اورخان یکم عثمانی

اورخان
بیگ
غازی
دومین سلطان عثمانی (بیگ)
تصدی۱۳۶۲–۱۳۲۳/۱۳۲۴
پیشینعثمان یکم
جانشینمراد یکم
همسراننیلوفر خاتون
اسپورچه خاتون
ثئودورا کانتاکوزن خاتون
افتاندیسه خاتون
خاندانعثمانی
پدرعثمان اول
مادرملحون خاتون
زادروز۱۲۸۱
سوگوت، سلطان‌نشین روم
مرگمارس ۱۳۶۲ (۸۰-۸۱ ساله)
بورسا، بیگ‌نشین عثمانی
خاک‌سپاریبورسا
دین و مذهباسلام
طغرا

 

اورخان معروف به اورخان غازی یا اورخان بیگ پسر عثمان اول، نوه ارطغرل و دومین حاکم بیگ‌نشین عثمانی بود که بین سال‌های ۱۲۸۴ تا ۱۳۵۹ میلادی حکومت کرد.

اورخان با ضرب سکه و خواندن خطبه‌های نماز جمعه به نام خود، خلافتش را اعلام نمود. اورخان پس از رسیدن به سلطنت به سوی دریای مرمره حرکت کرد و با آندرونیکوس سوم، امپراتور بیزانس وارد جنگ شد. در این جنگ سپاه بیزانس در نبرد پلکانون، که نخستین تقابل عمده مستقیم بین طرفین بود، شکست خورد. اورخان سپس بخش عمده شبه‌جزیره نباره و سواحل خلیج نیکومدیا را تا یالووا در جنوب که شهرهای گبزه و اسکی‌شهر را شامل می‌شدند، تسخیر کرد و نیقیه را در سال ۱۳۳۱ میلادی، محاصره و تصرف نمود.

اورخان سرزمین‌های باقی‌مانده بیزانس در شمال غرب آناتولی را به زیر سلطه خود درآورد که مهم‌ترین آن‌ها تصرف ایزمیت در سال ۱۳۳۷ میلادی و استیلا بر سکوتاری در سال ۱۳۳۸ بود. اورهان همچنین با تسلط بر قلمرو عمرخان در حوالی گوینوق در دریای مرمره و همچنین بر تمامی امیرنشین قراسی در غرب موقعیت خود را تحکیم کرد.

سال‌های ابتدایی زندگی

اورخان حوالی سال ۱۲۸۱ میلادی به عنوان اولین پسر عثمان اول در سوگوت چشم به جهان گشود. گفته می‌شود نام او توسط ارطغرل، پدربزرگش برگزیده شد. دوران کودکی و سال‌های اولیه بلوغ او چندان روشن نیست اما آنچه که معلوم است قرابت زیاد او به پدرش بود. برخی منابع از حکمرانی او در سن بیست سالگی بر بخش کوچکی از متصرفات پدر سخن به میان آورده‌اند.

سلطنت

در سال ۱۳۲۳ یا ۱۳۲۴ میلادی (۷۲۶ هجری) عثمان در بستر مرگ زمین‌گیر شد. اورخان فرزند ارشد وی همراه ۶ تن از بزرگان هم‌رزم عثمان بر بالین وی حاضر شدند. سلطان عثمان که مردی دین‌دوست و علاقه‌مند به عرفان بود در حضور این افراد به اورخان وصیت کرد از شریعت اسلام دفاع و به عدل با مردم رفتار کند. او سپس وصیت کرد بعد از مرگش جسدش را به شهر تازه فتح‌شده بورسا منتقل و آنجا دفن کنند. اندکی بعد با درگذشت عثمان، اورخان قدرت را به دست گرفت و به روایت تاریخ نگاران عثمانی قصد داشت برادر ناتنی خود علاءالدین را در حکومت شریک کند که او برای جلوگیری از تفرقه آن را نپذیرفت. اورخان از برادرش خواست دست کم مقام وزارت را عهده‌دار شود که مورد موافقت قرار گرفت.

علاءالدین سلطان را به خروج از سلطه و خراج‌گذاری سلاجقه ترقیب کرد. از آن پس دیگر خطبه و سکه به نام سلجوقیان زده نشد. برخی این تغییرات را مربوط به دوره عثمان دانسته‌اند درحالیکه اغلب آن را به سلطنت اورهان منتصب می‌کنند. او همچنین ارتشی دائمی پدیدآورد. تشکیل نیروهای ینی‌چری را نیز از اقدامات او دانسته‌اند.

ینی‌چری

پایه‌گذاری‌های نظامی علاءالدین در شکل دهی به یک ارتش دائم با مواجب ثابت شامل نیروی زمینی و سواره منظم را می‌توان یکی از مؤثر عوامل وفوق خاندان عثمانی در قرون بعد از او انگاشت. گفته می‌شود پانزده تیپ ثابتی که شارل هفتم، پادشاه فرانسه در کشورش ایجاد کرد که نخستین ارتش مدرن دائمی جهان خوانده می‌شود، یک قرن بعد از ارتش دائم عثمانی پدید آمد.

نیروهایی که ارطغرل و عثمان در اقدامات نظامی خود به کار می‌گرفتند شامل داوطلبان، مزدوران یا رعیا تیولی بودند که به صورتی موردی جمع‌آوری شده زیر پرخم خان خود جنگیده و پس از پایان جنگ به خانه‌های خود بازمی‌گشتند. علاءالدین رمز موفقیت را در گردآوری نیروهایی دائم با مواجبی ثابت عموماً به شکل پیاده می‌دید که همواره در حالت آماده باش نگاه داشته شوند. این نیروها که «یایا» خوانده می‌شدند به واحدهای تن نفره، صد نفره و هزار نفره تسقیم شده هر یک دارای فرمانده مخصوص خود بودند.

مخارج این نیروها زیاد بود و عظمت خلق شده در آن‌ها موجب به وجود آمدن نگرانی در سران حاکمیت شد. اورهان این مسئله را با وزیر و سایر مقامات در میان گذاشت که خلیل چَنداری برای حل این مشکل طرح پی ریزی نیرویی موسوم به ینی‌چری را مطرح کرد. در این طرح چنداری پیشنهاد کرد به واسطه حقی که حاکمیت برای خود قائل است، کودکان سرزمین‌های تازه به تصرف درآمده را وارد ارتش کنند تا آن‌ها نیز شرایط زندگی بهتری بیابند. این مدعی بود این کار سایر افراد را نیز به پیوستن به ارتش عثمانی به صورت داوطلبانه تشویق خواهد کرد. بر طبق این توصیه اورخان هزاران تن از بهترین پسران خانواده‌های مسیحی را برگزید. این افراد بر اساس استعدادهای خود آموزش داده شدند و در مقام مختلف از جمله مرابط بالای حکومتی به کار گماشته شدند. این رویه برای قرن‌ها پس از اورخان ادامه پیدا کرد.

کشورگشایی

اورخان به کمک نیروهای به اصطلاح جهادگر و در راس سواره نظام سبک خود شروع به تهاجمات و تصرفاتی در شمال غربی آناتولی کرد. در ابتدا شهر مودانیا که بندر شهر بورسا به حساب می‌آمد، در ساحل دریای مرمره در سال ۱۳۲۱ به کنترل او درآمد. اورخان سپس نیروهای خود به در قابل سه لشکر به نواحی مختلف عازم کرد. با مذاکراتی که صورت گرفت حاکم بیزانسی بورسا فرمانبری او را پذیرفت و با تسلیم شهر، خود و فرزندانش به صفوف ارتش اورخان پیوستند. با انقیاد بورسا، اورخان نیروهای خود را بر تنگه بوسفور و تصرف شهرهای ساحلی آن متمرکز کرد.

آندرونیکوس سوم، امپراتور بیزانس با احساس خطر از تحرکات ترکان، ارتشی متشکل از مزدوران گردآوری و روانه آناتولی کرد. این لشکر در محلی با نام پلکانون با سواران اورخان روبرو شد. در این نبرد سپاهیان ترک موفق به هزیمت دشمن شدند. با این شکست امپراتور با صرف نظر از آناتولی هیچگاه دیگر اقدام مشابهی را تکرار نکرد.

نیقیه، دومین شهر بزرگ بیزانس پس از یک محاصره سه ساله نهایتاً در سال ۱۳۳۱ به دست نیروهای اورخان سقوط کرد. شهر نیکومدیا (امروزه ایزمیت) نیز چند سال بعد به مناطق تحت حاکمیت اورهان ملحق شد و او سلیمان، پسر ارشدش را که رهبری مهاجمان به شهر را بر عهده داشت، به فرمانداری آن گمارد. با تصرف اسکوتاری (امروزه اوسکودار) بیشتر شمال غرب آناتولی به انقیاد اورخان درآمد. با این حال بیشتر خط ساحلی این منطقه همچنان در کنترل امپراتوری بیزانس بود که آن نیز مشکل و تهدید چندانی برای خاندان عثمانی به حساب نمی‌آمد.

از سال ۱۳۴۵ میلادی راهبرد اورخان درگرفتن اراضی از غیر مسلمانان به حمله به سرزمین‌های اسلامی تحت حاکمیت امرای ترک تغییر یافت. این اقدام اورهان نیازمند به مشروعیت بود. در این زمان با مرگ حاکم امیرنشین قراسی و پدیداری جنگ داخلی بین دو پسر او جهت جانشینی پدر، اورهان به بهانه بازگرداندن صلح و آرامش اقدام به مداخله کرد. با ورود نیروهای عثمانی به میدان نبرد هر دو مدعی حاکمیت درون قلعه شهر پرگامیوم (امروزه پرگاما) به محاصره درآمدند. در جریان درگیری‌ها یکی از آن‌ها کشته و دیگری به اسارت درآمد. با این پیروزی، پرگامیوم و مناطق اطراف آن زیر سلطه اورخان قرار گرفت. سلطه بر این امیرنشین اراضی عثمانی را با امیرنشین چناقلعه هم‌مرز کرد. تا این زمان مناطق تحت کنترل بیگ‌نشین عثمانی به چهار منطقه تقسیم می‌شد:

  1. مناطق اولیه حوالی سوگوت و اسکی‌شهر که از سلطان سلجوقی روم دریافت شده بود
  2. هوداوندیگار (خداوندگار – حوزه سلطان) شامل ناحیه بورسا و ایزنیک
  3. شبه جزیره کوجا علی اطراف ایزمیت
  4. امیرنشین سابق قراسی اطراف بالیکسیر و پرگاما

دوران تحکیم

با سلطه بر قراسی، قریب به بیست سال از حاکمیت اورهان در صلح و آرامش سپری شد. در این مدت اورخان به تشکیل یا گسترش نهادهای نظامی و غیرنظامی در مناطق تحت سلطه خود پرداخت. او در این بیست سال، حاکمیت نظم و ثبات داخلی را تضمین کرد، مدارس و مساجد متعددی ساخت و سازمان‌های خدمات عمومی گسترده‌ای تأسیس نمود. اورخان از آن پس جز تصرف آنکارا دیگر دست به توسعه اراضی خود نزد.

او برای حفظ این صلح و آرامش با وجود نبردهای اولیه، روابط حسنه‌ای با آندرونیکوس سوم، امپراتور بیزانس و جانشینان او بر قرار کرد. با این حال پدیداری جنگ داخلی در بیزانس و استفاده از نیروهای ترک به عنوان مزدور در این درگیری‌ها، پای اورخان را که از جانب ژان ششم، امپراتور جدید بیزانس به عنوان قدرتمندترین حکمران ترک در آناتولی به‌شمار می‌رفت، نیز به این میدان کشید. امپراتور به امید بکارگیری از نیروهای عثمانی در جهت منافع خود، ثئودورا، یکی از دخترانش را با وجود اختلافی سنی زیاد و تفاوت مذهب به عقد اورخان درآورد. شرح مراسم عروسی این دو تن که در سلیمبریا (سیلیوری کنونی) برگزار شد، به تفصیل توسط نویسندگان بیزانسی به ثبت رسیده‌است. مدتی بعد اورخان و امپراتور حوالی کنستانتینوپولیس با یکدیگر دیدار نمودند و جشن بزرگ دیگری بر پا کردند.

در این بین حملات غارت گرانه عده ای از ترکمانان به شهرهای بیزانسی در جانب غربی تنگه داردانل، موجب برخورد قهر نیروی‌ها بیزانسی با آن‌ها و بروز تنش و به تیرگی گرویدن روابط امیر عثمانی و حکام بیزانسی گردید.

اضمحلال امپراتوری بیزانس

بروز جنگ داخلی و هدف قرار گرفتن توسط ترکمن‌ها از یک طرف و دست اندازی دولت-شهرهای تاجر ایتالیایی همانند ونیز و جنوا نسبت به منافع و اراضی امپراتوری بیزانس، این امپراتوری در سراشیبی سقوط قرار گرفت. دولت بیزانس به اندازه ای ضعیف شده بود که دیگر نمی‌توانست در مقابل تجاوز دریایی دولت-شهرهای ایتالیایی مقاومت کند. شرایط به اندازه ای تشدید شد که جمهوری جنوا توانست بخشی از ساحل کنستانتینوپول را که گالاتا نامیده می‌شد، به کنترل خود درآورد. حضور پر رنگ تجاری و سلطه ناوگان دریایی جنوا بر منطقه، امپراتوری بیزانس را که تقریباً تمامی ذخایر و منابع مالی خود را پس از یک جنگ داخلی شش ساله از دست داده بود، تحت فشار اقتصادی مضاعفی قرار داد. تلاش بیزانسی‌ها برای جذب تاجران خارجی با کاهش تعرفه‌های مالی، به دو جنگ این دولت و جمهوری جنوا در سال‌های ۱۳۴۸ و ۱۳۵۲ انجامید که با وجود بهره‌گیری از اتحاد با ونیزی‌ها، با از بین رفتن نیروی دریایی بیزانس به نتیجه خاصی نرسید. گفته می‌شود در این کشاکش، اورخان که از حضور ونیزی‌ها در منطقه و اقدامات آن‌ها ناراضی بود، به جنوایی‌ها کمک رسانی کرد و حتی نیروهایی نیز در اختیار آن‌ها قرار داد.

در تب‌وتاب این اوضاع و با بهره‌گیری از ضعف و استیصال بیزانسی‌ها، سلیمان پاشا، فرزند ارشد اورخان با گذر از تنگه داردانل در اقدامی جسورانه قلعه زیپ (Tzympe) را در سال ۱۳۵۶ به تصرف خود درآورد تا جای پای محکمی برای عثمانی در جانب اروپایی تنگه باز کند. البته برخی بر این باورند که امپراتور خود این قلعه را به ترکان سپرد. پس از زلزله مخرب سال ۱۳۵۴ و تخلیه سکنه منطقه، سلیمان موفق شد با پیشروی هر چه بیشتر خود را به گلیبلو به برساند. او با رد پیشنهادهای متعدد مادی امپراتور ژان ششم برای پس دادن قلعه و شهر گلیبولو، ترکان مهاجر را در آن سکنا داد. ژان برای تحقق خواسته خود به اورخان که داماد او به حساب می‌آمد، نیز متوسل شد اما مجدداً به نتیجه‌ای نرسید.

سال‌های پایانی عمر

عمر اورخان بلندترین و طول دوران حاکمیت او یکی از بلندترین سلطنت‌ها بین تمامی سلاطین عثمانی به حساب می‌آید. در سال‌های آخر زندگانی اورخان معاشی منزویانه در شهر بورسا پیش گرفت و بیشتر امور حکومتی را به پسر دوم خود، مراد سپرد.

خلیل، پسر اورخان از ثئودورا در سال ۱۳۵۶ در سواحل ازمیت توسط یک کشتی تجاری جنوایی که در کنار تجارت به دزدی دریایی نیز مشغول بود، ربوده و به جزیره فوکایا در دریای اژه منتقل شد. نهایتاً از طریق امپراتوری بیزانس و با پرداخت باج ۱۰۰ هزار سکه طلا خلیل به خانه بازگشت. این درحالی بود که بیزانسی‌ها برای ساخت نیروی دریایی برای جنگ در مقابل جنوا تنها از ۵۰ هزار سکه طلا استفاده کرده بودند.

سلیمان پاشا، فرزند اورخان که احتمالاً قرار بود بر منصب پدر تکیه بزند، در سال ۱۳۵۷ در اثر جراحات حاصل از سقوط از پشت اسب پیش از پدر درگذشت. مرگ سلیمان ضربه روحی سنگینی به اورخان وارد کرد.

اورخان که گفته می‌شود غم از دست دادن فرزند او را به شدت متأثر کرده بود، در سال ۱۳۶۲ و احتمالاً با دلایل طبیعی در بورسا، در سن هشتاد سالگی و پس از ۳۶ سال حکمرانی چشم از جهان فروبست و در همان‌جا در مقبره‌ای اختصاصی به خاک سپرده شد.

عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها