آل بویه چگونه شکل گرفت؟

 آغاز به کار آل بویه

آل بویه  منسوب به یکی از بزرگان دیلمی به نام ابوشجاع بویه بن فنا خسرو هستند که پس از به دست گرفتن قدرت نسبت خود را به بهرام گور ساسانی رساندند. نسبی که به نوشته ی بسیاری از محققان جعلی است. چنانکه اشاره شد به دلیل سقوط علویان طبرستان، سرکردگان سپاهی گیل و دیلم این امکان را یافتند که برای به دست گرفتن قدرت در منازعات شمال ایران با یکدیگر وارد نبرد شوند.

از جمله این سرکردگان سه برادر به نامهای عماد الدوله علی، رکن الدوله حسن و معزالدوله احمد، فرزندان ابو شجاع بویه بودند. اینان در ابتدا در خدمت ماکان بن کاکی به سپاهگیری اشتغال داشتند. اما پس از آنکه مرداویچ موفق به شکست و فرار ماکان به قلمرو سامانیان گردید، به خدمت مرداویج درآمدند (۳۲۰ ق). ضمن آنکه آنان را در سپاهش پذیرفت مدتی بعد حکومت کرج ابی دلف را به عمادالدوله علی واگذار نمود (۳۲۱ ق) عمادالدوله علی نیز برای رسیدن به مقر قدرتش به سرعت متوجه ری گردید.

در چنین وضعیتی مرداویج که از انتصاب عماد الدوله علی پشیمان شده بود طی نامه‌ای از وشمگیر برادر خود که حاکم ری بود، درخواست نمود مانع از حرکت عماد الدوله علی و قوایش از ری به کرج ابی دلف گردد. اما عمادالدوله علی که به کمک حسین بن محمد ملقب به عمید که وزارت را برعهده داشت، به نقشه ی مرداویج پی برد، خود را به سرعت به محل مأموریتش رساند و قدرت را به دست گرفت. (تجارب الامم. ج ۵، صص ۳۷۴ – ۳۷۳)

نقشه آل بویه و دیگر دولت‌های محلی در سال ۹۷۰ میلادی
نقشه آل بویه و دیگر دولت‌های محلی در سال ۹۷۰ میلادی

عمادالدوله علی پس از ورود به کرج با محتشمان آنجا با مهربانی برخورد نمود. سپس به تصرف برخی از قلاع مجاور که در اختیار خرمیان بود پرداخت و اموال قابل توجهی به دست آورد که با تقسیم بخشی از آنها در میان سپاهیان، وفاداری آنان را نسبت به خویش کامل نمود. سخاوت وی در برخورد با سپاهیان سبب شد تا جنگجویان گیل و دیلم از اطراف و اکناف به وی بپیوندند و در نتیجه بر قدرت وی افزوده شد.

در چنین شرایطی مرداویج که از  افزایش قدرت عماد الدوله ناراضی بود، مواجب جمعی از فرماندهان سپاهش را به مال کرج حواله داد تا در صورت عدم توانایی عماد الدوله به شورش علیه وی بپردازند. اما برخلاف تصور مردآویج، عمادالدوله آنها را مورد مرحمت قرار داد و آنان نیز به وی با پیوستند. با پیوستن یکی از فرماندهان دیلمی به نام شیرزاد که در جرفاذقان ( = گلپایگان) خدمت می‌کرد، به عماد الدوله تعداد سپاهیان وی افزایش یافت و بالغ بر ۳۰۰ تن گردید. عماد الدوله اکنون در موقعیت بسیار خوبی قرار گرفته و می توانست به گسترش قلمرو خویش بپردازد.

اما از آنجایی که با خطر هجوم مرداویج روبرو بود کرج ابودلف را تخلیه نمود و متوجه اصفهان شد که در اختیار مظفربن یاقوت قرار داشت. او در اصفهان پیروزی غیر مترقبه ای به دست آورد، زیرا پس از آنکه یکی از فرماندهان دیلمی مظفر بن یاقوت همراه با ۶۰۰ تن از یارانش به عماد الدوله پیوست، مظفر بن یاقوت به هزیمت رفت. (تجارب الامم. ج ۵، صص ۳۷۶ – ۳۷۵ و ۳۵۹).

عمادالدوله علی پس از دو ماه اقامت در اصفهان با خطر حمله ی وشمگیر برادر مرداویج روبرو شد آن شهر را تخلیه نمود و متوجه ارجان گردید. آن شهر به دنبال فرار حاکمش ابوبکر بن یاقوت به آسانی به دست عمادالدوله افتاد (۳۲۱ ه-ق). او در آن شهر نامه‌ای از ابوطالب زین بن علی نوبند جانی از بزرگان فارس بود دریافت نمود، که در آن با اشاره به ضعف یاقوت حاکم فارس تصرف شیراز را بسیار آسان دانسته بود.

