مذاهب بدوى تاریخ

با مذاهب بدوى تاريخ اشنا شوید

 

مذهب و عقاید مذهبى انسان ؛


((براى شناخت مذهب باید مذاهب ابتدائى را شناخت . مذاهب ابتدائى آنهایند که کهنه ترین و قدیمى ترین مذاهبند و از راه کتاب نمى توانیم بشناسیمشان ، که کتابهاى دینى ، بیشتر از ادیان سه چهار هزار سال پیش ‍ سخن مى گویند و از ادیان پیشرفته اى که هم اکنون هست . پس براى یافتن دین ابتدائى باید سراغ کهنه ترین را گرفت و مذاهبى را یافت که بعد از مذهبى دیگر قرار نگرفته اند و پس از یافتن ، باید براى شناخت به محیط مذهب بدوى رفت . باستان شناسى و زبان شناسى دیرین مى توانند ما را به محیط رشد آن مذهب راهنمایى کنند.
اما این تنها وسیله نیست . راه دیگرى نیز هست و آن توجه و تحقیق در قبائل ، گروهها و نژادهاى خاص است که دور از جامعه هاى متمدن مانده اند و بکارت ابتدائى خویش را حفظ کرده اند…))


ادیان و مذاهب بدوى :


با مطالعه در احوال قبائل آفریقاى جنوبى و سرخ پوستان آمریکاى شمالى و برخى قبائل آسیائى ، اشکال مشابه دینى و مراسم و عقاید و عبادات شبیه بهمى دیده شده است . و چون همه این جوامع بدوى بوده اند و در مرحله بسیار ابتدائى مى زیسته اند. محققان به این نتیجه رسیده اند که اصولا بشریت در آغاز تاریخش داراى این شکل دین بوده و این خود در جامعه هاى ابتدائى به وجود آمده است و نقشى چنین داشته است و بعد طبق قوانینى به شکل ادیان پیشرفته تحول پیدا کرده است .


مذاهب ابتدائى


((مذاهب ابتدائى بش
ر فراوانند)) که اساسى ترین آنها را بر حسب تحقیقات جامعه شناسان به ترتیب مى آوریم .


فتیشیسم روح پرستى :


یکى از ادیان بسیار ابتدائى که برخى از جامعه شناسان مانند ((اسپنسر)) آن را دین عمومى بشر مى دانند و معتقدند که ادیان دیگر از آن سرچشمه گرفته اند. دین ((فتیشیسم )) یا ((روح پرستى )) است که در ابتدا آن را دو دین مى دانستند و امروز بعضى از صاحب نظران آن را یکى مى دانند. ((فتیش )) اصولا یکى اسم بدوى است .
جامعه شناسان در مطالعه مذاهب قبائل ، اسمهاى خاص همان مذاهب را گرفته اند و اصطلاح جامعه شناسى کرده اند… ((فتیش )) شیئى یا اشیائى است مثل مهره ها، سنگ ریزه ها و مثل بعضى از اشیائ متبرکه که مورد پرستش بدوى بوده است . معابد اولیه انسان و عبادتگاه بدویان شکافهاى کوه بوده است که پس از کشف آنها، مهره هایى یافتند که با دقت خاصى تراشیده و سوارخ شده ، با رشته هاى مخصوصى نخ شده و در اشکال مختلف در آنجاها، نگهدارى مى شده است . بدوى با دست زدن و مس آنها و یا بوسیدن شان ، آنها را عبادت مى کرده است ((فتیش به معناى اعتقاد به تقدس بعضى از اشیاء طبیعى است .))
فتیش به معناى اعتقاد به نیروى مرموز در وجود برخى اجسام و حیوانات نیز مى باشد. فتیش واژه پرتغالى است و به معناى جادو و سحر است .
فتیش دو جنبه دارد: الف ؛ جنبه طلسمى ، ب ؛ جنبه تعویذى .
طلسمها چیزهائى هستند که ارزش فعال و مؤ ثرى دارندک و تعویذها داراى ارزش تدافعى بویژه در چشم زخم و امثال آن دارندک مانند خرمهره و شاخ حیوانات و… که براى جلوگیرى از آفات بکار مى رود.
گروهى از جامعه شناسان این عقاید را در اثر اعتقاد به ((مانا)) یا نیروى نامشخصى که در همه جا پراکنده است و با اشیاء مقدس مشترکا در همه چیز وجود دارد ک دانسته اند. اصطلاح ((فتیشیسم )) اولین بار توسط ((بروس )) در جهت معرفى عقاید و اعمال و مراسم و عبادات ابتدائى ترین آئینها بکار برده شد. ((آگوست کنت ))نیز این تعبیر را در مورد ابتدائى ترین ائینها قبول کرده است .
بنا به عقیده ((تایلور))، فتیشیسم روش ابتدائى بت پرستى در جوامع و اقوام غیر متمدن است که به حلول در برخى موجودات مادى باور داشتند دریانوردان پرتغالى در سفرهاى اکتشافى خود که با بومى هاى جزایر آفریقا روبرو مى شدند، مى دیدند که برخى از اشیاء، گیاهان ، حیوانات ، سنگهخا و مانند انها مورد پرستش و ستایش آن مردم است و براى ان اشیاء نفوذ و تاءثیرات خارق العاده اى قائل اند. از این رهگذر بود که پرتغالیها لغت ((فتیش )) یا ((بت )) را مناسب این اشیاء دیده و آئین آنها را ((فتیشیسم )) نامیدند… ((بروس )) براى ((ارواح پرستى )) نام دیگرى وضع کرد. او اصطلاح ((آنى میسم )) را براى روح پرستى بکار برد…

