قتل و غارت سربازان عثمانی در همدان زمان شاه طهماسب دوم
شیخ محمد علی حزین که یکی از سیاحان معتبر است
شیخ محمد علی حزین که یکی از سیاحان معتبر است در همان موقع به تماشا آمده بود، در سیاحت نامه ی خود شرحی نگاشته و ما عین آن شرح را از کتاب گنج دانش در اینجا نقل مینماییم:
رومیه که در قلعه گیری شهره ی آفاق اند در تسخیر کوشیدند و از زیر تقب زندند، نصف حصار شهر را به آتش فروختتند و به شهر در آمدند و قتل عام بنیاد کردند.
با وجود این، خلق گفتند به ذلت چرا کشته شویم؟
بزرگ و کوچک، پیر و جوان، قدر مردی علم کرده دامن ها به کمر زدند و کفن انداختند، یعنی مستعد و آماده ی شهادت شده و تماما دست به حربه و اسلحه کردند.
با زنان مردانگی را به دو بخش کرده، قرار دادند شمشیر زدن با مردان و اجساد و نعش کشتگان را زنان از کوچه و بازار ها به خانه ها ببرند که دست و پا را نگیرند.
از هر سو روی به میدان آوردند و جمله به رومیان بردند که گویا خبری از غیرت و صلابت ایرانی نشنوده بودند که گمان بردند شهری بی حاکم و سر و سردار و خالی از لشکر جرار را تسخیر کردن کاری آسان است، ولی غافل از دل فرد فرد ایرانیان بودند.
چون رومیان به آلات و ادوار جنگی و توپ و تفنگ و توپخانه زیاد بودند و این نام آوران با شمشیر و قمه و کارد بودند و به قدری کوشیدند که همه در جنگ و مبارزات کشته شدند، ولی از رومیان هم چیزی باقی نماند، چرا که همدانی دلیر با خنجر و کارد روی دهان توپ میرفت.
پیداست چنین دلیری از جان گذشته که انکار زندگی با ننگ دو روزه را با بستگی به کمند دشمن نموده است تا ده نفر نکشد، نکشندش(اگر ده نفر از مردم را بکشد سرباز عثمانی کشته نشود)
افراط کشته و ایستادگی و مردانگی مردم آنجا در قتل لشکر رومی از مشهورات و مطالب غریبه ی عجیب روزگار و نوادر واقعات چرخ دوار(زمانه) است.
تا سه شبانه روز این هنگام بر پابود.
در لیالی زن ها چراغ و مشعل در سر کوچه و بازار فرو میکوفتند و مردان مشغود جنگ بودند و کشته میشدند و میکشتند.
تمام نعش های فرزندان را مادر ها از زیر دست و پای پدران کنار میکشیدند.
خواهران کشته ی برادران را از میان اجساد رومیان به یک سو میبردند.
نامردان همه نعش نودامادان و منظوران خود را به حجله می آوردند. باری، هیچ یک روگردان نشدند تا تمام کشته شدند. حساب مقتولین آن قضیه را جز علام الغیوب کس نداند.
آن قدر از همه ی مشاهیر و سادات و افاضل و اعیان و علما و اشراف به قتل رسیدند که تخمین نشد، تا به سایر ناس چه رسد.
من با بعضی از معارف کرمانشاه در همدان آمده بودیم. در شوارع و صحرا ها به قدری اجساد کشتگان به روی هم ریخته بود که فرصت و امکان کنار کشیدن نشده بود و دیگران روی آن ها به جای آن ها به مقابله می ایستادند و اجساد آن ها روی هم ریخته بود.
منبع: کتاب تاریخ غیرت (رمان تاریخی) نویسنده آقا شیخ موسی نثری صفحه ۲۵۶ و۲۵۷