لذا عمادالدوله متوجه جنوب گردید و پس از برخورد های مقدماتی یاقوت را در جنگی نابرابر که در جلوی دروازه ی شهر استخر صورت گرفت شکست  داده و به دنبال فرار یاقوت شیراز را متصرف شد. (جمادی الاخر ۳۲۲). ورود عمادالدوله به شیراز به معنی تشکیل سلسله ی جدیدی به نام آل بویه در تاریخ ایران بود. در شیراز عمادالدوله غنایم بسیار زیادی به دست آورد که بعدها او را در تجهیز سپاه برای گسترش قلمروش یاری داد. همچنین الراضی خلیفه ی وقت عباسی نیز حکومت او را بر فارس را مشروط به پرداخت سالانه هشت میلیون درهم به رسمیت شناخت.( تجارب الامم.  ج ۵، صص ۴۰۰ – ۳۹۵ و ۳۸۱ – ۳۷۶).

با به رسمیت شناخته شدن حکومت عماد الدوله بر فارس این زیاریان بودند که به عنوان رقیب قدرتمند آل‌بویه درآمدند، زیرا مرداویج به هیچ عنوان حاضر به پذیرش یک دولت جدید در مرزهای جنوبی اش نبود‌. به همین علت مرداویج برای مقابله با تحریک از جانب عمادالدوله متوجه جنوب شد و با تصرف اهواز و خوزستان که در اختیار یاقوت بود ضمن آنکه مانع از پیشروی آل بویه به سوی غرب شد  راه فرار احتمالی عمادالدوله به بغداد را نیز سد نمود. عماد الدوله  با اطلاع از تسلط مرداویج در اهواز در مقام آشتی با وی برآمد، و ضمن آنکه برتری مرداویج را به رسمیت شناخت و مال هنگفتی به خدمت او ارسال نمود، برادرش رکن الدوله حسن را نیز به عنوان گروگان در اختیار او قرار داد. (۳۲۲ ه-ق)

برتری زیاریان بر آل بویه چندان طولانی نشد زیرا با به قتل رسیدن مرداویج در سال۳۲۳ ه-ق عماد الدوله مستقل شد و از بحرانی که پس از قتل فرمانده ی زیاری به وجود آمد به نحو احسن استفاده نمود. او در ابتدا در صدد برآمد تا به عنوان جانشین مرداویج بر خوزستان دست یابد و خلیفه را وادار به واگذاری آن ایالت نماید. به همین علت عسگر مکرم را متصرف شد، اما از آنجایی که توفیق چندانی نیافت، باب مذاکرات صلح را گشود و خلیفه ضمن آن که حکومت وی بر فارس را پذیرفت، خوزستان را به یاقوت واگذار کرد. (تجارب الامم.  ج ۵، صص ۴۰۳ – ۴۰۰).

در حالی که عمادالدوله می کوشید تا حکومتش را در فارس تثبیت نماید، برادر دیگرش رکن الدوله حسن که به عنوان گروگان در دربار مرداویج به سر می‌برد، با قتل وی به فارس گریخت و با گرفتن نیروی نظامی متوجه اصفهان شد. فتح اصفهان به آسانی صورت گرفت زیرا وشمگیر که درگیر مبارزه با سامانیان بر سر  ری بود، نیروی لازم برای دفاع از اصفهان را در اختیار نداشت. به این ترتیب قلمرو آل بویه شامل فارس و اصفهان گردید.

اندکی پس از این عمادالدوله که تمایل به گسترش قلمروش داشت برادر کوچکش  معزالدوله احمد را  مأمور تصرف کرمان نمود و او موفق شد با بیرون راندن ماکان کاکی و سامانیان آن ایالت را متصرف شود. با این وجود مقاومت سرسختانه ی قبایل قفص و بلوچ که ساکنان مناطق کوهستانی کرمان بودند قرار شد تا عماد الدوله او را به شیراز فراخواند ( ۳۲۴ ه-ق ) و به اصطخر فرستاد تا منتظر دستورات بعدی وی باشد. (تجارب الامم.  ج ۵، صص ۴۶۷ -۴۶۳ و ۴۱۷).

اوضاع نابسامان خوزستان به زودی آل بویه را تشویق به  دخالت در امور آن ایالت نمود. زیرا ابوبکر بن رائق که ذی الحجه ی سال ۳۲۴ ه-ق بر بغداد دست یافته و به مقام امیرالامرایی رسیده بود، چون با مشکلات مالی مواجه شد، درصدد برآمد تا خراج اهواز را مطالبه نماید. اما ابوعبدالله احمد بریدی که از دیرباز عهده‌دار جمع‌آوری خراج بصره و اهواز بود و با ضعف خلافت مستقر شده بود، به مخالفت با ابن رائق پرداخت. اما از بَجکَم   فرمانده ترک ابن رائق  شکست خورده و به ناچار در سال ۳۲۵ ه-ق  اهواز را تخلیه و به عمادالدوله در شیراز پیوست.

عماد الدوله  نیز از این فرصت طلایی استفاده نمود و برادرش معزالدوله احمد را در سال ۳۲۶ ه-ق  مأمور تصرف اهواز نمود. معزالدوله احمد اگرچه به راحتی موفق به شکست بجکم و تصرف اهواز گردید، چون با اتحاد ابوعبدالله احمد بریدی و بجکم مواجه شد، آن شهر را برای مدت کوتاهی از دست داد اما بلافاصله با گرفتن کمک از عماد الدوله بر آن شهر تسلط یافت و آن را به صورت پایگاهی برای هجوم به بغداد در آورد.

اگر چه تسلط آل بویه بر خوزستان زمینه ی مناسبی برای حضور آنان در عراق فراهم نمود، مشکلات به وجود آمده در جبال برای مدتی مانع از این امر شد. زیرا وشمگیر زیاری در سال ۳۲۷ ه-ق  موفق شد تا با فتح اصفهان موقتاً رکن الدوله حسن را به فارس فراری دهد. رکن الدوله پس از مدتی اقامت در فارس سرانجام در سال ۳۲۸ ه-ق توفیق یافت تا اصفهان را از چنگ زیاریان بیرون آورد و حتی تا دو سال بعد با تسلط بر ری تسلط آل بویه را بر جبال مستحکم نماید. ( ۳۳۰ ه-ق) (تجارب الامم. ج ۵ ، صص ۴۹۷ – ۴۶۷؛ ج ۶، صص ۳۴ – ۳۱).

مجموعه بازار وکیل در شیراز، اصالتاً در زمان حاکمیت آل بویه ساخته شد.
مجموعه بازار وکیل در شیراز، اصالتاً در زمان حاکمیت آل بویه ساخته شد.

آل بویه به دنبال تحکیم موقعیتشان در جبال  این امکان را یافتند تا در امور عراق مداخله نمایند. یکی از مهمترین عواملی که آنها را تحریک به این کار می نمود، وجود اختلاف میان امرای ترک سپاه خلیفه بود که تا حدود قابل توجهی توان نظامی آنان را به تحلیل می‌برد. معزالدوله احمد پس از چند تلاش ناموفق سرانجام پس از مرگ توزون امیرالامرای بغداد در سال ۳۳۴ ه-ق  آن شهر را متصرف شد.   با ورود امیر فاتح به بغداد، مستکفی عنوان امیرالامرائی و لقب معزالدوله را به او داد و لقب عماد الدوله و رکن الدوله را به دو برادر دیگرش علی و حسن بخشید.

معزالدوله در همان آغاز کار درصدد برآمد تا به نقل خلافت از آل عباس به آل علی بپردازد.  اما مشاورانش او را از این کار مانع شدند. با این وجود او که بر همه ی امور خلافت تسلط یافته بود، هیچ اعتقادی به آن نداشت و مدتی بعد به واسطه ی سوء ظنی که نسبت به مستکفی یافت او را معزول و خلیفه ی دیگری با لقب المطیع لله را بر مسند نشاند. معز الدوله احمد در بین النهرین با دو خطر جدی روبرو بود. یکی از آنها بریدیان بودند که با از دست دادن اهواز به بصره و واسط عقب نشسته بودند و می کوشیدند نفوذ سابق خود را احیاء نمایند.

اما در سال ۳۳۶ ه-ق  معز الدوله آنان را شکست داد و به مناطق باتلاقی جنوب بین النهرین عقب راند. جایی که در حدود یک قرن به حکومت خویش در آن ادامه دادند. دومین خطر برای معز الدوله در بین النهرین حمدانیان موصل بودند،  که به رهبری ناصرالدوله برادر سیف الدوله می‌کوشیدند آل بویه را از بغداد بیرون رانند. در اواخر سال ۳۳۴ ه-ق  حمدانیان با هجوم به بغداد بر بخشی از آن شهر تسلط یافتند. اما معزالدوله موفق به اخراج آنان گردید. در محرم سال ۳۳۵ ه-ق  دو طرف قرارداد صلحی به امضا رساندند که بر اساس آن ناصرالدوله حمدانی متعهد گردید ضمن پرداخت مالیات های معوقه موصل، سالیانه خراجی به آل بویه بپردازد. با این وجود حمدانیان خطری بالقوه برای آل بویه در عراق باقی ماندند. (تجارب الامم. ج ۶، صص ۱۴۹ – ۳۵).

معز الدوله علی‌رغم موفقیت‌های درخشانی که در خوزستان و بین النهرین به دست آورد، مطیع برادرش عمادالدوله بود، زیرا این عمادالدوله بود که امکانات لازم را برای پیشروی در خوزستان و بین النهرین در اختیار وی نهاده بود. عماد الدوله علی که ریش سفید خاندان و قدرتمندترین آنها نیز بود، مورد احترام همه بود و حتی رکن الدوله حسن که در قلمروش  مستقل بود، از او تبعیت می‌نمود. عمادالدوله در اواخر عمر چون خود را پیر و رنجور یافت. فنا خسرو پسر رکن الدوله را به شیراز فراخواند (۳۳۷ ه-ق) و به ولیعهدی خویش برگزید، تا در صورت وفاتش بحرانی در قلمرو وی به وجود نیاید. و اندکی بعد در جمادی الآخر ۳۳۸ ه-ق در حالی که تقریباً همه شرایط را برای به قدرت رسیدن عضدالدوله مهیا نموده بود، درگذشت. (تجارب الامم،  ج ۶، صص ۱۶۱ – ۱۴۹).

دوره اوج قدرت آل بویه

درگذشت عمادالدوله علی از آنجایی که موقعیت عضد الدوله در فارس متزلزل بود، پدرش رکن الدوله حسن که در عین حال مقام امیرالامرائی آل بویه را در اختیار داشت، بی درنگ راهی شیراز شد. معزالدوله  برای حمایت از برادرزاده‌اش وزیر خود ابوجعفر صیمری را در رأس سپاهی به شیراز فرستاد. رکن الدوله حسن  با وجود آنکه قلمروش توسط سامانیان تهدید می شد برای تثبیت موقعیت عضدالدوله و نابودی مخالفان در حدود نه ماه در آن شهر اقامت نمود و سپس به قلمروش بازگشت تا از آن در مقابل سامانیان و زیاریان صیانت نماید.