 


انیمیسم روح پرستى ؛
انیمیسم چیست ؟


((کلمه ((دانیم )) و ((دانیمه )) به معناى تحریک کردن و به هیجان آوردن ، از همان کلمه روح است . روح یا روح پرستى نوعى مذهب ابتدائى است ، یا ابتدائى ترین مذهب عالم است …
روح پرستى به این معنى است که قبائل ابتدائى به وجود ارواح نامرئى خاصى معتقد بودند. این ارواح چه خصوصیاتى دارند؟
اولین خصوصیاتشان این است که داراى شخصیت انسانى هستند، آگاهى دارند، اراده دارند، کینه دارند، نفرت و عشق و محبت دارند، خدمت یا خیانت مى کنندک شومند یا مقدس و خیرند یا شر. اینها همه صفات انسان است که به ارواح داده شده است . این ارواح ، که ارواح انسانى هستند، انسان را زندگى و حیات و حرکت مى بخشند، دومین خصوصیت روح ، ماندگارى آنست . بدوى مى گوید که انسان وقتى مرد، روحش باقى مى ماند… روح نمى میرد، مى ماند، یا به آسمان برمى گردد، یا در تاریکى ها زندگیش را ادامه مى دهد، یا در اعماق جنگلها، یا در زوایاى شهرها و یا اینکه به تعبیر بسیارى از قبایل بدوى درست در کناره جنازه مى ماند و همیشه حافظ جنازه خویش است . این است که روح چون حافظ جنازه خویش است و چون به سرنوشت تن خویش وابسته و دلبسته است ، احترام مى یابد. و آنکه به جنازه بى حرمتى کند، یا حرمتش بدارد، از روح حافظ جنازه ، سزا مى بیند. اگر بى حرمتى کرده باشد، صدمه یم خورد و اگر حرمت داشته است ، جنازه را غذا داده است ، لباس پوشانده است ک تزئینات مرده را به او برگردانده است ، شدیدا احترامش کرده است ، روح جنازه احترامش مى گذارد و حتى حفظش مى کند، و مثل یک نگهبان ، پاسدار خانواده او است و موجب برکت و مصونیت افراد این خانواده مى شود…
اساس بینش و اعتقاد در این مذهب (انیمیسم یا روح پرستى ) اصالت روح است و مقصود از روح ، نیروى مرموزى است که در فرد انسانى و انسانها و همچنین در اشیاء وجود دارد. لوى برون مى گوید: این روح ، با تصور و اعتقادى که ما از روح داریم جداست . انیمیست ها (یعنى بدویان معتقد به این روح ) مى گویند که : روح عبارت است از قوه مرموزى که در اشیاء و افراد وجود دارد. در صورتى که ما معتقدیم ، اشیاء مادى داراى روح نیستند، و روح را عامل حیات و گرما و حرکت بدنمان مى دانیم ، اما آنان به جزء سومى اعتقاد دارند که غیز از جسم و روح است . و انیمیست ها به این جزء سوم است که روح مى گویند. اسکیموها نیز به چنین جزء سومى معتقدند و مى گویند که انسان درست شده است از روح ، از جسم و از اسم … پس ‍ معلوم مى شود که روح به معناى جان نیست و روح پرستى اعتقاد ابتدائى انسان است به یگانه بودن خویش و یا دو گانه بودن جهان ؛ به این معنى که جهان مادى و اشیاء طبیعت داراى روح هستند و انسان نیز داراى یک عنصر غیر مرئى عینى به نام روح ، که ارزش انسانى است . و مهمتر این است که با اعتقاد به این روح ، انسان میان خود و طبیعت نوعى خویشاوندى احساس مى کند. انسان بدوى چون اشیاء طبیعت را هم داراى روح مى داند (که روح انسانى است ) و چنانکه ما مى پنداریم اشیاء طبیعت را مرده احساس نمى کند و جامد نمى داند، میان خود و طبیعت به نوعى اتحاد مى رسد. مسئله دوم ، مسئله نتناسخ است که در ادیان ابتدائى و بخصوص ‍ در انیمیسم وجود دارد. تناسخ به این معنى است که روح بعد از مرگ تن ، باقى مى ماند و به تنى دیگر برمى گردد و زندگیش را در حیات دومى ادامه مى دهد، و پس از مرگ جسم دوم ، یا به عالم ارواح برمى گردد و یا در جسم سومى خانه مى گیرد. این تن سوم و چهارم و پنجم و… گاهى ممکن است انسان باشد و گاهى حیوان ، گاهى ممکن است نبات باشد و گاه سنگ . بنابراین فکر تناسخ که در مذاهب هند و در بعضى از فرقه هاى غیر رسمى اسلامى هم هست ، فکرى ابتدائى و از بدوى ترین مذاهب عالم است .))

منبع کتاب تاريخ اديان و مذاهب جهان جلد اول تهیه الکترونیکی سایت تاریخ ما
عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها