جایگاه شعر و ادب پارسی در قلمرو شروانشاهان

شروانشاهان اهمیت خاصی برای زبان و ادبیات پارسی قائل بودند...

شروانشاهان اهمیت خاصی برای زبان و ادبیات پارسی قائل بودند و در قلمرو خود این زبان را رواج دادند و شاعران بزرگی را در دربار خود پرورش دادند و پادشاهان این سلسله ممدوح شاعران بزرگ و بسیاری بوده اند.در دوره منوچهر برای نخستین بار، شروان یکی از مراکز شعر و ادب فارسی تبدیل شد. دولتشاه سمرقندی درباره او می نویسد: «شعر را دوست داشتی و علما و فضلا در مجلس او محترم بودند و صیت کرم و بزرگی او در آفاق منتشر شد» ابوالعلاء گنجوی (وفات: ۵۵۴ق)، خاقانی (وفات: ۵۹۵ق)، فلکی شروانی (وفات: ۵۷۷ق) و شماری دیگر، از شعرای بزرگ دربار او بودند.

ابوالعلاء گنجوی زودتر از بقیه وارد دربار منوچهر شد و خاقانی او را قوی ترین شاعر دربار شروانشاهان خوانده است.ابوالعلاء ، خاقانی را در دوران جوانی اش به منوچهر معرفی کرد و تخلص خاقانی منسوب به «خاقان اکبر» که لقب منوچهر بود، برای او برگزیده شد. منوچهر برای خاقانی احترام زیادی قائل بود و گاه در مراسم دربار او را بالاتر از وزیر مینشاند. با این وجود به دلیل اختلافات عقیدتی در ۵۵۲ق او را برای چند ماه زندانی کرد.خاقانی در دیوانش مکرر منوچهر، همسر، خواهر و فرزندان او را مدح کرده و بعضی جزئیات از زندگی شخصی و خانوادگی و برخی اقدامات او را در مقام شروانشاه نقل کرده است.

شعر

خاقانی همچنین در نامه هایش بارها از منوچهر یاد کرده و یا مستقیما به او نامه نوشته است.تعصب خاقانی در مدح منوچهر چنان بود که رشیدالدین وطواط را به سبب سرودن ترجیع بندی در مدح شروانشاه هجو کرد. مطلع ترجیع بند وطواط چنین است:

آسمان پر کام شروانشاه باد
تا قیامت نام شروانشاه باد

و خاقانی در پاسخ او می گوید:

آن ارجل درشت سر نرم شم تویی
لاف از علی مزن که یزید دوم تویی

از دیگر شاعران دربار منوچهر، فلکی شروانی است. او در شماخی به دنیا آمد و همه زندگی خود را در دربار شروانشاهان به سر برد و منوچهر و فرزندش را مدح کرد. او هم تحت تأثیر القائات حاسدان برای مدتی کوتاه توسط منوچهر زندانی شد، فلکی در زندان قصیده ای حبسیه سرود که برای فهم زندگی اجتماعی در دوره منوچهر از اهمیت زیادی برخوردار است. مطالعه دیوان این شعرا، جنبه هایی مهم از تاریخ و فرهنگ سرزمین شروان و وضعیت دربار شروانشاهان را روشن می کند. به عنوان مثال در دیوان خاقانی می توان از برخی کشمکش های منوچهر با همسایگان شمالی و جنوبی اش مطلع شد.خاقانی درباره جنگ منوچهر با قپچاق ها می گوید:

جلال ملت تاج ملوک فخرالدین
سپهر مجد منوچهر مشتری اخلاق

از بس که ریخت از این پیش خون قفچاقان
به هندوی گهری چون پرند چین براق

دربار اخستان همانند پدرش محل تجمع شاعرانی مانند خاقانی، ظهیر فاریابی، نظامی گنجوی و دیگران بود. خاقانی در سال های پادشاهی اخستان در دربار شروان میزیست و در اشعارش ابعاد و زوایای بسیاری از تاریخ این زمان را انعکاس داده است. بنابر یک روایت، اخستان، خاقانی را سلطان الشعرای دربار می خواند. خاقانی بیش از ۲۳ قصیده در مدح اخستان و چندین قصیده دیگر در ستایش همسر و برخی اطرافیان او سروده و اخستان را شاه خزر گشای، شاه عیسوی نفس، کسرای اسلام، خاقان کبیر و خسرو سلطان نشان خوانده است.در قصیده ای در مدح او می گوید:

سر بر کن ای منوچهر از خاک تا پس از خود
ز اقبال بوالمظفر شروان تازه بینی

شروان مداین آمد چون بنگری به حضرت
کسراه وقت یابی ایوان تازه بینی

اخستان در برخی موارد، مأموریت های سیاسی به خاقانی هم میداد.چنان که در اواخر سال ۵۵۹ق خاقانی به عنوان سفیر اخستان به همدان رفت تا واسطه تحکیم رابطه شروانشاهان و سلجوقیان شود.ظهیر فاریابی (وفات: ۵۹۸ق) هرچند اتابکان آذربایجان را مدح گفته، ولی گاه اخستان را هم ستوده است. مثلا در شعری خطاب به او می گوید:

ای جهان را به تیغ داده قرار
کرده شاهان به بندگی ات اقرار

فلکی شروانی به احتمال نزدیک به یقین در زمان شهریاری اختسان زنده بوده ولی در اشعار موجود او نامی از اخستان نیست.نظامی گنجوی هم مثنوی لیلی و مجنون را به دستور اخستان و به نام او سروده است. نظامی در بخش های دیگری از مقدمه کتاب، اخستان و فرزندش را مدح کرده و از او به عنوان «شاه شروان» و «شهریار ایران» نام برده است.فریبرز هم اهل ادب و فرهنگ بود، جمال خلیل شروانی، نزهه المجالس را که شامل اشعار خود او و بسیاری از شاعران دیگر است به علاء الدین فریبرز سوم فرزند گرشاسپ تقدیم کرده است.

او در این باره می گوید:

شه شروان علاء الدین فریبرز گزین کورا
اگر جمشید هم خوانی ورا فریدون سزا باشد

از بهر مجلس خاصت بنبشتم این سفینه زانک
به بزم خرمت گه گه مگر یادی زما باد

جای دیگر در مدح او می گوید:

این صاحب افسر و نگین دیر زیاد
وین سایه حق شاه زمین دیر زیاد

آنکس که گذشت خاک خوش باد بر او
شاه شروان علاء الدین دیرزیاد

همچنین در این کتاب یک رباعی وجود دارد که توسط سلطان فریبرز سروده شده است.

عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها