پادشاهی که پناهنده سفارت بیگانه شد
سرگذشت ولیعهد و پادشاهی که زندگیش با تهمت به مادرش آغاز شد و با پرورش در دامن معلمی روسیتبار ادامه یافت با خرافه، فال و استخاره عجین شد و از او شخصیتی تندخو و منزوی ساخت. معروفترین اقدام او بریدن سر مشارکت کنندگان در قتل پدربزرگِ پادشاهش و به توپ بستن مجلس شورای ملی بود و فرجام تاج و تختش دو سال و هفت ماه بعد از نشستن بر کرسی سلطنت، بر باد رفت و خود و خانوادهاش پناهنده سفارت روسیه شدند.
به گزارش ایسنا، امروز ۲۶ تیرماه صد و سیزدهمین سالگرد خلع محمدعلی شاه قاجار از سلطنت در سال ۱۲۸۸ است.
این تصمیم یک روز بعد از پناهنده شدن او، خانواده و اطرافیان نزدیکش به سفارت روسیه تزاری در تهران با رای اکثریت قاطع نمایندگان مجلس عالی انجام شد.
محمدعلی کیست؟
حاصل ازدواج تاجالملوک، دخترِ بزرگ میرزا محمدتقیخان فراهانی معروف به امیرکبیر و مظفرالدین میرزا، سی و ششمین پسر ناصرالدین شاه قاجار و پسر دایی تاجالملوک در تاریخ اول تیر ۱۲۵۱ در تبریز متولد شد. او سواد خواندن و نوشتن و روخوانی قرآن را نزد اساتید مکتبخانهای تبریز آموخت. با وجودی که پدرش مظفرالدین میرزا در چهار سالگی والی آذربایجان شد، اما به دلیل طولانی شدن سلطنت ناصرالدین شاه، پدربزرگش و به درازا انجامیدن والیگری پدرش بر آذربایجان، در ۲۴ سالگی والی آذربایجان شد.
محمدعلی ۱۰ سال بعد به عنوان ششمین پادشاه ایران بر تخت سلطنت نشست.
شرایط زندگی مادرش در تبریز و مناقشات قومیتی و محلی محمدعلی با رجال سیاسی همعصر خود در تهران، از او شخصیتی منزوی، تندخو و کینهتوز ساخت. او به دلیل اختلافات فکری و طرح برخی اتهامات اثبات نشده توسط بعضی روحانیون مشرطهخواه علیه مادرش، از روحانیون متنفر بود. همین مسئله باعث شد پس از انتصاب به عنوان والی آذربایجان، میرزا آقاخان کرمانی، نویسنده و روشنفکر همعصر خود و از پیروان سید جمالالدین اسدآبادی را به همراه احمد روحی و میرزا حسن خان خبیرالملک از دوستان مشترکش با سید جمالالدین اسدآبادی به جرم همراهی و مشارکت با میرزا رضا کرمانی، قاتل ناصرالدین شاه، از شاهِ عثمانی طلب کند ، شاه عثمانی نیز که هر سه را در زندان اسیر داشت به درخواستِ ولیعهد ایران، تحویل قراولان خاصه محمدعلی داد ، پس از رسیدن زندانیان به تبریز، دستور بریدن سر و کاهاندود کردن آنها را داد و سرِ مقتولان را به دربار پدرش مظفرالدین شاه فرستاد.
پرورش روسی
روحیات و خلق و خوی محمدعلی به چند دلیل شخصیت منزوی و تندخویی را از او ساخت؛ اول، کیفیت و شرایط زندگی مادرش تاجالملوک خانم ملقب به امخاقان، اختلافات فکری و برخوردهای فیزیکی بین مادر و پدر و رفت و آمدهای مشکوک تاجالملوک به خارج از دربار موجب شکلگیری تهمتهای اخلاقی اثبات نشدهای علیه او از سوی برخی چهرههای مشروطهخواه شد. این اتفاق تاثیر بدی بر رفتار و خلقیات محمدعلی گذاشت خصوصا اینکه برخی مشروطهچیها او را «حرامزاده» میخواندند.
دوم، تعلم و تربیت در دامن معلمی روسیتبار به نام سرگئی مارکوویچ شابشال ملقب به ادیبالسلطان تاثیر عمیقی بر فکر و روح او گذاشت.
سوم، آموزههای غلط فکری و دینی و گرایش شدید به خرافهپرستی و استخاره به جای فکر کردن و مشورت با خردورزان و عالمان در کنار کینهتوزی محمدعلی از برخی انقلابیون مشروطهخواه به دلیل هدف قرار گرفتن نافرجام از سوی دشمنانش رفته رفته از او شخصیتی کم تحمل و مستبد ساخت.
به نوشته برخی منابع تاریخی، تاثیر سرگئی شابشال که مستقیما تحت نظر سفارت روسیه تزاری در تهران عمل میکرد تاثیر بسزایی در مستبد شدن او داشت که اوج سلطهگری او در صدور فرمانِ به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی تجلی پیدا کرد.
مادر پادشاه
ملک نسا خانم ملقب به عزتالدوله یا ملکزاده خانم دختر امیرکبیر که از زنان تاثیرگذار دودمان قاجار بود، مادر تاجالملوک بود. عزتالدوله چنان جسور و بیپروا با زبانی تند بود که به نوشته منابع تاریخی حتی مظفرالدین شاه نیز از پس او بر نمیآمد. او از مظفرالدین شاه طلاق گرفت و فرزندانش محمدعلی، احمد و عزتالدوله را از پدرشان جدا کرد.
از سوی دیگر تاجالملوک نوهِ دختریِ ملکجهان خانم ملقب به مهدعلیا همسر محمد شاه و مادر ناصرالدین شاه قاجار هم بود. مهدعلیا هم زنی با نفوذ و با کیاست در دربار پسرش ناصر بود.
«تاجالملوک» مادر محمدعلی شخصیتی موثر در شکلگیری بخشی از تاریخ ایران در قرن سیزدهم داشت. بیشترین اطلاع از شخصیت اجتماعیِ تاجالملوک از گزارشهایی است که در برخی روزنامههای عصر مشروطه از جمله روزنامهای منتقد به نام «مساوات» منتشر شد.
این روزنامه در شماره مورخ ۳۱ تیر ۱۲۸۶ در توضیحی از روزگار «تاجالملوک» نوشت: «امروز تهرانیها در دشمنی با محمدعلی میرزا اندازه نشناختند و آنچه میدانستند و توانستند، گفتند. امروز نام مادر او امخاقان را سر زبانها انداختند و سخنانی را که در سی و اند سال پیش درباره آن زن گفته شده بود؛ اقدام دیگر مخالفان و تندروها علیه محمدعلی شاه، تهیه سخنانی که بنیادی جز پندار و گمان نداشت.»
شمارههای مختلف این روزنامه به صراحت نسبتهای غیراخلاقی به او داد. این روزنامه «محمدعلی» را فرزند زنازاده او معرفی کرد.
به جز این روزنامه هیچ روایت روشنی از زندگی تاجالملوک ثبت نشده است. علاوه بر این منبع هر چه از او در تاریخ ثبت است منبعث از روایتها و خاطرات وابستگان و دوستان اوست.
براساس منابع تاریخی تاجالملوک زنی حرمنشین و منزوی نبود و برخی خصوصیات اخلاقی مادربزرگش مهدعلیا را به ارث برده بود. خصوصیتی که برخی شخصیتها و رسانههای دوره مشروطه را نسبت به زدن تهمت به او جسور کرد.
در هنگام عقد ازدواج در مهر ماه ۱۲۴۶ تاجالملوک حدودا شش سال از مظفرالدین میرزا بزرگتر بود. جشن ازدواج آنان هفت شبانهروز بر پا بود.
محبت تاجالملوک به مظفرالدین شاه به دلایل مختلفی بعد از تولد محمدعلی رفته رفته کم و کمتر شد. این دو اختلافهای جدی داشتند، اختلافهایی که برخی درباریان علت آن را حس انتقامجویی تاجالملوک از خانواده خودش مخصوصا جد مادریش یعنی ناصرالدین شاه و مهدعلیا به دلیل قتل پدرش میرزا تقی خان فراهانی ملقب به امیرکبیر و همچنین اجبار مادرش ملکنساء خانم به تن دادن به ازدواج با میرزا کاظم خان نظامالملک ملقب به میرزا کاظم نوری پسر بزرگ میرزا آقا خان نوری صدراعظم وقت ناصرالدین شاه به زور و اجبار مادربزرگش مهدعلیا و داییش ناصرالدین شاه می دانستند .
شاید همین آشفتگیهای اندرونی دربار مظفرالدین شاه سبب درز کردن شایعات و حرف و حدیثهای بعدی به خارج از دربار شاه شد.
سید یحیی دولتآبادی، نماینده چنده دوره مجلس شورای ملی و نویسنده وقایع دوره مشروطه و از بنیانگذاران نهادهای آموزش نوین در کشور که ۱۰ سال از محمدعلی بزرگتر بود، اولین فردی بود که نسبت «فاحشه» به تاجالملوک داد.
تاجالملوک بعد از جدایی از پنجمین شاه قاجار با معتمدالسلطنه، مستوفی آذربایجان ازدواج کرد و به تبریز نزدیک پسرش رفت و او را رها نکرد. این رابطه آنقدر تنگاتنگ بود که زمینه حملههای زیادی که در آینده نسبت به او شد را به وجود آورد.
ازدواج مادر محمدعلی با معتمدالسلطنه چندان طول نکشید. او بعد از طلاق دوم با میرزا علیخان نصیرالسلطنه ازدواج کرد ازدواجی که با مرگ نصیرالسلطنه یک سال قبل از فرمان مشروطه در سال ۱۲۸۴ پایان یافت.
درست در زمانی که فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه امضا شد، تاجالملوک پیش پسر محمدعلی میرزا و عروسش ملکهجهان میرود. با شروع دوره سلطنت محمدعلی میرزا در ۱۲ دی ۱۲۸۵ نام مادرش تاجالملوک هم پررنگتر از قبل در محافل سیاسی و روزنامههای عصر مشروطه پیچید.
روزنامههای عصر مشروطه علت مخالفت و دشمنی محمدعلی شاه با مشروطه را فساد مادرش عنوان کردند و او را اینگونه تحقیر کردند.
تهمت اثبات نشده
بعد از سیدیحیی دولتآبادی که اولین بار مسئله تنفروشی تاجالملوک را سر زبانها انداخت، سید محمدرضا مساوات شیرازی نیز در قالب شبنامهها و در روزنامه سماوات به آن دامن زد. او در شبنامهها و روزنامهای که نام فامیل خودش را بر آن گذاشته بود، سخنان تند و توهینآمیزی نسبت به محمدعلی و دربارش منتشر کرد علاوه بر آن، سخنان اثبات نشدهای علیه تاجالملوک منتشر کرد.
این روزنامهنگار و سیاستمدار هم دوره محمدعلی شاه هفت سال از او بزرگتر بود. از به یاد ماندنیترین آثار این روحانی تندرو، سالها قبل از به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی اتفاق افتاد.
او با نوشتن طوماری مبنی بر بد کاره بودن مادر محمدعلی شاه به بازار تهران رفت و با خواندن آن برای بازاریان، طومار را به تایید و گواهی آنان رساند.
سیداحمد حکم آبادی، معروف به احمد کسروی تاریخنویس و حقوقدان که ۲۵ سال از مساوات کوچکتر بود برخی نوشتههای او را به لحاظ اخلاقی و ادبیاتی نقد کرد و همین رفتار را از جمله دلایل نزدیک شدن محمدعلی شاه کم سن و سال و بیتجربه به روسها و شدت گرفتن مخالفتش با مشروطهخواهان عنوان کرد.
محمدعلی خرافاتی
محمدعلی مردی به شدت خرافی بود. مجموعه استخارههای او ۴۴ سال بعد از خلع از پادشاهی توسط مراتالممالک گردآوری و از طریق مهندس مرآت در اختیار احمد توکلی قرار گرفته و او نیز از طریق عباس اقبال آشتیانی این مجموعه را در قالب کتابچهای در نشریه یادگار چاپ کرد.
مجموعه استخارههای محمدعلی شاه در طول حکمرانیش توسط میرزا ابوطالب زنجانی روحانی مخالف مشروطه گرفته میشد.
براساس این منابع محمدعلی انجام بسیاری از امورش را به جای اندیشیدن و رایزنی با صاحبان خرد به فال و استخاره میسپرد. او اکثر تصمیماتش از قبیل عزل و نصب وزرا، سرکوب مخالفان و… را بر اساس نتیجه استخاره هایی که میرزا ابوطالب می گرفت، انجام داد.
طومار استخارهها
اولین ورق مجموعه استخارههای محمدعلی مربوط به روزهای بعد از به قتل رسیدن میرزا علیاصغر خان اتابک ملقب به امینالسلطان است که در آن آمده است:
۱-بسم ﷲ الرحمن الرحیم ــ پروردگارا اگر من عجالتاً با همین وضعی که دارم در سلطنت و پادشاهی بمانم و صبر کنم و تحمل نمایم عاقبت برای من خوب است و نتیجه خیر خواهد داد که استخاره خوب بیاید والّا فلا یا دلیلَ المتحیرین یااﷲ… محمدعلی
جواب سطر اول: علی کل شیء قدیر و ابتدای آیه ذلک بان اﷲ و هو الحقّ و ان یُحیِی المَوتی و انه. سطر دوم: بنظر بنده بسیار خوب آمد.
۲-بسم اﷲ الرحمن الرحیم ــ پروردگارا اگر من امشب توپ به در مجلس بفرستم و فردا با قوهٔ جبریه مردم را اِسکات نمایم خوب است و صلاح است استخاره خوب بیاید والّا فلا یا دلیلَ المتحیرین یااﷲ.
جواب: قل لا تخافا اننی معکما اسمع و اری فاْتیاه فقولا له انا رسولا ربک فارسل معنا بنیاسرائیل: حکم خداوندی به موسی و هارون شد بروید نزد فرعون و بگویید ما فرستادهٔ خدا هستیم بهسوی تو، سابق آیه هم میفرماید نترسید ما با شما هستیم… این کار باید اقدام بشود غلبه قطعی است اگرچه در اول زحمت داشته باشد.
۳-بسم ﷲ الرحمن الرحیم ــ پروردگارا اگر حکم تبعید میرزا علی ثقه الاسلام را از تبریز بدهم صلاح است استخاره خوب بیاید والّا فلا یا دلیلَ المتحیرین… محمدعلی
جواب: اﷲ الذی خلکم ثمّ رزقکم ثمّ یُمیتُکم ثمّ یُحییکم هل من شرکائکم من یفعل من ذلکم. بسیار خوب است لیکن زمان را چهار قسم است هرگاه فرض کنیم قسمت اول و دوم در نهایت خوبیست و قسمت سوم یک قدری خمود در کار دیده میشود. قسمت چهارم در نهایت خوبی است. پس ازهرجهت خوب است ان شاء اﷲ الرحمن.
۴-بسم اﷲ الرحمن الرحیم ــ پروردگارا اگر در ۱۷ ربیعالاول سلطان احمد را ختنه بکنند صلاح است و خوب است استخاره خوب بیاید و اگر صلاح نیست استخاره بد بیاید… محمدعلی
جواب: فساهم فکان من المحصنین، بد است پشیمانی دارد وقت دیگر اقدام شود انسب است.
به توپ بستن مجلس
افزایش روزافزون نقش آیتالله سید عباس بهبهانی و آیتالله سید محمد طباطبایی و قدرت گرفتن تدریجی مشروطهخواهان موجب احساس خطر محمدعلی شد.
چاشنی این ترس که تنفر از روحانیت بود، عاقبت باعث صدور دستوری در تاریخ پنجم تیر ۱۲۸۷ خطاب به قزاقهای تحت فرمان ولادیمیر پلاتونوویچ لیاخوف، هفتمین فرمانده روسی بریگاد قزاق ایران شد. این دستور به صراحت به توپ بستن ساختمان مجلس شورای ملی در میدان بهارستان تهران را مورد تاکید قرار داد. به دنبال این اتفاق تلخ جمعی از آزادیخواهان مشروطهچی دستگیر، تبعید و به قتل رسیدند.
در پی این حادثه ناگوار و خشونتآمیز، استبداد صغیر آغاز شد و آیتالله بهبهانی و بسیاری از آزادیخواهان دیگر دستگیر و زندانی شدند.
به دنبال کشمکشهای متعدد سالهای ۱۲۸۶ و ۱۲۸۷ بین شاه و مجلس شورای ملی، محمدعلی شاه در تاریخ دوم تیر ۱۲۸۷ دستور انحلال مجلس شورای ملی را صادر و در تهران حکومت نظامی اعلام کرد. اگرچه شاه اعلام کرد همچنان به مشروطه وفادار است اما بسیاری از مشروطهخواهان را در تهران و سایر شهرهای ایران دستگیر کرد و تعداد دیگری نیز فراری شدند.
در تبریز اما نیروهای حکومتی نتوانستند کنترل شهر را در دست بگیرند و مجاهدان مشروطه به رهبری ستارخان و باقرخان دست به مقاومت مسلحانه زدند. مقاومت مردم تبریز امید مشروطهخواهان را زنده نگه داشت و در حالی که فعالان سیاسی تبعیدی و علمای نجف کودتای محمدعلی شاه را محکوم کردند، در رشت و اصفهان، جنبشهایی شکل گرفت که نهایتا به فتح این شهرها توسط مشروطهخواهان انجامید.
فرجام محمدعلی
در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۲۸۸ چند صد نفر از نیروهای مشروطهخواه رشت به فرماندهی محمدولی خان تنکابنی و یپرم خان قزوین را تصرف کردند تا در گام بعدی به سمت تهران حرکت کنند. از جنوب نیز نیروهای بختیاری به رهبری سردار علیقلی اسعد بختیاری در ۳۱ اردیبهشت ۱۲۸۸ از اصفهان به سمت تهران حرکت کردند و در کرج به همرزمان گیلانی خود پیوستند.
سردار مریم بختیاری معروف به بیبی مریم و تعدادی از نیروهای بختیاری، قبل از ورود نیروهای مشروطهخواه، مخفیانه وارد تهران شدند تا به محض شروع درگیریها بتوانند در اطراف ساختمان مجلس شورای ملی سنگربندی کنند. نیروهای مشروطهخواه در تاریخ ۲۲ تیر ۱۲۸۸ موفق شدند وارد تهران شوند.
زد و خورد مسلحانه در شهر به مدت سه روز ادامه داشت تا اینکه در روز ۲۵ تیر محمدعلی شاه به سفارت روسیه پناهنده شد و پایتخت به کنترل مشروطهخواهان درآمد.
در پی فتح تهران، مجلس عالی تشکیل شد. این مجلس محمدعلی شاه را از سلطنت خلع و فرزندش احمد میرزا را به سلطنت انتخاب کرد. احمد شاه نیز حکم عضدالملک برای نایبالسلطنه، حکم محمدولی خان تنکابنی را برای رییس دولت و وزیر جنگی، حکم سردار علیقلی اسعد بختیاری را برای وزیر داخله و حکم یپرم خان را برای ریاست نظمیه تهران امضا کرد.