مختصر زندگانی سارو تقی اعتماد الدوله (از شاه عباس اول تا شاه عباس دوم)
دوران سربازی ساروتقی و منشی گری حاکم اردبیل:
میرزا محمد تقی که فرزند میرزا هدایت الله تبریزی بود همراه با پدرش به دلیل یافتن شغل به قزوین آمد و پدر در قزوین به شغال نانوایی پرداخت و پسرش محمد تقی را برای سربازی به اصفهان فرستاد و او در آنجا به خدمت سربازی پرداخت و به دلیل معاشرت با دوستان منحرف و ناباب خویش دچار انحراف اخلاقی گردید ولی به خاطر لیاقتش به منشیگری ذوالفقار خان سردار شاه عباس و حاکم اردبیل درآمد.
نزدیکی به محمد خان زیاد اوغلی حاکم قرا باغ و گنجه برای کسب مقام بالاتر:
زمانی که شاه عباس حکومت قراباغ و گنجه را به محمد خان داد یکی از سرداران قاجار محمد تقی(سارو تقی) خود را به او نزدیک ساخت و به وزارت محمد خان رسید ۹ سال بعد در جنگ شاه عباس اول و تهمورث خان والی گرجستان محمد خان در این جنگ کشته شد و محمد تقی به دلیل رشادت هایش مورد توجه شاه واقع شد.
انجام گناه و شکایت از او:
روزی جوانی زیبا که از ۸ روز پیش ناپیدا شده بود را در خانه محمد تقی یافتند اولیای آن جوان به شاه شکایت کردند و شاه عباس که در آن ساعت خوش و سرحال بود خنده کنان گفت: بروید او را اخته اش کنید شاکیان فورا به منزل وی رفتند و او را اخته کردند بعد از این ماجرا شاه بنا به وساطت حکمران قراباغ توبه محمد تقی را پذیرفتند و او را به وزارت کل مازندران و گیلان گماشت و او تا سال ۱۰۴۴ یعنی ششمین سال سلطنت شاه صفی اول که در آن هنگام به وزارت اعظم رسید در این مقام ماند.
دلیل نامیدن او به نام ساروتقی توسط شاه عباس اول :
شاه عباس بزرگ سارو تقی را به خاطر موهای طلایی و زرد او را(ساری تقی/ساروتقی) یعنی تقی زرد موی نامید و بعد ها به همین نام باقی ماند.
سلطنت شاه صفی اول و گماردن سارو تقی به وزارت اعظم:
شاه صفی اول در ششمین سال سلطنتش به دلایلی میرزا طالنجان اعتماد الدوله را به قتل رساند و سارو تقی را به جای وزیر قبلی به وزارت اعظم گماشت و پس از مرگ شاه صفی اول او با همکاری با مادر شاه عباس دوم (آنا خانم) به ادامه امور پرداختند.
عاقبت سارو تقی اعتماد الدوله:
سارو تقی تا سال سوم سلطنت عباس دوم با جلب رضایت مادرشاه با استقلال کامل به مقام اعتماد الدوله حکومت میکرد اما این مدت به زودی به پایان میرسید زیرا به وی خبر رسید داود خان حاکم گیلان چیزی به خزانه ریخته و سارو تقی وی را به همین دلیل به اصفهان فراخواند تا تصفیه حساب کند ولی داود خان حاکم گیلان از این کار خودداری کرد و با همکاری با جانی خان قورچی باشی و با چند نفر دیگر به خانه وی شتافتند و سارو تقی را در همانجا که در مدت وزارت به دست خویش ساخته بود به قتل رساندند. شاه عباس دوم از شنیدن این جنایت و دیدن سر بریده سارو تقی بسیار ناراحت شد ولی کاری انجام نداد.
با نسبت دادن اتهاماتی توسط جانی بیک و دیگران از قبیل اختلاس و….. به سارو تقی پرداختند تا خویش را از خشم شاه در امان نگه دارند ، از طرف حرمسرا مادر شاه هم به قصاص قاتلان سارو تقی رای میداد ولی به همین دلیل جانی بیک خان و سرداران همراهش در حال نقشه ای برای به قتل رساندن مادر شاه بودند، اما با گذشتن کمتر از ۵ روز از روزی که سارو تقی را به قتل رسانده بودند.
شاه عباس دوم ، جانی بیک و دیگر سردارانی که سارو تقی را به قتل رساندند را به کاخ خویش فراخواند آنها تا به حضور شاه رسیدند و دیدند که شاه لباس غضب خود را بر تن کرده است و اولین حرفی که توسط شاه گفته شد این بود نخست وزیر مرا کشتید؟ تا آنها آمدند کلامی برای دفاع از خود بگویند ، شاه از تخت سلطنتی خویش بلند شد و دستور داد بزنید و به اتاق دیگر رفت بلافاصله کمانداران جانی بیک و قاتلان را تیر باران کردند و به این ترتیب شاه جوان صفوی آن ها را قصاص کرد.
گوشه ای از اقدامات وی:
بناهای معتبر متعلق به ساروتقی شامل یک بازار و یک مسجد و کاخ مخصوص او در یک قسمت شهر اصفهان و بازار و مسجد و کاروانسرای دیگری در قسمت دیگری از شهر است. شاردن سیاح فرانسوی که در دوره پادشاهی شاه عباس دوم و شاه سلیمان اول در اصفهان بوده است مینویسد: «کاخ ساروتقی یکی از زیباترین کاخهای ایران بوده ولی پس از مرگ وی به حال ویرانی افتاد و اکنون به فرمان شاه مسکن داروغه و فرماندار شهر است.» .
در آغاز سلطنت شاهصفی اول ساروتقی مأمور شد که به نجف رفته و گنبد آرامگاه حضرت علی را که خراب شده بود از نو بسازد و حرم آن حضرت را توسعه دهد و از رود فرات نهری به آنجا بکشد ساروتقی این مأموریت را در ظرف سه سال انجام داد و در سال ۱۰۴۲ به پایان رسانید.