نقش اسب در فرهنگ ایران باستان
چکیده
نقش اسب در فرهنگ مردم دوران باستان با قربانی کردن آن برای خدایان آغاز شد. با اهلی شدن این حیوان منبع قدرت عظیمی برای کار و حمل و نقل پیدا شد که تاکنون جریان دارد.
نقش عمده اسب در زندگی ایرانیان از نقوش سفالینه ها و وسایلی که با الهام از آن ساخته می شد هویدا است.
در گذشته اشیا مربوط بدان را و حتی گاهی خود حیوان را با مردگان دفن می کردند. در دوران کاسیان و آشوریان، نبردهای پی در پی برای دستیابی به مراتع و رمه های اسبان صورت می گرفت که حتی در مواردی به تغییر تاریخ ملتی می انجامید. در این سوارکاری ها، نوع پوشاک و تکنیک های جنگی نیز متاثر از استفاده از این حیوان بود تا هدایت آن به راحتی صورت گیرد.
نقش اسب در اختراعات مهمی مانند چرخ و گردونه در گذشته دور آشکار است و لذا با بکارگیری این وسایل مهاجرت ها صورت گرفت و خیل عظیمی از انسانها از نقطه-ای به نقطه ای دیگر نقل مکان کردند.
اسب در تحول کشاورزی نیز تاثیر فراوان داشت به طوری که برای تهیه آذوقه آنها که همانا یونجه دوسر باشد، سرزمین های زیادی زیر کشت رفت و حتی صادرات این اقلام کشاورزی باعث تحول اقتصاد منطقه گردید.
در گذشته یکی از اقلام مهم باج و خراج را رمه های اسبان تشکیل می داد. اگر پادشاهی می خواست هدیه ای درخور برای پادشاهی تهیه کند، از اسبان زیبا و تندرو پیشکش می کرد که در موارد بسیاری سفیر صلح و دوستی محسوب می گردیدند.
در تاریخ موارد فراوانی آورده شده است که در آن حوادث مهمی چون به دین زرتشت گرویدن پادشاهان ایران و به سلطنت رسیدن داریوش و شکست سپاهی به تاثیر از نقش اسب صورت گرفته است.گرچه ممکن است این موارد جنبه داستانی داشته باشند در هر حال اهمیت فراوان این حیوان را بیان می دارند که به طور مستقیم و غیرمستقیم حیات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد.
مقدمه
اهلی کردن حیوانات از حدود هزاره ی پنجم قبل ازمیلاد آغاز شد. پرورش این حیوان در ابتدا برای قربانی کردن در پیشگاه خدایان بود ولی به تدریج پی بردن به اینکه آنها منابع مناسبی برای کار و حمل و نقل هستند، باعث شد از آن زمان تاکنون برای این امور نیز به کار گرفته شوند.نقش این حیوانات از جمله اسب در زندگی مردم باستان آن چنان موثر بوده است که نقوش آنها در سفالینه ها و انواع مهرها کنده و یا نقاشی شده است و حتی در گذشته به هنگام فوت شخصی، اشیا مربوط به حیوان متعلق به او نیز با آن شخص دفن می گردید تا در دنیای دیگر با او همراه باشد.
در دوران باستان از جمله در دوران کاسیان و آشوریان نبردهای سهمگینی برای دستیابی به منابع و رمه های اسبان صورت می گرفت که حتی در مواردی باعث از میان رفتن دولتی و جایگزین شدن دولت دیگری می گردید.( ن .ک. به تاج بخش،حسن،۱۳۷۲: ۱۴- ۱۰ )
نقش اسب در حیات اقتصادی ایران باستان آن چنان بود که در موارد بسیاری یکی از اقلام مهم باج و خراج، اسبان زیبا و تندرو بودند و حتی استفاده از آنها بر روی پوشاک، تکنیک های حمله و گریز، هنر و اختراعات دیگر تاثیر داشته است.
استفاده از اسب به پوشاک خاصی نیاز داشت تا سوارکار با راحتی هرچه بیشتر سواری کند. از طرفی تکینک های حمله و گریز نیز تابعی از عامل استفاده از این حیوان بود. در هنر سکاها، اسب نقش موثری داشت، زیرا بسیاری از لوازم تجملی تهیه شده از طلا و نقره با استفاده از نقش آن تزیین شده بودند. اهلی شدن اسب نقش عمده ای در اختراعات داشته است. به طوری که چرخ و گردونه پا به عرصه وجود گذاشتند که به تبع آن تحول عظیمی در زندگی بشر ایجاد شد. تکنیک های نظامی نیز از این نظر تاثیر خاص گرفته و مهاجرت ها با استفاده از گردونه هایی که توسط آناان به حرکت درمی آمدند، انجام می گرفت. .( ن .ک. به همان )
در این هزاره عناصر اولیه اقتصاد انسان به وجود آمد که عبارت بودند از شکار، صید ماهی، کشت و زرع و باغداری که پس از آن تربیت حیوانات و بهره برداری از منابع زیرزمینی آغاز گردید.
استفاده از چهارپایان مسله مسافرت و حمل و نقل را حل کرد و کشت مزارع را آسان نمود. باستان شناسان در اکتشافات خود در ۳۵۰ متری از تپه ی جنوبی گورستان متعلق به طبقه ششم سیلک، به قبرهایی برخوردند که همراه مردگان اشیا متعدد از جمله ابزارهای مزین به نقوشی از قبیل آفتاب و اسب های جنگجویان به دست آمد. در قبر مردگانی که در زندگی سوارکار بودند، اشیا مربوط به زین و برگ اسب وجود داشت و بررسی سفالینه-هایی که نقش اسب بر روی آنها دیده می شود، نشان دهنده اهمیت فراوان آن در زندگی ایشان است.( ن .ک. به گیرشمن، ۱۳۴۹: ۱۲-۱۰ و واندنبرگ، ۱۳۴۵ : ۱۳۵-۱۲۵)
روشن است که در این رابطه به انواع مشاغل ازجمله تهیه انواع ابزارهای مربوط به سواری و حمل و نقل، اصطلاحات و به طور مسلم حقوق و قوانین و سیاست ها برمی خوریم.
سکنه قدیم ایران قبل از آریایی ها و اهلی کردن اسب
قبل از مهاجرت اصلی آریاییان و هم چنین در سراسر آسیای غربی از دریای روم تا ترکستان و دره سند، انسانهایی می زیستند که برخی از محققین آنها را ” آسیایی ” می نامیدند. دربین این مردم یکی از دسته های متخصص ” کاسیان ” بودند. اینان از زمانهای دور در کوهستان های زاگرس به ویژه در قسمت مرکزی کوه های لرستان می زیستند. کاسیان حوالی ۱۷۵۰ ق . م به بابل حمله کردند که اصولا این حمله را مدیون پدید آمدن تحرک شدید در آنان و استفاده از اسب می دانند.( ن .ک. به تاج بخش، ۱۳۷۲، ۲۷ )
ورود کاسی ها یا کاسیان به بابل باعث ورود اسبان اهلی به این سرزمین شد و در واقع اسب توسط هندیان و آریاییان اهلی گردید، و سپس توسط کاسیان به بابل وارد شد. ( لوکاس، ۱۳۶۶، ۹۴-۹۱ )
در اواخر هزاره سوم تا هزاره اول ق.م یافتن مقادیر متنابهی از ابزارآلات مربوط به اسب از جمله زین و یراق اسب، لگام، نشانه های مشابه سر اسب در مقابر لرستان حاکی از اهمیت اسب در زندگی مردم این منطقه است. ( ن.ک . دیاکونف، ۱۳۵۷ :۱۷۱-۱۷۰ ، استارک، ۱۳۴۶ :۵۰-۴۹ ، ماسه و دیگران، ۱۳۳۹ ۶۵-۶۴ )
آشور
آشوری ها سوارکاری و اسب داری را از اقوام آریایی از جمله میتانی ها و مادها آموختند. در زمانی که آشورها اسب نداشتند، مردم نواحی زاگرس از این حیوان استفاده می کردند و این آریاییان بودند که اسب را به بابل و بعد از آن به آشور آوردند. آشور نصیر بانی پال دوم می خواست قدرت خود را در زاگرس گسترش دهد و به منابع نقره و رمه های اسب لرستان دست یابد، چرا که زمین های این نواحی مراتعی مناسب برای پرورش اسب و سایر دام ها بود. مشخص است که دزدیدن اسب نیز رواج داشته است. ( ن.ک به مشکور، ۱۳۶۳: ۱۲۶ و زرین کوب، ۱۳۶۴ : ۷۹-۷۰ )
ورود این حیوان به قلمرو آشوریان توسط اریاییان باعث گردید که بعد و برد حمله آشوریان به مناطق دوردست گسترش یابد و همین باعث می شد تا به غنایم، اسب های راهوار جدید دسترسی یابند. در زمانی که ارابه ها را بر روی اسب حمل می کردند و ارابه ران می خواست تیراندازی کند، سوار دیگری به او کمک می کرد و در قرون بعد سواران آشوری در عین حال که زوبین یا کمان خود را به کار می بردند، می توانستند اسب را با پاهای خود هدایت کنند که تحولی در تکنیک های سواری بود ( ن. ک. به تاج بخش، ۱۳۷۲: ۴۸ )
سکاها که از اقوام قدیمی ایرانی بودند و مدتها در آسیای مرکزی باقی ماندند برای هرکول، حیوانات اهلی به خصوص اسبان را با زین و برگ قربانی می کردند. آنان دامپرور بودند و زندگی را به جنگ و شکار و دامپروری می گذراندند. لباس آنها فراخ و خاص سوارکاری بود. آنان به لحاظ این که از چمنزارهای مساعد برخوردار بودند اسب ها را پرورش می دادند و برای استفاده نظامی به همسایگان خود به خصوص آشوری ها می فروختند و از این طریق ثروتمند شده و لوازم تجملی از طلا و نقره تهیه می کردند که امروزه از گورهای آنها بیرون می آید.
هنر سکاها نیز متاثر از اسب، گوزن و ببر است ( ن. ک . به گروسه، ۱۳۵۳ :۴۴،۳۴،۳۳ ، گدار، ۱۳۶۵، ج ۱، ۲۱۹ و بورکهات، ۱۳۶۵ : ۶۹ و مشکور، ۱۳۶۳ :۱۹۶ و اومستد، ۱۳۴۰ : ۳۹ و کاتالوگ موزه رضا عباسی از هزاره دوم تا سده ششم پیش از میلاد)
آریایی ها و نقش اسب در زندگی آنان
در شیوه زندگی آریاییان که مردمی نیمه صحرانورد و دامدار بودند، اسب جایگاه ویژه ای داشت. آنها اسب را اهلی کرده و با شخم، کشاورزی و دامداری آشنایی داشتند، خانواده و مایملک خود را در ارابه ی چهارچرخه سرپوشیده ای قرار می دادند که بعضا گاهی با اسب کشیده می شد و همیشه آماده جنگ و گریز بودند. اینان در جشن-های خود به ویژه در جشن هایی که در زندگی کشاورزان و دامداران اهمیت داشت و همین طور در موقع بروز بیماری-ها و آفات طبیعی، نشخوارکنندگان و حتی اسب را که بسیار عزیز می شمردند، قربانی می کردند. این موضوع در ” ودا ” ذکر شده است و در اوستا نیز به قربانی ها اشاره شده که یاد آور زندگی آریاییان در ایرانویج است. ( ن. ک . به تاج بخش، ۱۳۷۲، ۱۰۶-۸۵ )
نبوغ و هنرآریاییان در اهلی کردن اسب ها بود. استفاده ی گسترده از اسبان اهلی و رام شده نقش بزرگی در تغییر و تحول زندگی بشر داشت و برای این که در سواری و طی مسافت های دور بسیار مناسب بود، از نظر نظامی اهمیت یافت. آریاییان به این جانور پرقیمت دست یافتند و ابزار تمدن و برتری را در اختیار گرفته و به دوران سروری پای گذاشتند. رزمندگان ایرانی که اکنون سواران چیره دستی بودند با گردونه های اسبی خود به پهنه کارزار جهان آمدند و همان طور که گفته شد برای ایجاد گردونه ی اسبی یا گردونه ی جنگی، اختراع دیگری انجام شد و آن پیدایش چرخ بود که از بزرگترین اختراعات آدمی است. حال مهاجرت های بزرگ آریاییان از جایی به جای دیگر به کمک گردونه هایی انجام می شد که اسب ها آنها را می کشیدند و مردمی که اسب ندیده بودند از جمله ” کاسی ها” با آمیزش با ایرانیان به اسب دسترسی پیدا کرده و سرانجام اسب وارد بین النهرین شد.( ن. ک به همان )
اسامی و اسب
ایرانیان از روزگار کهن با اسب آشنایی داشتند و آن را پرورش داده و با آن هم زیستی داشته اند. در اثبات علاقه ی ایرانیان به آن می توان به اسامی بزرگان، پادشاهان داستانی و غیره اشاره کرد که با نام اسب همراه است. نام چهار تن از نیاکان زرتشت با واژه اسب همراه است: ” پورشسب ” نام پدر زرتشت به معنی دارنده اسب پیر، دومین نیای زرتشت، ” پیتراسب “، یعنی دارنده اسب تندرو. از جمله ایرانیان دیگر که نامشان با نام اسب شروع می شود می توان به موارد زیر اشاره کرد: ” کرشاسب “( گرشاسب ) یعنی دارنده اسب لاغر، ” ارجت اسب ” ( ارجاسب) یعنی دارنده اسب ارجمند، ” ائوروت اسب ” ( لهراسب )، یعنی دارنده اسب تندرو، ” کوی ویشتاسب ” ( گستاسب ) که آخرین پادشاه کیانیان است، نامش برآمده از معنی صاحب اسبان ازکارافتاده بود و چنانکه از یشت ها بر می آید، آرزوی اسبان بسیار داشته و خداوند آرزوی او را بر می آورد. (پورداوود، ۱۳۵۶: ۲۲۷ و ۲۷۹ / قائمی، ۱۳۴۸ : ۱۱۹ / کریستین سن، ۱۳۵۵ : ۳۲ / تاج بخش، ۱۳۷۲: ۱۰۳ )
نام فرس که در زبان عربی وارد شده است، به مفهوم ایرانی است که برای اعراب هم ردیف سوارکار و شریف بوده است و جنگاوران ایرانی را ” اساوره ” یعنی ” اسوریان ” و سواران یا ” فرسان ” و ” فوارس ” می گفته اند. به هر حال اسب به واسطه ی ایرانیان وارد بابل شد و این امر از ازمنه قدیم معروف بوده است. چنانکه مسعودی در ” التنبیه و لااشراف ” از قول عبدالله-بن طاهر در پاسخ به تفاخر ” الودلف ” می گوید: ” ما اسبان خوب و لاغر را به بابل آوردیم و آنجا را تسخیر کردیم “. روی دیواره سکوهای اطراف پلکان آپادانا ی تخت جمشید مجالسی نمایان است که اقوام مختلف و هدیه-های آنها را نشان می دهد. در اینجا حیوانات مختلف از جمله اسب بهترین هدیه هستند.( واندنبرگ، ۱۳۴۵ : ۳۴-۳۱ / پورداوود، ۱۳۵۶ :۲۳۹ )
مادها
مادها بیشتر شبان بودند تا زارع و چنان چه گفته شد اسب را اهلی کرده بودند. به هر حال مراتع اصلی آنها در “ایرانویج” برای تغذیه ی دام ها به ویژه اسبها کافی نبود و هم چنان که تخریب این مراتع در استپ های اوراسی آنها را به ایرانویج کشانید، نیاز به مرتع و فضای بیشتر آنان را وارد ایران کرد. هنر اصلی این اقوام سوارکار جنگجو، پرورش اسب بود که مایه ی شهرت جهانی آنان شده بود.( دیاکونف، ۱۳۵۷: ۱۶۲/ گیرشمن، ۱۳۴۹: ۷۷-۷۱ )
وضعیت فوق در دوران هخامنشی نیز ادامه یافت منتها در جامعه ی هخامنشی، کار کشاورزی و کار جنگ در یک طراز بود و مردم آزاد شایستگی هر دو را داشتند که در اینجا پیشرفت خوی جهانگیری را درمی یابیم. مادها از نظر رسوم اجتماعی و چه از جنبه ی دامپروری، سوارکاری و جنگ پایه گذار اجتماع هخامنشیان بودند.
اسب و رابطه آن با کشاورزی
یونجه در زبان مادی، اسپااستا به معنی خوراک اسب گفته می شد. اصطلاحات اسب داری در میان اقوام مختلف هند و اروپایی از همین ” اسپه” مادی منشا می گرفت که خود دلیل سبقت مادها در پرورش اسب بوده است. استرابون ضمن شرح اوضاع مادها از فراوانی یونجه ی آنجا سخن می گوید. به عقیده ی ” دوکاندول ” در کتاب ” منشا گیاهان ” یونجه ی وحشی و صحرایی از اعصار باستان در بخش های از ایران، جنوب قفقاز، بلوچستان و کشمیر بومی بود و سپس به گیاه اهلی و پرورش یافته تبدیل شد. ( دیاکونف، ۱۳۵۷ : ۱۴۶ / پطروشفسکی، ۱۳۵۵: ۳۵۲-۳۵۱ )
هنوز هم در بسیاری از نقاط ایران نوعی یونجه را ” اسپست ” یا مشتقی از آن خوانند. چنانچه در روستاهای شمال تهران آن را اسپرس می گویند. در منطقه همدان که مرکز ماد قدیم است هنوز هم یونجه کاران و یونجه کاری فراوان هستند و این محصول از آنجا به بسیاری از نقاط ایران برده می شود.
تصاحب اسب
اسبان ماد که در جلگه های نسا پرورش می یافتند در دنیای قدیم شهره ی آفاق بودند و آشوریان همواره به این اسبان چشم طمع دوخته و باج و خراج خود را با اسب می گرفتند. در نیمه ی اول قرن ۷ ق.م. پادشاه آشور برخی از امیران محلی ماد را اسیر کرد و سایرین با هدیه اسب و لاجورد حمایت او را خواستار شدند. لشکرکشی های متعدد آشوریان به نواحی سپره، اورامان، آذربایجان، کرمانشاه، کرانه های رودخانه زاب، سواحل رودخانه ی قزل اوزن برای تصاحب اسب و نشخوارکنندگان بود.
در ایران باستان اسبان خاصی موسوم به ” نیسایی ” یا ” تنسایی ” پرورش داده می شدند که از حیث سرعت، تحمل و قدرت و زیبایی بی نظیر بودند و اهمیت خاصی که سوارکاران آریایی داشتند به واسطه تملک چنین اسبانی بود. استرابون ( متولد حدود ۶۳ ق. م ) از دو نسا، یکی در ارمنستان و دیگری در ماد نام می برد و اسبان نسایی را بهترین اسبانی می داند که در آخور پادشاهی نگاه داشته می شد. او می گوید استاندار ارمنستان سالانه بیست هزار راس از این اسبان را برای پادشاه هخامنشی می فرستاد و در ماد، در سراسر جاده ای که از بابل به قفقاز می رود، از این اسبان یافت می شد و در روزگار هخامنشیان در چمنزارهای ماد پنجاه هزار مادیان در چرا بودند.( ن.ک. به تاج بخش، ۱۳۷۲ : ۱۱۹-۱۱۷ / وندیداد، ۱۳۶۱ : ۱۰ / پورداوود، ۱۳۵۶ : ۱۷۸-۲۷۷ )
اسب و مشاغل
بیطار که امروزه ما دامپزشک را معادل آن می دانیم، برابر با هیپاتروس یونانی محسوب می شود. هیپوس به معنی اسب و ایاتروس به معنی پزشک و هیپاتروس به معنی پزشک اسب است و یکی از مشاغلی بوده است که در رابطه با بیماری ها و درمان حیوانات به خصوص اسب از اهمیت برخوردار بود. در گدشته دستمزد پزشکان بر اساس دام ها پرداخت می گردید. در فرهنگ اوستایی و اصولا در دوران ایران باستان، حتی دوره ایی که وندیداد بازنویسی شده است، در جایی که از مزد پزشک بحث می شود، می بینیم که حق العلاج بیماران برحسب طبقه اجتماعی و میزان ثروت ایشان براساس نوع دام ها بوده است. مثلا حق العلاج همسران شهردار و استاندار به ترتیب به بهای یک مادیان و یک ماده شتر بوده است. در نوشته های پهلوی، اسب یا شتر بهترین و یا بزرگترین ستور بودند و به ترتیب گاو به عنوان ستور متعادل و خر کم بهاترین و یا کوچکترین ستور است.( وندیداد : ۶۴-۶۳ / پورداوود، ۱۳۳۱: ۲۵۰ / بیانی، ۱۳۵۵ : ۴۹-۴۸ )
بنابراین مزد معالجه بزرگترین ستور یعنی شتر و اسب برابر ارزش گاو بوده است که معادل حق العلاج رییس محل یا زن اوست.
اخذ مالیات از طریق اسب
حکومت وسیع هخامنشی که با فتوحات پی در پی کوروش پایه-گذاری شد و در زمان داریوش به منتهای وسعت و عظمت خود رسید. از شمال به دریای خزر، کوه های قفقاز، دریای سیاه و رود دانوب محدود بود. مرز جنوبی آن را دریای عمان، خلیج فارس، حبشه و صحرای آفریقا، حد غربی را دریای مدیترانه و مرز خاوری را جلگه سند و پنجاب تشکیل می داد. در ممالک گسترده هخامنشی تشکیلات مرتب و منظمی وجود داشت و در هر قسمت تحت نظر استاندار یا ساتراپ مشخصی اداره می شد. هر ایالتی موظف بود به تناسب درآمد خود مالیات معینی را سالیانه و به طور جنسی و نقدی بپردازد که در زمره مالیات جنسی، چهارپایان و از جمله اسب نیز اهمیت خاصی داشتند. ( تاج بخش، ۱۳۷۲: ۲۲۵ )
هدایا واسب
در دو مثلث طرفین دیواره های پلکان آپادانا، ۲۳ مجلس تصویری نمایان شده است که با توجه به نوشته های هرودت و مطابقت با این نقش ها معلوم می شود یادبود شرکت مردمان ملل مختلف امپراطوری در جشن سال نو است که هدایای نوروزی را به همراه دارند. این اشخاص بهترین محصولات ایالات خود از جمله حیوانات مختلف را به عنوان هدیه به همراه دارند که مهمترین آنها اسب است.
اسب مقیاسی برای سنجش ثروت
در گذشته در جوامع بشری پایه و مقیاس سنجش ثروت، چهارپایان بودند. وقتی به تدریج کالاها و فرآورده های مختلف ایجاد شد، مقیاسی برای ارزش های مادی اشیا و حتی برده ها معین شد که همانا حیوان بود و حتی دستمزدها را نیز براساس حیوانات قرار می دادند که در بحث از دستمزد پزشکان به آن اشاره شد. بعضی از کلمات مانند پول، سرمایه و دارایی در زبانهای لاتین و سامی نیز مشتق از چهارپایان است. چنانکه ” پکونیا ” از ” پکون ” لاتین به معنی حشم و چهارپایان و ” کاپیتالیسم ” یعنی سرمایه داری از کلمه ” کاپیتال ” یعنی سر حیوان ریشه گرفته است. در فارسی نیز مال یعنی ثروت به مفهوم چهارپا است. چنان که حیوانات را ” مال بادی ” یعنی آسیب پذیر می نامیدند. در پشت سکه های ” داریک ” و ” شکل ” هخامنشی معمولا فرورفتگی نامنظم، مربع یا مربع مستطیل یافت می شود که در آن نقوشی مانند حیوان خوابیده، سر اسب، پرنده و یا ماهی وجود دارد. ( ن.ک. به تاج بخش، ۱۳۷۲ : ۲۳۶ )
نتیجه گیری
بررسی شیوه معیشت و اقتصاد حاکم بر جوامع باستان نشان می دهد که این اقتصاد بر اساس کشاورزی، دام داری و مبتنی بر اقتصاد معیشتی بوده است که در آن اسب نقش مهمی ایفا می کرد.
از جمله در زمینه ی تقسیم کار ملاحظه می شود که استفاده از اسب و تیمار و نگه داری از آن منجر به مشاغلی از جمله میر آخور، بیطار، نعل بند و … می شد.در دوران اشکانیان امیر آخور مسئولیت تشکیلات دامپزشکی و دامپروری ایران را داشت و میر آخوران تحت نظر امیر-آخور کار می کردند و عموما از افراد مهم مملکت و از سرداران قشون بودند. حتی در دوره ساسانیان، دامپزشکان در طبقه موبدان جای داشتند که اهمیت دام به خصوص اسب را نشان می دهد. بررسی شیوه های داد و ستد و مکانیسم مبادله روشن می سازد که یکی از شیوه ها، مبادله ی جنس با جنس بود که در این موارد اسب نیز به عنوان کالایی پربها می توانست قرار بگیرد. چنان که در مورد پرداخت دستمزدها می بینیم که این کار با دادن دام از جمله اسب انجام می گرفت.
در بحث از مفاهیم و رسوم و عادات مالکیت در جوامع کهن می بینم که در این جوامع دام دار و کشاورز، دام از جمله اسب ثروت اصلی و عمده را تشکیل می داد، هرچه تعداد دام بیشتر، ثروت افزون تر بود. اصطلاح ” مال دار ” برای مشخص کردن توان مالی افراد گواهی بر این موضوع است.
اهمیت سلامت اسب از نظر اقتصادی موجب شد که اختراعات مهمی از جمله نعل های میخ دار انجام پذیرد. حتی صنایع دستی و هنرهای بومی از این نظر تحت تاثیر قرار گرفتند. نقوش اسب برروی سفالینه ها، انواع مهرها و لوازم تجملی که با الهام از اسب ساخته می شد، دال بر این قضیه است.
نقش اسب در حیات اقتصادی ایران باستان آن چنان بوده است که در موارد بسیاری یکی از اقلام مهم مالیات، باج و خراج و هدایا، اسبان زیبا و تندرو بودند.
به کار گرفتن اسب مسله حمل و نقل را حل کرد. کشت مزارع را آسان نمود و حتی تهیه یونجه برای اسب ها باعث تحول عظیمی در کشاورزی شد. به طوری که هنوز هم یونجه کاری در مناطقی از ایران فراوان است و به نواحی دیگر نیز صادر می شود.
( این نوشته پیش از این در مجموعه مقالات نخستین همایش ملی زبانشناسی،کتیبه ها ومتون سال ۱۳۸۷،صص ۱۱۸-۱۰۹ منتشر شده و برای تجدید انتشار در اختیار تارنمای انسان شناسی و فرهنگ قرار گرفته است)
منابع
1- تاج بخش، حسن، تاریخ دامپزشکی و پزشکی در ایران، ج ۱، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۲
2- گیرشمن، رمان اس ایران از آغاز تا اسلام، محمد معین، چاپ سوم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۴۹
3- واندنبرگ، لویی، باستان شناسی ایران باستان، عیسی بهنام، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۴۵
4- دیاکونف،ا.م، تاریخ ماد، کریم کشاورز، چاپ دوم، پیام، تهران، ۱۳۵۷
5- استارک، فریا، سفرنامه الموت و لرستان و ایلام، علی محمد ساکی، انتشارات علمی، تهران، ۱۳۶۴
6- ماسه و دیگران، هانری، تاریخ تمدن ایران، جواد محبی، انتشارات گوتنبرگ، تهران، ۱۳۳۹
7- مشکور، محمد جواد، ایران در عهد باستان، چاپ چهارم، انتشارات اشرفی، تهران، ۱۳۶۳
8- زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ مردم ایران( ایران قبل از اسلام )، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۴
9- گروسه، رنه، امپراطوری صحرانوردان، عبدالحسین میکده، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۵۳
10- گدار، آندره، آثار ایران، ابوالحسن سروقد مقدم، ج ۱ آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۳۶۵
11- بورکهارت، تیتوس، هنر اسلامی زبان و بیان، مسعود رجب نیا، انتشارات سروش، تهران، ۱۳۵۲
12- اومستد، ا.ت، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، محمد مقدم، انتشارات فرانکلین، تهران، ۱۳۴۰
13- کاتولوگ مرکز فرهنگی و هنری رضا عباسی، آثار هنر ایران از هزاره دوم تا سده ششم ق. م. تهران، ۱۳۶۵
14- پورداوود، ابراهیم، فرهنگ ایران باستان، چاپ سوم، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۶
15- قائمی، محمد، ادبیات باستانی ایران، کتابفروشی تائید، اصفهان، ۱۳۴۸
16- کریستین سن، آرتور، کیانیان، ذبیح الله صفا، چاپ چهارم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۵۵
17- پورداوود، ابراهیم، یشت ها، به کوشش بهرام فره وشی، دوجلد، چاپ سوم، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۶
18- وندیداد ( حصه سوم اوستا)، ترجمه سید محمد علی حسنی داعی الاسلام، چاپ دوم، دانش، تهران، ۱۳۶۱
19- بیانی، ملکزاده، ( تاریخ سکه از قدیم ترین ازمنه تا دوره اشکانیان )، ج ۱ ،چاپ سوم، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۵
20- لوکاس، هنری، تاریخ تمدن، عبدالحسین آذرنگ، ج ۱، موسسه کیهان، تهران، ج۱، موسسه کیهان، تهران، ۱۳۶۶
منبع: فریده مجیدی خامنه عضو هیات علمی پژوهشکده مردم شناسی است. http://anthropology.ir/node/2691
سپاسگذارم . جستار سودمندی بود
God, I feel like I solhud be takin notes! Great work
با سلام
مطالعه و استفاده کردم
سوال
بفرمایید قبل از هزار پنجم مردم ما ایرانیان یا همان آسیایی ها به چه نام و در کجا ساکن بودند .