فرهنگ و تمدن در دوران پهلوی اول چگونه بود؟

پهلوی اول که با دخالت بیگانگان و بوسیله کودتای نظامی در ایران به قدرت رسید و شخصاً فردی بود که از فرهنگ و تمدن شناخت و معرفتی نداشت و تمام دوره حکومت خود را درباره فرهنگ اسلامی و شیعی ایران برنامه‌هایی را اجرا می‌کرد که غربیان ضد اسلام به او دیکته می‌کردند.

فرهنگ و تمدن در دوره پهلوی اول

با توجه به اینکه اوضاع سیاسی، اجتماعی ایران در این دوره از اقتدار لازم برخوردار نبود، حاکمیت استبداد و بی‌کفایتی قاجاریه، فرهنگ و تمدن کشور را در وضعی قرار داده بود که زمینه‌های رشد و ترقی از آن گرفته شده بود.

پهلوی اول که با دخالت بیگانگان و بوسیله کودتای نظامی در ایران به قدرت رسید، فردی بود که از فرهنگ و تمدن شناخت و معرفتی نداشت و در تمام دوره حکومت خود در حوزه فرهنگ اسلامی جامعه ایران برنامه‌هایی را اجرا می‌کرد که از سوی غربی های مخالف اسلام به او دیکته می‌شد، لذا طبیعی بود که تمدن و فرهنگ اسلامی که باید با تلاش دانشمندان ایرانی رشد می‌کرد، زمینه اش با دیکتاتوری وی از بین رفت، از طرفی ایران در طول دوره حکومت رضاشاه به بهانه‌های مختلف تحت اشغال نیروهای بیگانه بود و پرواضح است که در محیط نظامی و دیکتاتوری هرگز برای رشد علم و تمدن فرصتی نمی‌ماند.

اقدامات رضاخان در جلوگیری از پیشرفت فرهنگی

رضاخان برای اینکه فرهنگ غربی را وارد کشور کند مخالفت با روحانیت را آغاز کرد و این قشر از جامعه را در تنگنا قرار داد و هتک حرمت علما را با کشف حجاب و اعزام همسر خود به قم و حرم حضرت معصومه که اعتراض علما و دینداران را در پی داشت، شروع کرد و رضاخان جواب معترضین را با چکمه و لگد و تبعید از قم داد.[۱]

نفوذ روحانیان در امور اجتماعی و سیاسی کشور به سختی محدود گردید و در پی انجام اصلاحات قضائی، روحانیون به طور کلی از حق قضاوت محروم شدند. در زمینه آموزش و پرورش همگانی حضور روحانیت بکلی از میان رفت.[۲]

وضع فرهنگی ایران از لحاظ آموزش

در سال‌های ابتدای سلطنت رضا شاه در ایران بطور کلی ۵۰ مدرسه خارجی از جمله ۲۵ مدرسه وابسته به مسیو نرهای مذهبی آمریکا در ایران کار می‌کرد و در سال ۱۳۰۸ ش دانشگاه تهران بنیانگذاری شد و در سال ۱۳۱۲ ش در تمام ایران ۴۲۰۰ دانشجو تحصیل می‌کرد و چندصد دانشجوی ایرانی برای تحصیل به خارج اعزام شدند. بطور کلی شمار مراکز آموزشی در ایران بسیار کم و ناکافی بود. هزینه آموزش عمومی رویهم رفته به ۴% بودجه کل کشور می‌رسید. در مدرسه‌ها به میزان چشم گیری فرزند مالکان بورژواها و کارمندان دولت تحصیل می‌کردند. قشرهای زحمتکش مردم (دهقانان کارگران، پیشه وران) به طور کلی از امکان تحصیل فرزندان خود محروم بودند و در کل، شمار با سوادان کشور بسیار کم بود.[۳]

مدارس مختلط دختران و پسران در این دوره تأسیس گردید با اینکه رضا شاه با کشف حجاب ادعای برابری حقوق زنان با مردان را مطرح می‌کرد و به آنان به اصطلاح آزادی می‌داد. در حالی که زنان کارگر در شرایط مساوی کار با مردان همکارشان از مزد کمتری برخوردار بودند. از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم بودند.[۴]

چندین دانشسرا در چند شهر بزرگ دایر شد که مختص به موسیقی، دبستان و دبیرستان نظام. آموزشگاه شهربانی، دانشکده کشاورزی، هنرستان نسوان، مدرسه پست و تلگراف و آموزشگاههایی که در سال‌های آخر سلطنت رضا شاه تشکیل شدند و جمعیت در حال تحصیل به ۵۰ هزار نفر در ۷۵۰ آموزشگاه می‌رسید.[۵]
البته این رقم از زبان ستایشگران رضاخان می‌باشد.

بناهایی که در این دوره احداث می‌شده، بیشتر نماینده فرهنگ ایران باستان بود و همچنین تقلیدی از آثار و بناهای غربی بود.[۶] چون با این زمینه‌ها هرگز علم و تمدن به مرحله رشد و ترقی راه نمی یابد. رضاخان کوشش می‌کرد تا کشورش را در همان راه ترکیه (غرب گرایی و اسلام زدایی) هدایت کرده قوانین و رسوم اروپایی را در ایران به اجرا بگذارد و حتی ایرانیان را به استفاده از لباسهای غربی‌ها وادار می‌کرد.

البته باید این نکته را یادآور شد که رضاخان فرهنگ و سواد و هماهنگی مردم را درک نمی‌کرد. چون خودش بی سواد بود و فقط قلدری و زورگوئی را یاد گرفته بود، ولی سماجت دیوانه وار وی در جهت متحد الشکل کردن مردم و مخالفت با مظاهر دینی و فرهنگ اسلامی مأموریتی از سوی ارباب و ولی نعمت وی یعنی انگلیس بود که می‌خواست هویت مذهبی و فرهنگی جامعه را از بین برده و ترویج پوچی و بی‌ریشگی با هدف سلب هر گونه قدرت تفکر، ابتکار و خلاقیت و رواج زمینه‌های فساد و تباهی در جامعه کند.[۷]

از آنجائیکه نظام آموزشی دوره پهلوی اول در تقابل و رویارویی با روحانیت و ساخت مذهبی جامعه بود. تعداد مدارس روحانی و حوزه‌های علمیه نیز تقلیل یافت.

چنان که این گونه مدارس که در سال ۱۳۰۴ به ۲۸۲ باب با ۵۹۸۴ نفر طلبه می‌رسید. در سال ۱۳۲۰ ش به ۲۰۶ باب با ۷۸۴ طلبه تقلیل یافت.[۸]

هر چند که در این دوره مطبوعاتی هم در کشور چاپ و نشر می‌شد، ولی با توجه به حاکمیتی که وجود داشت مطبوعات را محدود می‌کرد و مطالبی که به نفع دربار و سلطنت نبود نباید انتشار می دادند و اگر تشخیص داده می‌شد که مطالب روزنامه خلاف مصلحت دربار است توقیف می‌شد.[۹]

در این دوره حوالی سال ۱۳۱۴ یک نهضت تصفیه زبان فارسی شکل گرفت که زبان فارسی را از لغات خارجی تصفیه کند، ولی در این زمینه نیز خیانت شد و فقط اصطلاحاتی که غیر اروپائی بود مد نظر قرار گرفت و لذا تصفیه فارسی از لغات خارجی منحصر به لغتهای عربی و ترکی شد و هر کس موظف شد فقط در مقابل آن لغات کلمات فارسی سره انتخاب کند و بکار ببرد.[۱۰]

بنابراین فرهنگی در دوره پهلوی اول در ایران ترویج و تبلیغ می‌شد، فرهنگی بیگانه با آداب و رسوم و اعتقادات مذهبی و ملی ایرانیان بود که در این زمینه الگوی رضاخان کمال آتاترک بود که هر دو مأمور بودند فرهنگ غرب را در دو کشور بزرگ اسلامی ترویج دهند و در این زمینه در ایران فعالیتهای اعزام دانشجو به خارج و آوردن اساتید خارجی به ایران و ایجاد مدارس خارجی که در مقابل مدارس سنتی و دینی را تحت الشعاع قرار می‌داد، شروع کرد و متحدالشکل کردن لباس مردم و ممنوعیت لباس بومی و کشف حجاب هم در خدمت ترویج فرهنگ غرب بود.

پینوشت:
[۱] . مدنی، سید جلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج ۱، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، (بی تا)، ص ۲۴۰.
[۲] . جمعی از مستشرقین، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه کیفر و کشاورزی، تهران، انتشارات پوشیل، چاپ اول، ۱۳۵۹، ص ۴۷۳.
[۳] . همان، ص ۴۷۲.
[۴] . همان، ص ۴۷۲.
[۵] . نصرت الله حکیم الهی، در راه تمدن بزرگ، تهران، چاپخانه اقبال، چاپ اول، ۱۳۵۰، ص ۳۳۱.
[۶] . همان، ص ۳۴۰.
[۷] . روحانی، فخر، اهرمهای سقوط شاه، ج ۱، تهران، نشر بلیغ، چاپ اول، ۱۳۷۰، ص ۹۷.
[۸] . خلیلی خو، محمد رضا، توسعه و نوسازی ایران در دوره رضا شاه، (بی جا)، (بی تا)، ص ۱۵۹.
[۹] . سلامی، غلامرضا، اسناد مطبوعات ایران، ج ۱، تهران، انتشارات سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۵۰، ص ۱.
[۱۰] . مصور رحمانی، غلامرضا، کهنه سرباز، ج ۱، تهران، نشر رسا، ۱۳۶۶، ص ۴۴۱.

منبع راسخون
عضویت
اطلاع از
guest

4 نظرات
پرامتیازترین
جدیدترین قدیمی‌ترین
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها
آرش

از همچین سایتی عجیبه این دروغ هارو درباره رضاشاه بنویسه.

سورنا

واقعا متاسفم برای سایت تون این اطلاعات رو تو کتاب تاریخ پنجم هم هست یه شخص علاقه مند به تاریخ بخوبی تشخیص میده که رضاشاه بااینکه بی سواد بود اولا بسیار ایراندوست بود بر خلاف روحانیون که عربدوست هستند دوما حلقه ای دانشمندان سطح یک جهانی راهنما ودست اندرکار انجام امور ایران بودند بر خلاف الان که عده ای چاپلوس ودزد در راس امورند سوما نویسنده این مقاله حتما از نسل دزدهایی هست که رضا شاه نونشونو آجر کرد چهارم شپرد میگه فقط آدمهای احمق انسانها رویا سیاه سیاه یا سفید سفید میبینند خاندان پهلوی اگر نمره اش ۱۴ بود… مطالعه بیشتر »

عرفان

مردم اون دوره اسکول بودن فکر میکردن اگه انقلاب بشه کشور از این رو به اون رو میشه ولی اگه کمی فکر کنید هر سال هی بد تر و بد تر شد هی رئیس جمهور های دیگه می اومدن بعدی بد تر میشد و مردم میگفتن همون قبلی بهتر بود حالا به این فکر رسیدن که چقد شاه خوب بود همین امکانات جنگ با عراق رو هم شاه به جا گذاشت اگه این هم نبود که هیچی به هیچی الان ما زنده نبودبم