چهارشنبه سوری زرتشتی است یا مهری؟
ایرانیان باستان از نوروز به عنوان «ناوا سرِدا» به معنی سال نو یاد میکردند. مردمان ایرانی آسیای میانه در دورههای سغدیان و خوارزمشاهیان، نوروز را نوسارد و نوسارجی، به معنای سال نو مینامیدند.منشا و زمان پیدایش نوروز، به درستی معلوم نیست. برخی روایتهای تاریخی، آغاز نوروز را به بابلیان نسبت میدهد. طبق این روایتها، رواج نوروز در ایران به سال ۵۳۸ (قبل از میلاد) یعنی زمان حمله کوروش بزرگ به بابل باز میگردد.
همچنین در برخی روایتها، از زرتشت بهعنوان بنیانگذار نوروز نام برده شده، سنگنگارهای در تخت جمشید که نمادی از نوروز زرتشتیان را نشان میدهد. در اعتدال بهاری در روز نخست نوروز، نیرو و توان شیر و گاو در حال نبرد برابر است. شیر نماد خورشید و گاو نماد زمین است.
برای روشن شدن لایه های این آیین کهن با دکتر زاگرس زند تاریخ دان و ایران شناس به گفت و گو نشسته ایم که در زیر می خوانید:
در مورد پیشینه نوروز و اسطوره های آن سخن بسیار است اما این پیشینه از سوی شما چه طور تعریف می شود؟
نوروز جشنی است که وقتی شما می خواهید بررسی کنید به پیشینه و ریشه های اسطورهشناختی آن می رسید و می بینید که قضیه خیلی پیچیده تر از آنچه که گمان می رود است، تا آنجایی که من کند و کاو کرده ام خیلی بیشتر از آن چیزی که نوشته و گفته می شود درباره نوروزازسوی ایرانشناسان و فرهنگ پژوهان، نوروز کار برای انجام دادن دارد و نکات اسطوره شناختی و فرهنگ جالبی دارد، به این معنا که از یک سو اسناد تاریخی که بخواهد مشخصا در مورد نوروز سخن بگوید.
پیش از دوران اشکانی و ساسانی به لحاظ شمار اندک و کمی مبهم و گنگ می شود، از سوی دیگر من معتقدم که ما با جشن نوروز مواجه نیستیم بلکه با جشن های نوروزی طرف هستیم یعنی از میانه اسفند ماه تا پایان فروردین ماه شاید نزدیک به دو ماه ما در ایران باستان جشن ها و آیین ها و مراسم و باورها و کارهای دسته جمعی، خانوادگی و باور ملی مربوط به نوروز داشتیم، برای نمونه چهارشنبه سوری، خود نوروز، ۱۳ به در و… همه اینها شاید جدای از هم انگاشته بشود اما اگر کسی بخواهد روی هر کدام از این موضوعات کار کند اگر به دیگری توجه نداشته باشد گمراه میشود و کار می ماند.
یعنی این جشن ها از یک مقطعی شروع می شد و به مقطعی ختم می شد؟ مثلا از سده شروع می شود و به سیزده به در ختم میشود؟
این را ما به لحاظ اسطوره شناختی می توانیم به هم ارتباط دهیم، به لحاظ اسطوره شناختی به نقاط مشترک بر می خورند، در شرق فلات ایران آنجایی که خاستگاه آریاییان نخستین و هند و ایرانی بود می توانیم با توجه به باورهای کهن آنها با توجه به دنیا پرستی که داشتند و باور مقدس فرورهرهای درگذشتگان خودشان، هر کدام از این خاندان ها در پایان سال یک آیین های ویژهای به پاسداشت این فرورهرها برگزار می کردند.
این فرورهرها نامشان مانده روی ماه فروردین، واژه فروردین که یک واژه اوستایی است به معنی فروشی هاست یعنی جمع فروشی جمع فروهر، این فرورهرها در واقع درگذشتگان هر کدام از این تیره و تبارهای آریایی بودند که باور بر این بوده که سر سال این ها به خانههای خودشان بر می گردند به سراپرده ها، روستاها و به آن آتشی که هر کدام از این خاندان ها داشتند سر می زدند به نوعی هم این بازماندگان نیاز داشتند به حضور آن ها و هم آن ها نیاز داشتند به بازماندگان با توجه به نذر و نیازهایی که می شده، پس این ماه فروردین در واقع ماه درگذشتگان و نیاکان و فروهرهای مقدس است.
از خرد و کلان تا خود اهورامزدا پس این کارهایی هم که انجام می شده بیشتر جنبه اسطوره ای و آیینی و دینی داشته و در دین زرتشت این فرورها مقدس میشوند و این نام ها به آنها باز می گردد یک روزهای ویژه ای را برای آن در نظر می گیرند، ما بازمانده این آیین را در همین پنجشنبه آخر سال می بینیم.
همین پنجشنبه آخر سال که ما ایرانی ها برای حضور در مزار درگذشتگان می گیریم؟
بله همین است و می بینید که شلوغ ترین روزها این روز است، دلیلش چیست؟ چرا باید آخر سال ما توجه کنیم به درگذشتگانمان و برویم آنجا آبوجارو کنیم و نذر و نیاز کنیم و مراسمی را بگیریم.
به گمان من این بازگشت و پیدا کردن آتش به چهارشنبه سوری بازمی گشته، یعنی دو بار برای درگذشتگان مراسم برگزار می شد؟
دقیقا همین هست چهارشنبه سوری هم در واقع روشن کردن آتش ها و برگزار کردن نیایش ها و جشن های دسته جمعی بوده که روزها و شبهای پیش از نوروز از یک شب پیش از نوروز تا پنج شب پیش از آن برگزار می شده و هم اکنون هم در غرب ایران و کوه های کردستان ایران وعراق آن ها چهارشنبه سوری را نمی گیرند همین شب پیش از نوروز را آتش افروزی می کنند.
روی تپه ها، یعنی همان چه که در گذشته ایران باستان بوده حال بعدا که گذشته نام چهارشنبه روی آن گذاشته شده و یک مقدار فاصله افتاده و شده چهارشنبه سوری، در واقع جشن سوری بوده شما در فرهنگ معین ببینید می گوید جشن سوری نمی گوید چهارشنبه سوری این روشن کردن آتش چه در همان روزهای پیش و چه در روزهای سال نو راهنمایی بوده برای آمدن فرورهرها به سرزمین های آریایی که از سوی آسمان به سوی زمین می آیند.
از سوی دیگر خود آتش نماد اهورامزدا و کهن تر از آن نماد میترا و همین طور خود ایزد آذر همه این ها برای آریایی ها و ایرانی ها بسیار سپند و مهم بوده و در زمان خاصی این آتش را روشن می کردند و نیایش می کردند و از آن انرژی و گرما و خیلی چیزهای دیگر می گرفتند.
بسیاری می گویند چهارشنبه سوری جشن زرتشتی نیست و به میتراییسم ایرانی باز می گردد این نظر درست است؟
ما اصلا آنچنان که بعضی ها می گویند نمیتوانیم تفکیک بگذاریم بین باورهای مهری و باورهای زرتشتی، این مقداری با سهل انگاری و سادهانگاری همراه است که من زیاد با آن موافق نیستم، یعنی باورهای آریایی ایرانیان دوره به دوره با هم آمیخته و ترکیب بندی می شود و نام تازه ای می گیرد و دورههای بعد دوباره تفسیر می شود، شما با یک تیره ویژه یک دست و یگانه در ایران زمین روبرو نیستید، ایران زمین یک سرزمسن بسیار بزرگی بوده با باورها و آیین ها و سنت ها و دین های گوناگون و رنگ به رنگ که همه این ها ریشه مشترک داشتند که نیرومند و ستبر است.
اما تفاوتهایی هم با هم داشتند که ریشه در سنت های گوناگون دارد حتی ریشه در آیین ها و سنت های پیش آریایی در فلات ایران و همسایه های فلات ایران، از این رو شما با جشن نوروز به این سادگی نمی توانید روبه رو شوید مگر با دید مردم شناسی، بله مردم شناسان می توانند بررسی کنند که الان ایرانی ها چطور نوروز را برگزار می کنند، بلوچ ها و تاجیک ها و تالشی ها و کردهای سوریه چطور سفره هفت سین می چینند و چه چیزهایی می گذارند سر سفره و … این ها بررسی های مردم شناسی است که خیلی هم ارزشمند است.
اما از نظر آیینی این بحث پردامنه ای است مثلا نوعید، هر کسی که در سال گذشته درگذشته ای دارد می گویند این ها دیگر نوروز ندارند یعنی باز همان نخستین سالی است که برای درگذشته مهم است اما الان مردم این باورها را ندارند و فراموش شده، این ها نشان میدهد آیینها به جا مانده و بعد دگرگون می شوند در باورهای جدید.
اما این مراسم فکر کنم همچنان هم وجود دارد، الان در نوعید خانواده های ایرانی آجیل پذیرایی نمی گذارند خرما می گذارند اقوام به دیدارشان می روند، این مراسم نوعید الان با قبل تفاوت های زیادی داشته؟
ببینید منظور من این است که می خواهم نشانههایی به شما بدهم که الان هم دارد برگزار می شود و ارتباط به نیاکان و درگذشتگان دارد من نوعید و پنجشنبه آخر سال را نشانه آوردم و این که کسی که در گذشته ای دارد در سفره هفت سین عکس او را می گذارد. این ریشه در همان باورهای کهنی دارد که در آگاهی فراموش شده و اما در ناخودآگاه ما موجود است یعنی سینه به سینه منتقل شده است از سوی دیگر این ۱۰ روز پایان سال هم به فرورهرها اختصاص داشته، یک نکته دیگر هم پایان سال و آغاز سال است که روزهای گاهنبار آفرینش آدم هستند.
در آیین های ادیان باستان و زرتشتی ۶ مرحله آفرینش ترسیم شده مرحله نخست آسمان است سپس آب و بعد زمین و سپس گیاهان و جانوران و انسان، هر کدام از این مراحل که آفریده می شد یک روزهای ویژه ای در سال مربوط به آن بوده و ایرانی ها نیایش می کردند و سفره های ویژه ای می انداختند و سپاسی داشتند به درگاه خدا که این آفرینش انجام شده، آدمی واپسین آفرینش اهورامزداست و از همه هم کامل تر است زمانی که آفریده می شود آفرینش کامل می شود و این در پایان سال است و روز ویژه اش پایان سال است.
این هم دوباره همراه می شده با این جشنهای نوروزی، می توان ریشه های فراوان اسطوره شناختی را در ایران باستان در پایان سال و آخر سال پیدا کرد که انجام می شده این نشان میدهد که این روزها روزهای مهمی بوده و در اساطیر و شاهنامه هم که می بینید خیلی از کارهایی که پادشاهان میخواستند انجام دهند یا در اوایل نوروز بوده یا این که تاج گذاری ها و پیروزی ها را منسوب می کنند به روزهای نوروز.
این تحول طبیعت و نو شدن روز برای ایرانی ها مهم بوده و باعث می شده این مراسم ها و جشن ها را به آن منتسب کنند یا این اتفاقات افتاده بوده و مصادف شده بود با نوروز؟
ببینید این که گفتم نوروز یک جشن ویژه و پیچیدهای است برای این که لایه های گوناگونی روی هم سوار شده و هر کدام از آن ها نوروز را تقویت کرده برای ماندگاری و گسترش آن، این ها که گفتم یک بخشی از این ریشه های اسطوره ای است اما ریشههای طبیعی و زیستی و زیست بومی محکمی هم دارد، شما خیلی از جشن های گوناگون ایران زمین را داشتید که در جاهای دیگری از سال برگزار میشده که خیلی پیوندی با طبیعت نداشته و این نکته برای آن ها باعث شده کمی از تقویت آنها کاسته شود.
اما برای نوروز ریشههای طبیعی و زیستی و این که بهار می آید و شکوفه درختان نو می شود و دام ها زاد و ولد میکنند و زیاد می شوند که برای آریایی ها مهم بوده و چراگاهها سرسبز میشده و این گردش زمین و ستاره ها گاهشمار تازه ای را ایجاب می کرده، برای کشاورزان گرم شدن هوا و کشت و کار اهمیت داشته و این دهقانان و کشاورزان خیلی به این جشن ها اهمیت میدادند بعد آرام آرام این جشنی که برای کشاورزها و دامدارها بوده تبدیل می شود به جشن ویژه شاهان که بارعام می دهند و تا دوره پهلوی هم این بار عام و سلام نوروز ادامه داشته .
البته الان هم هست، شما درست گفتید نوروز به خاطر این که زمان بسیار ویژه ای است به لحاظ زمین شناختی و ستاره شناختی و طبیعت زمین که اعتدال ربیع در آن است و اتفاقات ویژه ای که در آسمان و زمین می افتد که خارج از آداب و فرهنگ است مورد نظر است، ایرانیان چون تیزهوش بودند زود علوم را فراگرفتند چون نیاز داشتند این ها را زود دریابند، نوروز زمان مقدس است ولی به گمان من هنوز هم که هنوز است همان ریشه های اسطوره ای مهم است.
به هر حال طبیعتی دگرگون می شود و بهار می آید و خب این چه ویژگی خاصی می تواند داشته باشد که در طول قرن ها و سده ها ماندگار شده باشد برای مردم؟
این به تنهایی نمی تواند به یک جشن بزرگ و مهمی که هزاره ها بگذرد و ادیان عوض و گاهی با آن مخالفت و مردم آن را نگاه دارند تبدیل شود، در حال حاضر خود ما با عید شما مبارک و سال نو شما مبارک از این مهم عقب نشینی می کنیم و فرو کاسته می شود به این تعبیر و انگار که یک ترم عوض شده این یعنی به قراردادهای اجتماعی خیلی جدید فرو کاسته می شود و نگرانی من است، این جشن نوروز است.
جشن بسیار کهن و ما باید نوروز را به هم شادباش و خجسته باد بگوییم و این نوروز است که ویژه است و این نوروز است که یکی از رکن های پیوستگی ایرانیان در سپهر فرهنگی شان است در میان ۲۵کشور وجود نوروز و آیینهای نوروزی نشان می دهد که ما چه همبستگی تاریخی با هم داشتیم و از این به بعد هم می توانیم داشته باشیم و مشکلات سیاسی و اقتصادی مان را با هم می توانیم حل کنیم و هویت مشترک ملی و فراملی که نوروز و زبان فارسی و شاهنامه برای ما ایجاد می کند تکیه و پافشاری کنیم از این رو به نظر من نوروز جشن بسیار مهمی است و خیلی لایه های پنهانی گوناگونی دارد که ما می توانیم بشماریم مثل اسطوره شناسی، دینی، زیستی، طبیعی و از سوی دیگر اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، هنری و بعد هویت فرهنگی و هویت ملی همه این ها لایههایی هستند که این را تقویت میکنند .
همه آن ها هم درست انتخاب شده اند و هر کدام هم بجا بوده و هر کدام از این ها به تنهایی می توانسته برای هر ملتی در هر کجای جهان یک جشن خوب ایجاد کند و حالا ما همه این ها را با هم یکی کرده ایم شاید یک مقدار از روی نادانی و یک مقدار از روی نشناختن تاریخ و اسطوره شناسی و یک مقدار از روی غرض و مرض ریشه های باستانی خیلی از امورات ما بخواهد حذف شود یا نادیده گرفته شود.
و نفس ماندگاری و پویایی این آیین ستبر چیست؟
از اواخر اسفند و جشن های آن تا سیزده به در و حتی پس از آن همه جشن های ویژه نوروز بوده و همه هم ریشه در این دارد که ما یک سال را نمادی از ۱۲ هزار سال تمام هستی می دانیم در اساطیر کهن ایران تمام هستی از آغاز تا فرجام ۱۲ هزار سال است ۱۲ هزاره است که در هر ۱۰۰۰ سال یک منجی می آید تا این که به فرجام هستی برسد این ۱۲ هزار سال نمادینه می شود .
در ۱۲ ماه سال یعنی یک سال از آغاز تا پایان نمادی هست از آغاز آفرینش تا فرجام و این که آدمیان خویشکاری خود را انجام داده باشند و در جبهه اهورامزدا باشند و با دیو و سیاهی جنگیده باشند پس این آغاز و فرجام هم مهم است و حالا این ۱۲ ماه نمادینه میشود در ۱۲ روز نخستین سال یکم تا ۱۲ فروردین روز ۱۳ از این رو تعطیلی و فراغ و جشن و شادی و به طبیعت رفتن است که این خویشکاری انجام شده و ما باز برمی گردیم به آغوش طبیعت و روز نخستین تا دوباره بخواهد نظم دیگری در هستی برقرار شود و این ها همه نمادها و نشانههایی هستند.
از باورهای بسیار کهن آریاییها و همین طور بومیان فلات ایران برای همین کسی نمیتواند بگوید نوروز جشنی است صرفا آریایی یا جشنی صرفا زرتشتی یا جشنی مختص گروه خاص همه نادرست است، تلفیقی از همه است و این هنر ایرانی بوده و اصلا فرهنگ ایرانی هنرمند بوده و ستیزی با چیزی نداشته چون ما نژاد پرستی نداشتیم در ایران و تعصب روی چیز خاصی نداشتیم و با خرد برخورد کردیم با هر چیز و خرد ایرانی این را پذیرفته و نگاه داشته و تقویت کرده و ما هم اگر آدم های خردمندی باشیم در این روزگار احترام می گذاریم و پاسداری می کنیم و ریشه ها را می شناسیم و این را تحریف یا مصادره به مطلوب نمی کنیم.