سه اقدام فتحعلی شاه در مقابل عثمانی ها

مقدمه

فتحعلی شاه ، پادشاهی بود که اشتباهات زیادی در کارنامه اش موجود می‌باشد که دو ننگ نامه به نام عهدنامه گلستان و عهد نامه ترکمن چای ،گل سر سبد این اشتباهات میباشد، چند اقدام این شاه که در رادیو و تلوزیون و کلا مستند های تاریخی و روزنامه ها، فقط به صورت کمرنگ و گذرا به آن ها اشاره کردند را می‌خواهم در اینجا بنویسم که در نتیجه باعث می‌شود بگوییم این شاه برعکس شاهان دیگر(قاجار) افتخارات ارزنده تری در جنگ های تقریبا ۴۰۰ ساله با عثمانی داشته است، در این مطلب سعی شده است دو جنگ در دوره فتحعلی شاه قاجار و محمدعلی دولت شاه(شاهزاده/ولی عهد) و یک دستور (درخواست) شاه ایران از عثمانی ها به صورت خلاصه گفته شود:

علت شروع جنگ مریوان

قلعه سلیمانیه با تمام قراء و قصبات مجاور آن به موجب عهدنامه ی نادرشاه افشار که در سال ۱۱۵۹ هجری قمری با دولت عثمانی منعقد ساخت به ایران تعلق گرفت. علی پاشای عثمانی (حاکم بغدادعبدالرحمن (حاکم جدید قلعه سلیمانیه) را به محل حاکمیتش راه داد و از شهر زور بیرون کرد. عبدالرحمن به سنندج رفت و از والی کردستان امان الله خان درخواست کمک کرد.

فتحعلی شاه، محمدصادق خان را برای مذاکره با علی پاشا فرستاد، ولی علی پاشا(حاکم بغداد) به سخنان محمدصادق خان و شاه ایران وقعی نگذاشت(اهمیت نداد و گوش نداد) و خالد پاشا را به حکومت شهر زور منصوب کرد. امان الله خان (والی کردستان ایران)  به امر شاه، عبدالرحمن را که در تهران به حضور شاه رسید و با خلعت های گرانبها به سنندج بازگشته بود، به قوه قهریه در شهر زور مستقر کرد. و خالد پاشا، دست نشانده ی پاشای بغداد را از آنجا بیرون کرد و این مسئله مقدمات لشگرکشی و جنگ های ممتدی را بین قوای عثمانی و ایرانی در غرب فراهم ساخت.

اقدام شاه ایران و جنگ مریوان

فتحعلی شاه برای حفظ سرحدات غرب از تجاوز احتمالی قوای عثمانی، پسر دوم خود محمدعلی میرزا (دولتشاه) را با چند تن از سرداران لایق و عده ای سپاه به مغرب فرستاد و حکومت کلیه ی ولایات غربی ایران را از مغرب آذربایجان تا بصره به فرزند خود واگذاشت. دولتشاه در جمادی الاولی سال ۱۲۲۱ هجری قمری از راه قزوین و همدان به طرف کرمانشاهان حرکت کرد و هنگامی که در همدان بود، علی پاشا (حاکم بغداد) با ۳۰/۰۰۰ نفر سپاهی تا زهاب (در مغرب کرمانشاهان) پیش راند و از آنجا خواهرزاده خود سلیمان پاشای کهیا را با ۱۵/۰۰۰ تن سوار به شهر زور فرستاد.

عبدالرحمان دست نشانده ی ایران در شهر زور تاب مقاومت نیاورد و شهر را رها کرد و به سنندج عقب نشینی کرد. علی پاشا به پیشروی خود ادامه و تا نزدیکی پاطاق پیش آمد و چون همان اوقات لشکری به سرداری نوروزخان میربار – از طرف فرماندهی قوای ایران در آذربایجان به طرف کردستان در حرکت بود، علی پاشا برای آنکه از وصول لشکر مزبور به ناحیه شهر زور جلوگیری کند، راه شمال را پیش گرفت و در کنار رود سیروان (گاماسآب) فرود آمد.

دولتشاه پسر شاه ، نوروزخان را که به اردوی او ملحق شده بود با جمعی از سواران مدانلو و جهان بیگلو مأمور نمود که نقاط واقع بین مندلیج و یعقوبیه حمله کنند و بقیه لشگر على پاشا را که هنوز در زهاب باقی مانده بودند به جانب مغرب برانند.

دولتشاه قبل از آغاز نبرد با علی پاشا از پدرش فتحعلی شاه ، نیرو کمکی خواست و او مجددا سه تن از سران سپاه خود را به مغرب روانه ساخت. از طرف دیگر علی پاشا قوای خود را از کنار سیروان رود به دشت مریوان منتقل نمود و در آن دشت جنگ سختی بین طرفین درگرفت.

فرماندهی جناح چپ سپاه ایران که با جناح راست سپاه عثمانی وارد نبرد شد، با صفی یارخان کردبچه بود. افواج کُرد و اردلان در جناح راست جای گرفتند و قلب سپاه به امان الله خان اردلان و فرج الله خان افشار سپرده شد. در سپاه عثمانی علاوه بر علی پاشا حاکم بغداد، سلیمان پاشا کهیا و خالد پاشا و سلیمان پاشا والی کرکوک نیز شرکت داشتند.

در جناح چپ، سپاه ایران غالب گردید؛ کهیا که فرماندهی جناح راست عثمانی را داشت موضع خود را رها کرد و به کمک جناح چپ سپاه عثمانی ها شتافت. ولی صفی یارخان دلیرانه مقاومت کرد و کهیا را درحین جنگ دستگیر نمود. سرانجام شکست بر سپاه عثمانی رخنه یافت و سه هزار تن از آنان به قتل رسیدند و بقیه با بی نظمی و پریشانی به اردوگاه علی پاشا گریختند و سواران ایران فراریان را تا نزدیک سراپرده علی پاشا تعقیب کردند.

علی پاشا بعد از آن شکست، شیخ محمدجعفر لحساوی را به شفاعت نزد محمدعلی میرزا دولتشاه فرستاد. دولتشاه اسرای عثمانی را که بیش از ۴/۰۰۰ تن بودند بنا به شفاعت شیخ آزاد کرد و کهیا را به تهران روانه ساخت. شیخ لحساوی به تهران رفت و استخلاص(آزادشدن) کهیا را از شاه خواست.

فتحعلی شاه او را بخشید و فرمان حکومت بین النهرین را به نام او صادر کرد و عبدالرحمان را مجددا به حکومت شهر زور منصوب و میرزا صادق وقایع، برای بار دوم به سفارت دربار عثمانی مأمور کرد.

جنگ توپراق قلعه

دربار عثمانی (سلطان محمود دوم) برای آنکه بار دیگر قوای خود را در برابر ایران آزمایش کند، سپاهی بزرگ به عده ی ۷۰/۰۰۰ به فرماندهی محمد امین رئوف پاشا و چند تن از سرداران آزموده خود به ارزروم فرستاد تا نواحی از دست رفته ارمنستان را از سپاه ایران بازگیرند.

سردار ایران، حسن خان قزوینی یک دسته از جلوداران نیروی عثمانی را در قارص شکست داد و اسرای عثمانی را نزد ولیعهد به خوی فرستاد. چون ولیعهد (محمدعلی میرزا_ یا دولتشاه) خبر حرکت سپاه عثمانی را شنید با عجله به طرف توپراق قلعه که ۱۲۰ تن سرباز ایرانی آن را حفظ میکردند و در محاصره سپاه عثمانی افتاده بودند، حرکت کرد (رمضان ۱۲۳۷ هجرى).

ابتدا جمعی از دشمنان را که در قراکلیسا بر سر راه توپراق قلعه به مقاومت ایستاده بودند، مغلوب نمود و چون کار بر محصورین توپراق قلعه تنگ شده بود ولیعهد با چهار هزار تن از زبدگان سپاه خویش با سرعت به قلعه تاخت و چندان در برابر نیروی عظیم عثمانی مقاومت کرد تا بقیه‌ی سپاه ایران در رسیدند.

جنگی بسیار سخت و خونین در گرفت و کار از توپ و تفنگ به شمشیر و خنجر کشید در آن جنگ سربازان ایران نهایت جلادت و شجاعت را بروز دادند و سرانجام بعد از یک شبانه روز جنگ سپاه عثمانی از کار بازماند. جلال الدین محمد چپان اغلی فرمانده عثمانی ها گریخت و توپخانه سپاه عثمانی به تصرف قوای ایران درآمد و از سپاه عظیم عثمانی فقط ۲۰/۰۰۰ نفر به ارزروم بازگشتند! (شوال ۱۲۳۷ هجری قمری).

سران سپاه ایران، ولیعهد را به تعقیب فراریان عثمانی تشویق و توصیه میکردند، ولی وی چون سپاه را محتاج به استراحت میدانست، رأی آنان را نپسندید و در محل خالباز که دشتی خرم و باصفا بود اردو زد.

چون خبر فتوحات به فتحعلی شاه رسید، وی برای سرکوب کردن قطعی نیروی عثمانی و ادامه عملیات جنگی مغرب، چند تن از حکام غرب ایران را با چند دسته سپاه به فتح بغداد و شهر زور مأمور ساخت و سه ستون از قوای ایران از کردستان و کرمانشاهان به بین النهرین حرکت کردند لکن همان موقع به شاهنشاه ایران خبر رسید که محمد امین (سردار عثمانی) تقاضای صلح کرده و وعده داده است که در بهار سال بعد نماینده ی عثمانی را برای مذاکره و عقد قرارداد به تهران بفرستد. فتحعلی شاه با توجه این تقاضا، به موازات شیوع بیماری مرگبار و فوت ولیعهد، از نهاوند به پایتخت برگشت تا در باب سرحدات مرزی گفتگو کنند.

درخواست شاه ایران از عثمانی

چون خبر قتل عام و تخریب کربلا به سمع(گوش)فتحعلی شاهپادشاه ایران – رسید، سفیری را نزد محمد علی پاشا (والی مصر) فرستاد و از او خواست که در دفع وهابیان بکوشد و گرنه اطلاع دهد تا پادشاه ایران از راه خشکی و دریا سپاهی به منطقه نجد گسیل دارد و وهابیها را قلع و قمع کند.

چون سفیر ایران (حاج حیدر علی خان) به مصر رسید، محمد علی پاشا(والی مصر) از حقیقت حال اطلاع یافت و سپاهی را برای دفع وهابیان مامور کرد. نیروهای عثمانی شهر درعیه را خراب کردند و پس کشتار بسیاری از وهابی ها، عبدالله بن سعود، (امیر وهابی ها) را دستگیر کرده و به استانبول (پایتخت عثمانی) فرستادند، سلطان عثمانی(محمود دوم)(برای رضایت خاطر پادشاه ایران) دستور قتل او را صادر کرد.

منبع کتاب ایران در زمان سلطنت قاجار، تالیف علی اصغر شمیم صفحات ۱۰۶ ، ۱۰۷ و ۱۰۸ کتاب ایران در زمان سلطنت قاجار، تالیف علی اصغر شمیم. صفحه ۱۱۳ - روضه الصفای ناصری، جلد ۹ صفحه ۵۸۵ و ۵۸۶
از طريق کانال تلگرامی دروغ ها و خرافات ملحدین
عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها