علل پیدایش جنگهای ایران و روس
جنگهای ایران و روس به دو مرحله تاریخی تقسیم شدهاند:
الف:جنگنخست که خود سهبخش است، بخشاول: از سال ۱۲۱۸ تا ۱۲۲۲ ه.ق (۱۸۰۳ تا ۱۸۰۷ میلادی) و انعقاد معاهده “تیلسیت” در اروپا میان روسیه تزاری و امپراتوری ناپئلون بناپارت.
بخش دوم: از ابتدای ۱۲۲۲ تا ۱۲۲۷ هجریقمری (۱۸۰۷ تا ۱۸۱۲ میلادی) و امضای معاهده بخارست در اروپا. بخس سوم: از ۱۲۲۷ تا ۱۲۲۸ هجریقمری (۱۸۱۲ تا ۱۸۱۳) انعقاد قرارداد “متارکه جنگ” که بنام “معاهده گلستان” معروف است.
در ادامه نیز درسالهای ۱۲۴۱ تا ۱۲۴۳ (۱۸۲۶ تا ۱۸۲۸) انعقاد معاهده ترکمچای روی داد. واقعیت ملموس این است که در تاریخ کهنسال ایران، پیوسته دستخوش حوادث تلخ بسیار بوده و از آنجا که هیچ معلولی بدون درک علت، قابل بررسی نیست، باید اشاره نمود که بروز جنگهای ایران و روس نیز نمیتواند بدون علت یا علل سیاسی و اقتصادی باشد.
حوادث و اتفاقات در یک جامعه باستانی، زنجیروار در مسیر تاریخ یکدیگر را باعث میشوند لیکن پیگیری علل باستانی درین وجیزه ممکن نیست، بنابراین وقایعی را که علل بروز این جنگها میدانیم از هنگامیکه خاندان زند رو به انحطاط میرفت آغاز نموده، نگاهی اجمالی به شرایط جغرافیایی و اجتماعی گرجستان میاندازیم که مصدر همه این مخاصمات بوده است:
از نظر تاریخی گرجستان سرزمینی است که از دوقرن پیش مابهالنزاعِ میان ایران و همسایگان شمالی: روسیه، و غربی: عثمانی، قرار داشت. این سرزمین با آبوهوای معتدل و خاک حاصلخیر خود در دامنه کوههای قفقاز و ساحل راست دریای سیاه واقع شده. مردم آن آریایی و از تیره “گُرج” هستند که در طول تاریخ پیوسته جانب پادشاهان و حکومتهای ایرانی را در جنگها رعایت میکردهاند. پس از پیدایش امپراتوری “روم“، و بسط آن دولت، تدریجا مرزهای آن بهگرجستان نزدیک گردید.
در ابتدای سلطنت “اشکانیان“، _گرجستان نیز همانند ارمنستان_ پیوسته مورد اختلاف میان شاهنشاهی ایران اشکانی و امپراتوری روم واقع میشد. بعد از سقوط دولت ساسانی بدست اعراب، گرجستان مورد هجوم اقوام مختلف آسیای مرکزی مانند سلجوقیان، مغولها و تیموریان، و عاقبت ترکان قرار گرفت.
پس از انقراض دولت تیموری، گرجستان توانست مدتی با استقلال زندگی کند و سه دولت محلی جداگانه درآن تشکیل گردید. اما پس از استیلای عثمانی برجنوب اروپا ( ۱۴۵۳ میلادی)، بهعلت تعصبات مذهبی ایشان، و وجود خصومتهایی میان دولتهای محلی شان، مردم آن سرزمین به دولت نیرومند صفوی(در زمان شاه عباس بزرگ) ملتجی شدند تا شاید از تجاوزات عثمانی دور بمانند.
توجه دولت صفوی موجب گردید تا در تمام دروانحکومتشان، گرجستان از کوههای قفقاز تا کرانههای شرقیِ دریای سیاه جزء قلمروی ایران باشد و پیوسته مورد حمایت شاهان ایرانی قرار گیرد و در برابر تجاوزات بیگانگان پشتیبانی شود؛ بیآنکه اختلافات مذهبی هرگز موجب برخوردی میان ایرانیان و مردم گرجستان شده باشد.
اما از آنجا که مذهب رسمی و عمومی مردم گرجستان مسیحی بود، پیوسته نوعی آزادیِعمل و استقلال داخلی داشته و پادشاهان ایران، گرجستان را به نگاه یک متحد خوب و وفادار مینگریستند و پیوسته یکی از شاهزادگان( اغلب ولیعهدان) آن سرزمین در دبار ایران، بهرسم گروگان سیاسی با احترام پیذیرایی میشدند، تا پس از درگذشت پادشاه وقت، تاج سلطنت توسط شاهان ایران به ولیعهد سپرده شوند.
این روابط حسنه، به مرور زمان چنان نزدیک شد، که بیشتر بزرگان و خانوادههای مشهور اصفهان (پایتخت صفوی) با خانواده های گرجی وصلت میکردند و ازین لحاظ بهخود میبالیدند.
پس از انقراض دولت صفوی، و پدیدآمدن نابسمانی هایی در داخل ایران، گرجستان بهفکر استقلال افتاد و درسال ۱۱۱۵ ه.ق، نقشههایی در این زمینه کشیده شد. بعداز بسط دولت روسیه و همجواری با گرجستان؛ به علت یگانگی مذهب، روابط روس و گرجستان به سرعت رو به توسعه نهاد.
دولت روسیه تزاری که هنوز درآرزوی راه یافتن به دریای آزاد بود، از این روابط استفاده کرد و دربرابر نارضایتی های پادشاه وقت گرجستان، از رفتار درباریان ایرانی، سپاهی بهکمک او فرستاد و پس از تقویت نظامی، تدریجا سراسر گرجستان را عملا بهتصرف درآورد.
مسئله این تصرف تدریجی در متن کتاب آمده، لیکن برای روشنتر شدنِ موضوع، باید افزود که یکی از سران عشایر گرجستان بهنام “هراکلیوس” که در ایران و در متن این کتاب “آراکلی” و “اریکلی خان” معرفی شده، در ۱۱۹۷ هجری، با نماینده “کاترین دوم” امپراتوریسِ روسیه قراردادی امضا نمود مبنی براینکه چناچه بهتخت سلطنت گرجستان تکیه زند، دولت خود را تحتالحمایه روسیه اعلام خواهد کرد.
دولت روسیه با مساعدتهای مالی و نظامی، وی را تقویت، و با نام “هراکلیوس دوم” بهسلطنت رسانید، و او نیز به عهد خود وفا نمود و از پرداخت مالیات به ایران خودداری کرد. در سال ۱۲۰۹ هجری، آغا محمدخان قاجار که تازه از سرکوبی یاغیان کرمان فارغ شده بود، بهطرف قفقاز رفت.
آغا محمد خان پیشاز آنکه قوای امدادی روسیه بهگرجستان برسد، طی نقشهای کاملا ماهرانه، ابتدا نامهای به هراکلیوس نوشت و از او خواست تا از دربار ایران اطاعت و مالیاتهای پس افتاده را بپردازد. اما هراکلیوس به پشت گرمی روسیه، نه تنها از پرداخت مالیات خودداری کرد بلکه پاسخدندان شکنی نیز به فرستاده آغا محمدخان داد.
بهاین جهت، شاه قاجار با شصتهزار سپاهی، نقشه خود را عملی نمود و بهتمام شهرهای گرجستان: شیروان، داغستان، قرهباغ و ایروان (پایتخت ارمنستان)، حملهور شد و یکی پساز دیگری را بهتصرف درآورد. او وارد تفلیس، پایتخت گرجستان شد و یکی از نادرترین قتلعامهای دوران حکومت خود را انجام داد. بهاین معنی که پس از کشتن هزارانتن از اهالی تفلیس، بیستهزار اسیر گرجی نیز بهایران فرستاد و رعب و وحشتی عظیم در دل همسایگانش، عثمانی و روسیه انداخت.
