شاه عباس دوم صفوی
هفتمین پادشاه از سلسله صفویه شاه عباس دوّم صفوی، در سده یازده هجری بوده است.
۱ – معرفی اجمالی وی
شاه عباس دوّم، نیز فرزند شاه صفی بن محمّدباقر میرزا (صفی میرزا) بن شاه عباس اوّل، از سلسله صفویه هفتمین پادشاه است. وی در جمادیالثانی سال ۱۰۴۳ق نیز متولّد شد و در ماه صفر ۱۰۵۲ق در حالی که کمتر از ۱۰ سال داشت، بعد از مرگ پدر به تخت پادشاهی ایران تکیه زد.
۲ – افراط در عیش و نوش
در آغاز سلطنت چون هنوز به سن رشد نرسیده بود، ظاهرا تحت نفوذ و تربیت وزرا یک چند، تقوی و درستی نشان داد و میخوارگی را منع کرد. امّا وقتی به سن رشد رسید، خود در عشرت و میخوارگی افراط نمود.
۳ – ساخت کاخهای متعدد
او میل زیاد داشت که همچون جدّ خود شاه عباس اول به آبادانی و عمران کشور بپردازد. در دوران سلطنت او ابنیه و کاخهای متعددی (از جمله کاخ چهلستون اصفهان و پل شاهی یا پل خواجو) ساخته شد. رفتار او با شاهزادگان اُزبک که به دربار او پناه آوردند، همراه با جوانمردی و بزرگواری بود.
۴ – شاه عباس دوم و ارتباط با دربار روس
در سال ۱۰۷۵ق (۱۶۶۴م) در زمان آلکسی میخایلوویچ، امپراطور روسیه و پدر پطر کبیر، هیاتی با ۸۰۰ نفر و دو مامور سیاسی به ایران آمدند و مورد استقبال دربار صفویه قرار گرفتند امّا وقتی معلوم شد آنان برای فرار از مالیات، از پوشش مامورین سیاسی استفاده کردهاند، از دربار اخراج شدند. امپراطور روسیه از این واقعه خشمگین شد و به دستور او عدهای از لشکریان روس به مازندران تاختند و به قتل و غارت پرداختند، امّا سربازان صفویه آنها را از آنجا بیرون راندند.
۵ – ارتباط با فرانسه و اروپا
فرانسه هم به دربار ایران سفیر فرستاد که مورد استقبال دربار صفوی واقع شد. مورّخان و سیّاحان اروپایی رفتار شاه عباس نسبت به نمایندگان سیاسی، تُجّار و عیسویان را همراه با مدارا و احترام دانسته و او راستودهاند.
۶ – جنگ شاه عباس دوم با پادشاه هند
شاه عباس چند بار (در سالهای ۱۰۵۹، ۱۰۶۴ و ۱۰۶۸ق) بر سر قندهار با لشکریان پادشاه هند جنگ کرد و جز ۶ ماه (در سال ۱۰۶۸ق) که قندهار در تصرّف هندیان بود، همواره فاتح بود. شاه جهان، پادشاه هند، در سال ۱۰۵۶ق سفیری برای ایجاد روابط دوستی نزد شاه عباس فرستاد و او نیز در ۱۰۷۵ق به همین منظور سفیری به دربار اورنگ زیب روانه کرد.
۷ – احترام به شعرا و علما
شاه عباس دوم به شعرا و علما احترام میگذاشت و آنان در دولت او دارای جایگاهی بلند بودند. خود او هم اهل شعر و ادب بود. گاهی شعر میسرود و «ثانی» تخلّص میکرد. این شعر از اوست:
“به یاد قامتی در پای سروی گریه سر کردم ••• چو مژگان برگ برگش را به خون دیده تر کردم”.
۸ – وفات
وی سرانجام در شب سه شنبه ۲۵ ربیعالاوّل ۱۰۷۷ق در بازگشت از خراسان، زمانی که به خسروآباد دامغان رسیده بود بر اثر بیماری درگذشت و در مقبره پدرش (جنب مرقد مطهر حضرت معصومه (سلاماللّهعلیها)) مدفون شد. کتیبههای این بقعه از استاد محمّدرضا امامی است.