سیمای اردشیر بابکان در منابع تاریخی غیر ایرانی
اردشیر شهریار ایران ساسانی تقریباً هجده سال زمام امور را در دست داشت، وی حدود ۲۲۳ میلادی به قدرت رسید و تا سال ۲۴۱ میلادی که سال مرگ اوست بر ایران ساسانی فرمانروایی کرد[۱].
اندکی بیش از نیمی از یک هزاره پس از سقوط امپراطوری هخامنشی، از همان خطّه پارس (فارس کنونی در جنوب غربی ایران) که موطن کوروش[۲] بزرگ است، خاندان حکومتی دیگری برخاست، که سلسله ساسانی به نام آن رقم خورده و در تاریخ ثبت شده است. پدر این خاندان ساسان است که باید روحانی[۳] معبد آناهیتا[۴] در استخر[۵] (پرسپولیس) فارس بوده است.
پسر وی پاپک[۶] بود که جانشین وی قلمداد شده است. پاپک پس از آنکه داماد گوزیهر (گوچهر)[۷] والی آن ناحیه شد، حاکمیت را از آن خود کرد. وقتی اردوان پنجم[۸] پادشاه اشکانی، از به رسمیت شناختن پاپک سر باز زد، پاپک تدابیری اندیشید. گفتنی است واپسین شهریار اشکانی فرمانفرما و ولینعمت پاپک و خانواده او بود. اردوان ولایات پاپک در پارس را مشروع ندانست و او را مورد سرزنش قرار داد. اردشیر پسر پاپک در سپاه اردوان مقام ارگبذی (قلعه بانی، دژبانی) داشت. پاپک و پسر دیگر او به نام شاپور، کاستی ها و نقاط ضعف دولت اشکانی را مورد استفاده خود قرار داده و اقدامات خود را علیه اردوان آغاز کردند. آنها نخست بر آن شدند که حاکمان همجوار را که همه آنها فرمانبردار اردوان بودند، مطیع خود کرده و با خود هم صدا و همراه کنند.
شاپور و برادرش اردشیر[۹] در یک رقابتی جدی وارد برخوردی سهمگین با یکدیگر شدند و به موجب روایات و گزارشات سنتی و نه چندان تاریخی و قابل اعتماد، شاپور بر اثر حادثه ای از جهان رفت و همین روایات ماندن و مدفون شدن شاپور را در زیر آوار دانسته اند. اردشیر که جدی ترین معارض و منازع خود را از دست داده بود، حدود سال ۲۱۲ میلادی بر اصفهان و کرمان تسلط یافت. اردوان رقیب خود اردشیر را خیلی دیر جدی گرفت و به همین دلیل سپاهیان وابسته به وی طی سه مصاف با اردشیر و یارانش از پای در آمدند و خود او نیز در خوزستان (سوزیانا)[۱۰] از اردشیر شکست خورد و به دست او کشته شد. مرگ اردوان راه ورود اردشیر را به کاخ تیسفون[۱۱] گشود و راههای دیگر را نیز برای او هموار کرد و اردشیر توانست با شتابی بیشتر اهداف خود را تعقیب کند.
به این ترتیب کاخ با عظمت تیسفون که در آن سوی سلوکیه[۱۲] و در کرانه رود دجله[۱۳] و در قلب یک منطقه نظامی[۱۴] قرار داشت به دست اردشیر سقوط کرد.
به عنوان شاهنشاه جنگ، علیه روم و ارمنستان، نبرد علیه سکاها و دیگر اقوام بدوی مزاحم در شمال و نیز مصاف علیه دولت نوپای کوشان در شرق از حکومت پیشین (اشکانیان) به ارث برد.
او با همه این دشمنان پیکار کرد و رشادت و مقاومتی تحسین بر انگیز و کم نظیر از خود نشان داد و در پایان زمام داریش قلمرو امپراطوری ساسانی از رود فرات[۱۵] تا هلمند[۱۶] گسترش یافته بود[۱۷].
او در آغاز نظام اجتماعی دولت پارتی که مبتنی بر زمینداری فئودالی بود حفظ کرد. این گونه به نظر می رسد که اردشیر ساختار سپاه و نظام اداری را با الگو قرار دادن شیوه هخامنشیان به صورت متمرکز درآورد تا کنترل بر این گونه نهادها ممکن و آسان باشد[۱۸]. اردشیر بابکان در فهرست زمام داران ایران پیش از اسلام به عنوان پادشاهی مدبّر و نستوه، وطن پرست و قاطع آمده است.
با پیشرفت های او به عنوان نخستین شهریار ساسانی، دوران شکوفایی هنر، شهرسازی، صنایع دستی و کارگاهی از جمله پارچه بافی و صنایع فلزّی، ساختن کاخها و عمارات دولتی، بنای معابد و مراکز فرهنگی و مانند آن آغاز شد. در بسیاری از این هنرها تصاویر و مواریثی از شرق باستان و سنن و شیوه های ایرانیان تجسمّی دوباره پیدا کردند. گرچه ساسانیان از همان آغاز با مظاهر و نمادهای فرهنگی و هنری هلینستی-پارتی[۱۹] به مبارزه و مخالفت برخاستند، ولی برچیدن این شیوه های بیگانه در ایران ساسانی به ویژه در آغاز کار آنان به آسانی ممکن و میسّر نبود.
تاثیر هنر و نظام اداری و پاره ای از ویژگی های دیگر ساسانیان بر فرهنگ ایرانیان پس از ساسانیان و دوران اسلامی قابل انکار نیست. نفوذ شیوه های هنری ساسانی به همراه جنگ ها و مناسبات سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی ایرانیان با رومیان به اروپا نیز رفت و هنر اروپاییان قدیم را بارور ساخت[۲۰].
آن گونه که هنر شناسان و پژوهشگران در تاریخ دریافته اند اقوام ژرمنی و مردمان شمال اروپا نیز از نفوذ هنر ایران ساسانی بی نصیب نبوده[۲۱] و اروپا بستر مناسبی برای تاثیر گذاری نشانه های هنر ایران ساسانی بوده است. گفتنی است که اشکانیان حتی عقاید دینی خود را نیز به همین طریق به اروپا و به میان رومیان برده اند. آیین مهر پرستی (میترائیسم) پیوسته به عنوان یکی از بارزترین مصداق ها و مثال در این زمینه آورده شده است. میترا که ربّ النوع نظامیان و جنگیان نیز بود، توسط سربازان ایرانی به اروپا و به میان رومیان برده شد و سپس با پیدایش و گسترش مسیحیت رنگ باخته گردید، در بخشی دیگر از تاریخ ساسانیان به تفصیل به این مهم پرداخته خواهد شد. ناگفته نماند که اشکانیان خود نیز انعطاف پذیری قابل توجهی در پذیرش فرهنگ بیگانگان از جمله یونانیان داشته اند که در مجموعه پیشین (اشکانیان) به آن پرداخته شد.
اردشیر بابکان به نظر برخی از مورخان غربی نماینده و عامل اجرایی دولتی روحانی (حکومتی دینی) برخاسته از استخر بود که با عکس العملی نشات گرفته از اندیشه های ملی و سنتی به امپراطوری پارتیان پایان داد[۲۲]. به نظر همین پژوهشگران اردشیر نوه شخصی روحانی به نام ساسان بود که اردوان پنجم آخرین پادشاه اشکانی را که از ۲۰۸ تا ۲۶۶ میلادی برای زمام داری او رقم زده است، از تخت به زیر آورده و کشت. او دولت ملی و متمرکز ساسانی را تاسیس کرد و آن دولت را بر بنیانهای دینی و سنن کهن ایرانیان استوار نمود. دین زرتشت به عنوان دین رسمی ایرانیان توسط دولت و حاکمیت وی تثبیت گردید و به استحکام آن کوشیده شد و همزمان خطّ و جهت فکری دینی اشکانیان دیگر تحمل نشد و ترک گردید. چهار طبقه اجتماعی توسط این دولت دینی شکل گرفت که هر کدام سازمانی جداگانه داشته و همه آنها به اصول دینی و قوانین برخاسته از آن پای بند بودند. این طبقات عبارتند از مغان[۲۳] که روحانیان و قضات بارزترین و شاخص ترین چهره های آن بودند. دومین طبقه جنگیان[۲۴] یا رزم آوران نام دارند که تحت فرمان یک فرمانده بودند. این فرمانده که پادشاه ساسانی بر کار او نظارت داشت، قلمرو اختیارات وسیعی داشت که به شیوه های عملکرد نظامیان در عصر هخامنشی نزدیک و همانند است. سومین طبقه کارکنان دولت[۲۵] بوده اند که امور دیوانی و اداری جامعه را تمشیت می دادند و در جامعه ساسانی از اهمیت و امتیاز قابل توجهی برخوردار بودند. آخرین طبقه کشاورزان، دامپروران و صنعتگران بوده اند[۲۶] که ابزار تولید را در دست داشته و اقتصاد جامعه ساسانی به وسیله آنان سامان می یافت.
در کنار و به موازات آنان اشراف و نجبا اختیارات و نفوذ قابل توجهی داشتند و این گروه توسط هفت خاندان ممتاز شکل گرفته و هدایت می شدند. سازمان کارکنان یا مستخدمان دولتی (دبیران) توسط هفت دبیر دولتی که وزیری یا سردبیری بر عملکرد آنان نظارت می کرد وظایف محوطه و در قوانین ساسانیان پیش بینی شده را به صحت و دقت انجام می دادند. سپاه ساسانی به وسیله فرماندهی انجام وظیفه می کرد و رسته سواره نظام توسط اشراف که به تعبیری شوالیه[۲۷] های تاریخ معاصر اروپا را تداعی می کردند همراه با فیل سوارانی[۲۸] که امور دفاعی را مشترکاً انجام می دادند، هدایت می شد. گارد جاویدان[۲۹] (سپاهیان بی مرگ) همانند زمان هخامنشیان، بنای شهرها و اماکن دولتی زیر نظر عوامل حکومتی و با نظارت شخص پادشاه صورت می گرفت. دولت و حاکمیت بخشی از مایملک خاندان شاهی بوده و بعدها به تقلید از الگوی روم شرقی (بیزانس)[۳۰] شکل داده می شود و تغییر می پذیرد. دولت ساسانی در واقع مبارزه ای سازمان یافته و مستمر بین طبقه اشراف و نجبا و شاهنشاهی متمرکزی است که جز با وقفه های اندک، تا پایان عمر حکومت ساسانیان ادامه می یابد. تنها در دوره زمام دارانی قاطع و مدبّر مانند اردشیر یکم، پسر و جانشین او شاپور یکم[۳۱] و خسرو یکم[۳۲] (انوشیروان)، توانست یک سیاست خارجی معقول شکل بگیرد[۳۳].
هنر هخامنشی و پارتی به ویژه در عرصه معماری و نقاشی به صورت سرمشق مورد تقلید قرار گرفته و هنر درباری شناخته شده است. به جای فیروز آباد پایتخت اردشیر، تیسفون[۳۴] پایتخت پارتیان[۳۵] با کاخ یا ایوان طاق کسری[۳۶]، تختگاه ساسانیان شد و در نقش رستم[۳۷] که در جوار آرامگاههای پادشاهان هخامنشی است، کتیبه های ساسانی نقره شده اند[۳۸]. به دنبال آن کتیبه های ساسانی کماکان در این ناحیه در خطه پارس نقر گردیدند و گویای زوایایی از تاریخ ساسانیان است. گفتنی است که طاق کسری در تیسفون تختگاه کهن پارتیان دارای سبک هنری آمیخته اشکانی- ساسانی است و به همین دلیل کارشناسان تاریخ هنر ساسانیان سبک هنری این کاخ را نیمه اشکانی نوشته اند، زیرا اصل بنا از شهریاران پارتی و اصلاحات و اضافات آن متعلق به پادشاهان ساسانی است. دین رسمی دولت ساسانی همان گونه که پیشتر به آن اضافه شد، دین کهن ایرانیان است و روحانیون ساسانی در آغاز در این تجدید حیات مذهبی طرح نوینی را همراه با ابداعات و ابتکارات فرهنگی ارائه نکردند، تنها مغان خود را متولّیان تام الاختیار آن دانستند و همان گونه که خواهیم دید، هیچ گونه اندیشه دیگر دینی و مذهب دیگر را اصولاً تحمل نمی کردند و به ویژه در صدر ساسانی با پیروان ادیان و مذاهب دیگر به سختی و حتی با خشونت برخورد می کردند. کارشناسان و پژوهشگران در زمینه دین ساسانیان، بر این باورند که کیش مغان در واقع فرصتی یافت تا یکبار دیگر به شیوه ای بدیع به رسمیت شناخته شده و مشروعیت از دست داده اش در عصر پارتیان را دوباره بیابد[۳۹].
موبدان ساسانی از همان آغاز شکل گیری دولت ساسانی بر این اصل پای می فشردند که نوعی حکومت دینی را در ایران بر سرکار آورند. در دولت ساسانی عناصر دین و سیاست به گونه ای انفکاک ناپذیر در هم آمیخته بودند و در همه ارکان و شئونات کشور نقش دین به روشنی آشکار است. آن دسته از پادشاهان و رجال سیاسی- نظامی ساسانی که از قوانین و ضوابط دینی عدول می کردند با انجمن روحانیون ساسانی (مگوستان) مشکل پیدا می کردند و گاه این خطر بروز می کرد که چنین پادشاهی از کار برکنار شود و یا گناهکار شمرده شود[۴۰]. تاج و تخت شاهی جز با نظر این انجمن ضمن رعایت سایر قوانین و ضوابط سنتی ایرانیان به کسی واگذار نمی شد. مشروعیت و صلاحیت شهریاران ساسانی را تنها روحانیون تشخیص می داد و تایید و یا رد می کرد. کرتیر روحانی صدر ساسانی بنا به اظهارنظر خودش مدتی ریاست این انجمن را به عهده داشت و زمام داری هفت تن از نخستین پادشاهان ساسانی را تجربه کرد. او اعمال سخت ترین آزارها و اعدام بدعت گذاران دینی همانند مانی را به پادشاه ساسانی توصیه نموده و به اجرای آن تحت نظارت خود او اصرار ورزید و به خواست او به گواهی اسناد و مدارک بی شمار تاریخی جامه عمل پوشانده شد.
در روایتی دیگر، در سال ۲۰۹ میلادی پاپک پسر ساسان فرزند ارشد خود شاپور را در استخر به تخت شاهی نشاند. پاپک خود پیشتر در شمار شاهان محلی مقتدری به شمار می آمد که به حاکمیت بازرنگیان در آن سامان پایان داده بود. رمان گیرشمن[۴۱] باستان شناس فقید فرانسوی سال ۲۰۹ میلادی را همزمان با تغییر ضرب سکّه فرمانروایان محلی پارس که بی تردید همان خاندان بازرنگیان بوده اند به زمامداران ساسانی که قدرت را از آنان سلب کرده و خود به جای نشسته اند، می داند. اردشیر دومین پسر بابک که با رشادت و قاطعیت مناطقی از خطّه پارس از جمله دارابگرد[۴۲] را که پیشتر مقام ارگبدی[۴۳] آن را زیر نظر اردوان پنجم داشته است، تسخیر کرد و بر این اساس پیکاری عظیم میان دو برادر در گرفت و پس از مرگ ناگهانی شاپور، اردشیر به سال ۲۲۰ میلادی حکومت استخر را به دست آورد. شاپور پیش از در رسیدن مرگش عنوان «شاپور شاه پارس پور پاپک شاه» را داشت. علیرغم از بین رفتن شاپور که رقیبی سهمگین و معارضی آشتی ناپذیر برای اردشیر بود، هنوز هم اردشیر توان به تصرف در آوردن کامل خطه پارس را نداشت. او برای رسیدن به این هدف راهی جز از میان برداشتن حاکمان محلی که شمار آنان نیز کم نبود نداشت. به استناد کارنامه اردشیر بابکان، او منزل و ناحیه به ناحیه حاکمان محلی را که بر او یاغی نیز شده بودند و از او متابعت نمی کردند را از میان برداشت و یا مطیع خود کرد. بدیهی است هرگاه اردشیر نقطه ای را پس از کارزاری سهمگین و کشتاری گسترده به تصرف در می آورد و به سراغ ناحیه ای دیگر می رفت، نواحی تسخیر شده دوباره سر به شورش برداشته و نافرمانی می کردند. از جمله آنان حاکمی به نام «مهرک نوشزادان»[۴۴] بود که بر کرانه خلیج فارس فرمانروا بود. براساس کارنامه اردشیر بابکان وی بزرگترین دشمن اردشیر به شمار می آمد. اردشیر پس از شکست دادن او کرمان و سیستان[۴۵] را به تصرف خود در آورد[۴۶] و مقارن همین زمان بود که بخت با اردشیر یار بود، زیرا دولت اشکانی به خاطر ضعف های متعدد در پریشانی و آشفتگی عظیمی به سر می برد و راه انحطاط می پیمود. در همین زمان سرزمین های زیر فرمان اردوان شورش کردند و هر منطقه ای اعلام خود مختاری و استقلال کرد[۴۷]. شمار این مناطق طغیان کرده افزون بر هشت می باشد. اردشیر آغازگر این سرپیچی و طغیان شناخته شده است. مهمترین شهر در جنوب غربی ایران بر کرانه رود دجله که از اهمیت سیاسی- نظامی و اقتصادی و استراتژیکی بسیار برخوردار بود، سلوکیه بود که اردشیر و یارانش آن را محاصره کرده و در سال ۲۲۲ میلادی به تصرف خود درآورده بودند. سقوط این شهر به این ترتیب به چهار سال پیش از تاسیس دولت ساسانی به وسیله اردشیر تحقق یافت. در آن زمان شاهان محلی که از بازماندگان خاندان اشکانی بودند بر این مناطق فرمانروا بودند. حاکم وقت سلوکیه را در آن زمان بلاش پنجم نوشته اند که سکه ای نیز به نام او با تصویر وی در سلوکیه ضرب شده بود. به این ترتیب با سقوط سلوکیه به دست اردشیر سرزمین هایی نیز پیرامون بین النهرین و محدوده آن سامان فرمانبردار اردشیر شدند و اردشیر توانست سپاهیان اردوان پنجم را در هم بکشند و اردوان به قتل برسد، ولی کار دودمان اشکانی، با مرگ اردوان پایان نیافت و بقایای اشکانیان در مناطقی زمام امور را به دست گرفتند[۴۸].
[۱] .Her3feld,H.:Geschichte in Grestaltn 1,S.83.
[۲] .Kyros der Grosse.
[۳] .در برخی منابع تاریخی ساسان به عنوان کلید دار معبد آناهیتا آمده است.
[۴] .Anahita-Tempel.
[۵] .Istakhr (Persepolis)
[۶] .Papak.
[۷] .Gozihr(Gocihr)وی از خاندان بازرنگیان بود.
[۸] .Artabanos V.
[۹] .نام اردشیر در ایران میانه برگرفته از نام اردشیر (Artaxerxes)نام شاهان عصر هخامنشی است و این اشاره به تجدید حیات دوباره شاهنشاهی به عنوان حکومت ملی و سنتی ایرانیان دارد. نگاه کنید به Her3feld,.a.O.83
[۱۰] .Susiana(Khzistan)
[۱۱] .Ktesiphon Palast(Ktesiphon Residenz)
[۱۲] .Seleukia.
[۱۳] .Tigris.
[۱۴] .Militarlager.
[۱۵] .Euphrat.
[۱۶] .Helmand.
[۱۷] .Her3feld,a.a.O.83.
[۱۸] .A.a.O.83.
[۱۹] .Hellenistisch-Parthische Kunst.
[۲۰] .Her3feld,H.83.
[۲۱] .A.a.O.83
[۲۲] .Plotz,K.:..Auszug aus der Geschichte,Bd.I.S.334.
[۲۳] .Magier (Priesterklasse)
[۲۴] .Krieger.
[۲۵] .Beamten.
[۲۶] .Bauern und Handwerker.
[۲۷] .Kavalliere.
[۲۸] .Elefantentruppe.
[۲۹] .Garda der Unsterblichen.
[۳۰] .Ostrom(Byzans).
[۳۱] .Sapur I.(241-272n.ch.)
[۳۲] .Khosrow I(Anuservan)531-579n.ch.
[۳۳] .Ploetz a.a.O.334.
[۳۴] .Ktesiphon-Residenz.
[۳۵] .Partherreidenz.
[۳۶] .Taq-I-Kisra.
[۳۷] .Naqsch-i-Rustam.
[۳۸] .Ploetz,K.:A.a.a.O.334.
[۳۹] .A.a.O.335.
[۴۰] .به عنوان نمونه می توان از یزدگرد یکم (۳۹۹تا ۴۲۱ میلادی) نام برد که به او لقب «بزه کار» داده اند و در منابع عربی یزدگرد اثیم نامیده شده است.
[۴۱] .Roman Ghirshman.
[۴۲] .Darabgird.
[۴۳] .Arghbadh.
[۴۴] .Mehrak-f-Nuszadan.
[۴۵] .Sagestan.
[۴۶] .لوکونین، و.گ: تمدن ایران ساسانی، ترجمه عنایت الله رضا، ص ۵-۵۱.
[۴۷] . مشکور، محمد جواد، تاریخ سیاسی ساسانیان، جلد یکم، ص ۴۶ و ۴۵.
[۴۸] .مشکور، پیشین، ص۴۶.
منبع :
کتاب تاریخ ایران در دوره ساسانیان ، دکتر اردشیر خدادادیان
نشر الکترونیکی: تاریخ ما، اِنی کاظمی
تنها اشکالی که اردشیر داشت این بود که دین و حکومت را با هم یکی کرد و این موضوع تا همین حالا باعث بد بختی ما شده است.