به این ترتیب عضدالدوله به عنوان دست نشانده ی پدرش در شیراز به حکومت مشغول شد. معزالدوله احمد نیز با درگذشت عمادالدوله، برتری رکن الدوله را به عنوان امیرالامراء و بزرگ خاندان به رسمیت شناخت و نام وی را در خطبه بیاورد و حتی طرح سکه هایش را تغییر داد. به این ترتیب سه شاخه ی آل بویه در عراق، فارس، اصفهان، ری و همدان همچون دوره ی عمادالدوله به حیات خود ادامه دادند. (تجارب الامم.  ج ۶، صص ۱۵۹ – ۱۵۸ ، ۱۷۸- ۱۷۷).

رکن الدوله که در این زمان مقام امیرالامرایی و بزرگ خاندان آل بویه را بر عهده داشت در بازگشت از فارس درگیر نبرد با سامانیان و متحدان آنان زیاریان گردید که می کوشیدند تا مجدداً بر نواحی مرکزی و شمال ایران دست یابند. در سال ۳۳۸ ه-ق درحالی که رکن الدوله در شیراز به سر می‌برد، سپاه خراسان به سرداری منصور بن  قراتکین ری و اصفهان را عرصه تاخت و تاز کرد؛ اما رکن الدوله با کمک لشکری که به معزالدوله از بغداد فرستاده بود، سامانیان را در هم شکست.

علی‌رغم این پیروزی، کشمکش و اختلاف میان رکن الدوله و سامانیان و زیاریان  و آل مسافر تا پایان عمر او ادامه یافت و بخش مهمی از توان او را به تحلیل برد. مهمترین حادثه ی سال‌های پایانی حیات رکن الدوله، مسئله تلاش عضدالدوله برای تسلط بر عراق و از بین بردن شاخه ی عراق بود. آل بویه در بغداد همانند رکن الدوله دارای گرفتاری‌هایی بود که توان نظامی آن را معطوف به خود می کرد. چنانکه اشاره کردیم یکی از مهمترین مسائلی که آل بویه عراق با آن درگیر بودند، حمدانیان بودند. حمدانیان برخلاف قرارداد صلحی که با معزالدوله به امضا رسانده بودند هر گاه امکان  می یافتند از پرداخت خراج سرباز می‌زدند.

به همین علت بود که معزالدوله یک بار در سال ۳۴۷ ه-ق  و بار دیگر در سال ۳۵۳ ه-ق  با لشکرکشی به موصل امرای حمدانی را مجبور به اطاعت و پرداخت خراج نمود. مهمترین فتح سال‌های پایانی حیات معزالدوله  فتح ناحیه عمان است که در سال ۳۵۵ ه-ق  به کمک قوای عضد الدوله  صورت گرفت. سرانجام در سال ۳۵۶ ه-ق  معزالدوله که در حال لشکر کشی برعلیه شاهینیان مناطق باتلاقی بین النهرین بود درگذشت. (تجارب الامم، ج ۶، ۲۵۸ – ۲۵۴ و ۲۲۲ – ۲۱۴ و ۲۰۱ – ۱۹۶ و ۱۸۴ – ۱۷۰ و ۱۵۶ – ۱۳۵ و ۲۷۵ – ۲۸۴ و ۲۷۱ – ۲۶۵).

با درگذشت معز الدوله پسرش عزالدوله بختیار جانشین وی گردید.  امیر جدید از همان آغاز کار با مشکلات عدیده ای روبرو شد که ناشی از تحریکات نظامی روم شرقی در شمال بین النهرین و شورش ترکان بود. با توجه به اینکه همزمان با به قدرت رسیدن عزالدوله، امیر حلب سیف الدوله ی حمدانی درگذشت. بزرگترین پایگاه مقاومت در برابر بیزانس از بین رفته بود و این امر سبب تحریکات رومیها گشت. آنان در سال ۳۶۰ ه-ق موفق به تصرف شهر نَصیبَین گردیدند. عزالدوله اگرچه نسبت به این تحریکات خونسرد بود، سرانجام تحت فشار افکار عمومی به کمک سپاهی که از غازیان داوطلب تشکیل شده بود، به نبرد با سپاهیان بیزانس پرداخت و آنان را شکست داد.

بیشتر خوانید: تاریخ سیاسی آل زیار

دومین مشکلی که عزالدوله با آن روبرو شد، شورش ترکان سپاهش بود. ترکان از دیرباز در سپاه خلفا در بغداد حضور داشتند و از قدرت زیادی برخوردار بودند. اما با تسلط آل بویه بر  بغداد، از قدرت ترکان به نفع دیالمه کاسته شد. همچنین اختلافات مذهبی نیز در نارضایتی ترکان موثر بود. تا هنگامی که امیر قدرتمندی در بغداد حضور داشت امکان نافرمانی ترکان کاهش می‌یافت بگونه‌ای که معزالدوله موفق شد با تدبیر مانع از شورش ترکان گردد. اما عزالدوله از این توانایی برخوردار نبود. عدم موفقیت عزالدوله در جنگ با شاهینیان جنوب عراق که در زمان پدرش نیمه کاره رها شده بود و همچنین شکست وی از حمدانیان موصل در سال ۳۶۲ موضع او را بیش از پیش دچار ضعف نمود.

عزالدوله  پس از شکست از حمدانیان از آنجا درصدد مصادره ی اقطاع ترکان برآمد تا مشکلات مالی اش را برطرف سازد و در همان ایام سبکتکین را از سپهسالاری سپاهش معزول نمود. این امر سبب شد تا سبکتکین با تحکیم موضعش به عز الدوله پیشنهاد دهد که با نگه داشتن جنوب عراق از بغداد چشم‌پوشی نماید. اما عزالدوله این پیشنهاد را رد نمود. در نتیجه ترکان یاغی او را در واسط به محاصره درآوردند. ( تجارب الامم. ج ۶، صص ۳۶۳ – ۳۶۵ و ۳۵۹-۳۴۲و ۳۲۷-۳۱۰ و ۳۰۴-۲۸۷).

با موفقیت ترکان در محاصره ی  عزالدوله در واسط گمان می‌رفت که حیات شاخه ی آل‌بویه در عراق به پایان برسد،  اما ارسال قوای کمکی از مناطق شرقی قلمرو آل بویه چنین گمانی را عملی نساخت. عزالدوله  به محض احساس خطر از عمویش رکن الدوله و پسرعمویش عضد الدوله درخواست کمک نموده بود. رکن الدوله  بلافاصله با اعزام نیرو،  پسرش  عضد الدوله  را مأمور نجات عزالدوله  نمود.

عضدالدوله در حدود بیست و شش  سال از ایام حکومتش را در فارس در آرامش به سر برده بود اما در عین حال برخی از تجربیات نظامی را نیز به دست آورده بود. چنان که اشاره کردیم در سال ۳۵۵ ه-ق  عمویش را در فتح عمان یاری رساند و مدتی بعد با هجوم به کرمان و شکست بنی الیاس و طوایف سرکش بلوچ، حکومت آنجا را به پسرش ابوالفوارس شیردل واگذار نمود. (۳۵۷ ه-ق). عضد الدوله علیرغم رقابتی که با عزالدوله داشت به دستور پدرش متوجه واسط گردید. اما به این امید که تا وصول  وی به واسط، عزالدوله  سقوط خواهد نمود.

به کندی حرکت نمود. اما برخلاف تصورش عزالدوله مقاومت نمود و عضدالدوله  با شکست شورشیان مجبور گردید. تا عزالدوله را مجدداً بر مسند حکومت بغداد بگمارد. (۳۶۴ ه-ق ) در عین حال که عضد الدوله از به قدرت رسیدن مجدد عزالدوله  ناراضی بود با توطئه زیرکانه ای که چید او را وادار به کناره‌گیری از حکومت بغداد نمود و با تمدید اقامت خود در عراق به بهانه ی رسیدگی به وضعیت سپاه و برقراری نظم قدرت را در دست گرفت. (تجارب الامم.  ج ۶، صص ۴۱۲ – ۳۹۲).

اما اقدام عضد الدوله برخلاف انتظار با عکس العمل شدید پدرش رکن الدوله مواجه شد، رکن الدوله ضمن رد پیشنهاد پسرش که در قبال تصرف عراق پرداخت خراج را متقبل شده بود از او خواست تا حکومت عزالدوله را احیاء نماید. سرانجام پس از مکاتباتی که میان طرفین صورت گرفت، عضد الدوله با تخلیه بغداد به شیراز عقب نشست. (۳۶۴ ه-ق ). عضد الدوله که دریافته بود از لشکرکشی به بغداد نه تنها سودی نبرده، بلکه این احتمال وجود دارد که حق جانشینی بعد از پدرش را نیز از دست بدهد، به فکر چاره جویی و برآمد.

خوشبختانه در این موقع بحرانی بود که ابوالفتح بن العمید، وزیر رکن الدوله، موفق شد تا در جمادی الاول سال ۳۶۵ ه-ق موجبات ملاقات دوستانه ی پدر و پسر را در اصفهان فراهم آورد. در این ملاقات رکن الدوله ضمن آنکه عضد الدوله را به جانشینی منصوب نمود. حکومت ری و همدان را به فخرالدوله و مؤید الدوله واگذار نمود و آنان را ملزم به پذیرش امیر الامرایی عضدالدوله نمود. رکن الدوله اندکی پس از ملاقات با عضد الدوله در محرم سال ۳۶۶ ه-ق  درگذشت. (تجارب الامم، ج ۶ ، صص ۴۳۱ – ۴۱۲).

با مرگ رکن الدوله تجزیه قلمرو آل بویه  آغاز شد. زیرا آن وحدتی که میان امراء بزرگ خاندان وجود داشت از میان رفت و هر یک از طرفین در صدد برآمد تا قلمرو دیگری را به تصرف درآورد. عزالدوله که از توسعه عضدالدوله  وحشت داشت بلافاصله پس از درگذشت رکن الدوله به تحریک وزیرش ابن بقیه به مخالفت با عضد الدوله  پرداخت.

او برای آنکه متحدانی در برابر عضد الدوله داشته باشد، به وساطت ابن بقیه دخترش به نام شاه زنان را به عقد خلیفه الطایع درآورد و به این ترتیب روابط دوستانه ای برقرار کرد. او نه تنها با ابو تغلب بن حمدان فرمانروای موصل و عمران بن شاهین صاحب بطایع از در دوستی بر آمد بلکه با حسنویه فرمانده ی کردان برزیکانی که در ناحیه جبال به مخالفت با آل بویه می‌پرداخت، متحد گردید. در حالی که عزالدوله با متحدانش آماده ی رویارویی با امیرالامرای جدید می‌شد، عضد الدوله به تدارک لشکرکشی به بغداد پرداخت.

عضد الدوله سرانجام در اواخر سال ۳۶۶ ه-ق  متوجه عراق شد و با در هم شکستن قوای عزالدوله در اهواز متوجه بغداد گردید. عزالدوله که تاب مقاومت در برابر او را نداشت به قلمرو ابوتغلب در سوریه گریخت و مدتی بعد با اتحاد با ابو تغلب درصدد پس گرفتن قلمروش بر آمد اما شکست خورد و به اسارت درآمد و در شوال ۳۶۷ ه-ق به قتل رسید. ( تجارب الامم.  ج ۶، صص ۴۵۳ – ۴۳۱).

عضد الدوله پس از تصرف بغداد متوجه حمدانیان گردید و به آسانی بر نواحی موصل و میافارقین و آمد و دیاربکر و دیار مضر تسلط یافت و تنها حمدانیان حلب را به عنوان دولتی خراجگزار باقی گذاشت. (۳۶۹ ه-ق) اندکی بعد ابو تغلب که می‌پوشید به‌عنوان مجدداً به قلمرو خویش بازگردد، در درگیری با قبایل محلی به قتل رسید و خیال عضدالدوله از جانب وی آسوده گشت. (۳۷۰ ه-ق ). با درگذشت ناگهانی عمران بن شاهین و حسنویه کرد که در همان سال ۳۶۹ ه-ق رویداد، تقریباً تمامی مخالفان عضدالدوله از میان رفتند و تنها فخرالدوله برادرش که حکومت ری را برعهده داشت باقی ماند.

فخر الدوله که توان مقاومت در برابر برادرش عضد الدوله را نداشت به نزد قابوس بن وشمگیر گریخت. عضد الدوله پس از تصرف قلمرو فخرالدوله بخشی از آن شامل همدان و نهاوند را به برادر وفادارش مؤید الدوله سپرد و دینور و کرمانشاه را به قلمرو خود منظم نمود. (۳۷۰ ه-ق). عضد الدوله  پس از این موفقیت از قابوس بن وشمگیر درخواست استرداد برادرش را نمود و چون با مخالفت وی روبرو شد، برادرش مؤیدالدوله را مأمور حمله به جرجان و طبرستان نمود.

مؤیدالدوله در مأموریتش کاملاً موفق عمل نمود و طبرستان و گرگان را متصرف شد و قابوس و فخرالدوله را به دربار سامانیان فراری داد. از اقدامات دیگر عضد الدوله که مقارن همین ایام رویداد، تصرف قلمرو حَسنُویه بود. از آنجایی که پس از درگذشت حسنویه میان پسران اختلاف به وجود آمده بود،  عضد الدوله قلاع آنان را به سرعت متصرف شد و با واگذاری قدرت به یکی از پسران حسنویه به نام بدر، سایرین را از سر راه برداشت. (تجارب الامم. ج ۶ ، صص ۴۹۰ – ۴۵۳).

اختلاف بر سر جانشینی  عضد الدوله

با درگذشت عضد الدوله در سال ۳۲۷ ه-ق دولت آل بویه یک بار دیگر گرفتار مسئله جانشینی گردید. ابوالفوارس شیردل ملقب به شرف الدوله که پسر ارشد عضدالدوله بود و می بایست به جانشینی وی انتخاب شود، در این مقطع در کرمان به سر می‌برد. بنابراین ابوکالیجار مرزبان ملقب به صمصام الدوله پسر دوم عضد الدوله که در بغداد حضور داشت به عنوان وارث تاج و تخت پدر اعلام گردید.

مرزبان در ابتدا، مدتی مرگ پدر را پنهان داشت تا بتواند موضعش را مستحکم نماید. اما شیردل (شرف الدوله) با اطلاع از درگذشت پدر بلافاصله از کرمان به فارس تاخت و آنجا را متصرف شد اما سپس با شکست سپاهی که صمصام الدوله برای تصرف فارس فرستاده بود، موضعش  را مستحکم نموده و با تسلط پسران دیگر عضد الدوله به نامهای ابوالحسین بر اهواز، و ابوالطاهر بربصره قلمرو عضد الدوله کاملاً تجزیه شد. (الکامل. ج ۱۵، صص ۱۴۴ – ۱۴۳).

آنچه بر پیچیدگی اوضاع افزود درگذشت مؤیدالدوله برادر وفادار عضدالدوله در سال ۳۷۳ ه-ق بود. صاحب بن عباد که پس از قتل ابوالفتح بن العمید در سال ۳۶۵ ه-ق به وزارت رسیده بود، بلافاصله از فخر الدوله که در نیشابور به سر می‌برد، دعوت نمود و قدرت را به او واگذار کرد. او سپس به پیشنهاد وزیر از واگذاری گرگان به قابوس بن وشمگیر خودداری ورزید و برای تسلط بر مناطق مرکزی ایران از گرگان متوجه ری گردید. فخرالدوله با تسلط بر مناطق مرکزی ایران مدعی مقام امیرالامرایی گردید و روند حوادث در عراق و فارس به گونه‌ای شد که تا حدی موضع مستحکم گردید.

زیرا ابوالحسین و ابوالطاهر جوانترین پسران عضدالدوله که ملقب به تاج الدوله و ضیاء الدوله بودند و بر خوزستان و بصره استیلاء داشتند، چون خود را گرفتار رقابت صمصام الدوله و شرف الدوله دیدند به فخرالدوله پیوستند. (۳۷۴ ق) این امر سبب شد تا صاحب بن عباد وزیر که به دنبال تشکیل یک دولت مقتدر بود تا حدودی در نقشه اش پیشرفت نماید. در چنین شرایطی انتخاب لقب شاهنشاه از جانب فخرالدوله نشان داد که او مدعی جانشینی عضدالدوله و مقام امیرالامرایی به عنوان بزرگ خاندان بویه است. (الکامل. ج ۱۵، ۱۵۹ و ۱۴۷ -۱۴۶).

علی رغم موفقیت‌های قابل توجهی که فخرالدوله به دست آورد، شرف الدوله از پذیرش برتری او سر باز زد و با پیروزی‌های نظامی به دست آورد، نشان داد که رقیبی خطرناک برای ادعاهای فخرالدوله است. او در نخستین گام به تصرف عمان پرداخت و با کمکی که به سامانیان در مقابله با فخرالدوله نمود نوعی امنیت در مرزهای شمالی قلمروش به وجود آورد. سرانجام شرف الدوله در اواخر سال ۳۷۵ ه-ق  خود را در موقعیت مداخله در مغرب یافت و موفق به تصرف خوزستان و بصره و فراری دادن برادرانش به ری گردید.

صمصام الدوله که توانایی مقابله با او را نداشت از در صلح برآمد و بر اساس قرارداد صلحی که در محرم سال ۳۷۶ ه-ق  به امضاء طرفین رسید، صمصام الدوله ملزم شد که خطبه ی بغداد را به نام شرف الدوله نموده و به نیابت از او حکومت نماید. با این قرارداد صلح شرف الدوله خود را در موقعیتی که در امور ری مداخله نماید، اما قبل از اینکه چنین هدفی تحقق یابد، به وجود آمدن بحران در بغداد او را مجبور به مداخله در آن شهر نمود. این بحران ناشی از شورشی بود که بر علیه صمصام الدوله صورت گرفته و طی آن ترکان و دیلمیان سپاه به درگیری مسلحانه پرداختند.

این امر سبب شد که شرف الدوله برای پایان دادن به شورش و بهره‌برداری سیاسی از آن متوجه بغداد گردد. او پس از ورود به بغداد در سال ۳۷۷ ه-ق با خلع شرف الدوله، مقام امیرالامریی را رسماً از خلیفه دریافت نمود. این پیروزیهای سریع و پی در پی شرف الدوله را در شرایطی قرار داد که می توانست ری را مورد هجوم قرار دهد، اما مرگ وی در سال ۳۷۹ ه-ق مانع از تحقق نقش‌هایش گردید. (الکامل. ج ۱۵، صص ۱۷۱ – ۱۶۶ و ۱۶۴ – ۱۵۹ و ۱۴۷- ۱۷۹- ۱۷۸ و ۱۷۳).

با درگذشت شرف الدوله اطرافیانش مقام امیر الامرایی را به ابونصر پسر سوم عضد الدوله که در این زمان هفده ساله بود، دادند و او را به بهاء الدوله ملقب نمودند. بهاءالدوله ۴۰۳ تا ۳۷۹ ه-ق در همان آغاز کار با مخالفت صمصام الدوله روبرو گردید. صمصام الدوله که اندکی قبل از درگذشت شرف الدوله به دستور وی از یک چشم نابینا شده بود، موفق گردید از بند گرفته و بر فارس، کرمان و خوزستان تسلط یابد. (الکامل. ج ۱۵، صص ۱۸۰ – ۱۷۸).

درگذشت شرف الدوله و به وجود آمدن اختلاف میان بهاء الدوله و صمصام الدوله سبب شد تا فخرالدوله که ادعای مقام امیر الامرایی را داشت درصدد تصرف مناطق جنوبی و غربی آل بویه گردد. به همین علت با تشویق صاحب بن عباد متوجه جنوب گردید و وارد خوزستان شد. اما اقامت وی در اهواز طولانی نشد زیرا اندکی بعد به دلیل تغییر اوضاع جوی و طغیان رودخانه ها با تخلیه خوزستان به ری عقب نشست.

به هر تقدیر در جریان این لشکرکشی بهاءالدوله خواهان انعقاد قرارداد صلح با عمویش شده بود،  او را وادار ساخت که از  مداخله در میراث عضد الدوله خودداری ورزد و فخرالدوله نیز با پذیرش این مصالحه موضع اش را ولو به ظاهر به عنوان ریش سفید خاندان تثبیت نمود. (۳۷۹ ه-ق) بهاءالدوله در سال ۳۸۰ ه-ق درصد تحقق گسترش قلمروش برآمد و به همین منظور وارد خوزستان شد و ارجان آن را متصرف شد. اما در نبرد با صمصام الدوله شکست خورد و چون با خطر هجوم فخرالدوله از شمال نیز مواجه بود باب گفتگوهای صلح را گشود.

