مرور برچسب

داستان گیلگامش

داستان گیلگمش بخش۱ : فرارسیدن انکیدو (Enkidu)

بخش دوم داستان باستانی گیلگمش :گیلگمش به جهان برون رفت. اما کسی را که در برابر بازوان او یارای ایستادن داشته باشد نیافت، تا به اروک بازگشت. اما مردان اروک در خانه خود زمزمه کردند:« گیلگمش ناقوس خطر را برای سرگرمی خویش می…

داستان گیلگمش بخش۲ : سفر جنگل

بخش دوم داستان باستانی گیلگمش :اِن لیل کوهستان، پدر خدایان سرنوشت گیلگمش را تعیین کرده بود. از این رو گیلگمش خوابی دید و انکیدو گفت:« معنای خواب این است: پدر خدایان به تو فرمانروایی داده است و تقدیر این است. زندگی جاوید تقدیر تو…

داستان گیلگمش بخش۳ : ایشتر و گیلگمش و مرگ انکیدو

بخش دوم داستان باستانی گیلگمش :گیلگمش طره های بلند گیسوانش را شست و سلاح هایش را تمیز کرد. موهایش را از روی شانه ها به پشت افکند. لباسهای لکه دارش را بدور افکند و جامه نو به تن کرد، ردای شاهی خود را پوشید و آن را محکم به خود پیچید. وقتی…

داستان گیلگمش بخش۴ : جستجوی زندگی جاوید

بخش چهارم داستان باستانی گیلگمش :گیلگمش به تلخی برای دوستش انکیدو گریست. چون یک شکارچی آواره بیابان شده در دشتها خروشید و با آزردگی گفت:« چگونه می توانم بیارامم، چگونه می توانم در آرامش باشم. اندوه، در قلب من جای گرفته است. برادرم اکنون…

داستان گیلگمش بخش۵ : داستان طوفان

بخش پنجم داستان باستانی گیلگمش :آیا تو شهر شروپک Shurrupak را که برحاشیه فرات بنا شده است می شناسی؟ شهری بسیار کهن بود و خدایانی که در آن می زیستند پیر بودند. در آنجا انو خداوندگار افلاک، پدرشان، و ان لیل جنگاور رایزنشان، نین اورتای…