کاترین دوم که در فرستادن نیروهای امدادی اهمال کرده بود، باردیگر یک سپاه هشتارهزار نفری را برای مقابله با خان قاجار فرستاد و ژنرال “گودوویچ، Godowich” نامی را که از افسران مجرّب و لایق بود، بهفرماندهی قوای خود برگزید…
ناگفته نماند که در نقشه آغا محمدخان، تنها یک نقطه ضعف وجود داشت و آن، حضور برادرش “مرتضی قلیخان” در دربار روسیه بود. بهاین شرح که خان قاجار پیشاز جریان گرجستان، برادر خود را بهنام سفیر حُسن نیّت بهدربار روسیه اعزام نموده بود.
از آنجا که مرتضی قلیخان جوانی خوش صورت بود، بهشدت طرف توجه ملکهروسیه قرار گرفت و بزودی تحت تسلط او واقع گردید. بهاین جهت، بعد از بروز جنگ ایران و گرجستان و تصرف شهرهای مذکور، دولت روسیه مصمم گردید تا بههر قیمتی شده، دولت آغا محمدخان را ساقط و برادر او را بهسلطنت ایران بنشاند.
اما هوشیاری آغا محمدخان، موجب خنثی شدن نقشه روس شد و برای اینکه روسیه را از دخالت در امور داخلی ایران بازدارد، با تمام نیروی نظامی خود، به گرجستان و سپاه روسیه حمله برد. در گیرودارِ این برخوردهای نظامی بود که کاترین دوم درگذشت و پسرش “پل اول” به سلطنت نشست. وی سریعا دستور عقب نشینی روسیه را از مرزهای جنوبی صادر نمود.
این امر موجب گردید تا آغامحمدخان مجددا همه متصرفات از دسترفته را در سال ۱۲۱۱ هجری بازپسگیرد و مرزداران ایران را با نیروهای کافی در مناطق متمرکز سازد. بعد از قتل آغا محمدخان در ۱۲۱۱هجری، و بروز هرج و مرج در دربار ایران، “باباخان” برادرزاده و ولیعهد او در ۱۲۱۲ وارد تهران شد و در مراسم عید نوروز با نام “فتحعلیشاه” تاجگذاری نمود.
دوران سلطنت فتحعلیشاه یکی از بدترین ادوار تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران بود. زیرا براثر بیلیاقتیهای وی، منحوسترین معاهدات با دولتهای بیگانه بسته شد. در این معاهدات، رذیلانهترین حیلههای سیاسیتاریخ، توسط دولتهای روس، انگلیس، فرانسه و عثمانی بکار گرفته شدند.
دشمنان هرحیلهای را بکار بردند تا شاه قاجار و صدراعظم نالایق وی، حاجمیرزا آقاسی که هیچگونه اطلاعیاز سیاستهای بینالمللی و وقایعجهان نداشتند، وادار نمایند بدونتوجه به مخالفتهای آگاهانه “عباسمیرزا” ولیعهد و “میرزابزرگ، قائم مقام فراهانی” به این قراردادهای پیش ساخته تن دهند.
در این مقطع بود که صدراعظم مذکور، جملهای حکیمانه در گوش فتحعلیشاه زمزمه کرد:« ما به آب شور احتیاجی نداریم!» برای تکمیل این جمله و برای درک بهتر “روابط سیاسی ایران و ملل همجوار” این جمله را زینت بخش این مقدمه میسازیم:
«ایران را روس ها تهدید و تخویف نمودند، فرانسویها ریشخند کردند و انگلیسیها هرگز نشد که در سیاستشان با ایران، ولو یکبار هم شده، با آن عادلانه رفتار کنند.»