‌توانیم عده آن را کماکان تعیین کنیم. مع هذا، می‌دانم که عده مردگان کمتر از یکصد هزار نفر نبود…».