بر اساس قرارداد صلحی که میان طرفین منعقد شد، صمصام الدوله موافقت نمود که خوزستان و عراق همچنان در اختیار بهاءالدوله باشد و خود تنها ارجان را که اهمیتی استراتژیک داشت حفظ نمود. اما این قرارداد بیش از دو سال دوام نیافت، زیرا در سال ۳۸۳ ه-ق صمصام الدوله  پس از اطلاع از اینکه بهاء الدوله پنهانی درصدد تهیه تدارک برای حمله به فارس است پیشدستی نموده و خوزستان را به تصرف درآورد.

با این وجود وضعیت صمصام الدوله نیز چندان پایدار نبود، زیرا او که از جانب غرب با تحریکات بهاءالدوله روبرو بود از جانب شرق با خطر صفاریان مواجه بود که به رهبری خلف بن احمد صفاری دو بار در سالهای ۳۸۱ ه-ق و ۳۸۴ ه-ق کوشیدند کرمان را متصرف شوند. علاوه بر این خطر هجوم فخرالدوله نیز وجود داشت. لذا به این نتیجه رسید که امیرالامرائی فخرالدوله را به رسمیت بشناسد. اقدامی که می توانست به نوعی آرامش خیال برای وی به دنبال داشته باشد. به این ترتیب مدعیان مقام امیرالامرایی در قلمرو آل بویه به دو تن کاهش یافت که  در ری و بغداد دارای قدرت بودند. ( الکامل. ج ۱۵، صص ۲۲۰ – ۲۱۹ و ۲۱۴ – ۲۱۲ و ۲۰۱ – ۱۹۳ و ۱۸۲ – ۱۸۱ و ۲۸۰ – ۲۷۸ و ۲۳۹ – ۲۳۸ و ۲۲۸- ۲۲۷).

سکه ی مربوط به دوران خلف بن احمد صفاری
سکه ی مربوط به دوران خلف بن احمد صفاری

با پذیرفته شدن امیر الامرایی فخر الدوله از جنوب فارس، فرصت بسیار مناسبی برای پیشروی فخرالدوله به سوی بغداد فراهم آمد. اما فخر الدوله ترجیح داد تا به جای توجه به بغداد، نیرویش را معطوف به خراسان نماید و کوشید تا آن را از چنگ سبکتکین غزنوی بیرون آورد اما این بار نیز چون سال ۳۷۴ ه-ق همکاری فخرالدوله با سپهسالاران شورشی سامانی به نتیجه ای نرسید (۳۸۵ ق).

در چنین وضعیتی بهاءالدوله که به تجدید قوا پرداخته بود با بدر بن حنویه نیز متحد شده بود درصدد هجوم به فارس برآمد. به همین علت در سال ۳۸۸ ه-ق متوجه فتح پارس گردید، اما قبل از آنکه دو برادر رویاروی هم قرار گیرند، صمصام الدوله در ذیحجه ی ۳۸۸ ه-ق در جریان شورشی که توسط فرزندان زندانی عزالدوله صورت گرفته بود حین فرار از شیراز به قتل رسید.

این امر به  بهاءالدوله فرصت داد تا ضمن آنکه شیراز را متصرف شود،  اندکی بعد با درهم شکستن شورش فرزندان عزالدوله در فارس و کرمان موقعیتش را در شیراز مستحکم نماید (۳۹۰ ه-ق) با درگذشت فخرالدوله که در سال ۳۸۷ ه-ق صورت پذیرفته بود، دیگر مدعی قابل توجهی در برابر امیرالامرایی بهاءالدوله باقی نماند، زیرا فرزندان خردسال فخرالدوله به نام های مجد الدوله حاکم ری و شمس الدوله حاکم همدان و کرمانشاه که تحت نظارت مادرشان سید بانو قرار داشتند، نیروی چندانی نداشتند. آنان سرانجام در سال ۴۰۰ ه-ق امیر الامرایی  بهاءالدوله را به رسمیت شناختند و به این ترتیب سرانجام قلمرو  آل بویه یکپارچه گردید. (الکامل. ج ۱۵، صص ۲۶۵ – ۲۶۲ و ۲۵۵ – ۲۵۴ ۲۴۶ و ۲۷۵ – ۲۷۳).

علی رغم یکپارچه شدن قلمرو آل بویه در دوره ی بهاءالدوله اقتدار آنان چون گذشته نبود. زیرا در همین زمان ما شاهد تلاش دولتهای دیگری برای گسترش قلمرو شان به ضرر آل‌بویه هستیم. به گونه‌ای که آل زیار به فرماندهی قابوس بن  وشمگیر و در اتحاد با سلطان محمود غزنوی در سال ۳۸۸ ه-ق  طبرستان و گرگان را از چنگ مجدالدوله بیرون آوردند‌. همچنین در مغرب مسافریان آذربایجان موفق به تصرف زنجان و شهرهای اطراف آن گردیدند.

در چنین شرایطی که غزنویان نیز بر دامنه ی فعالیتشان برای تبدیل شدن به یک قدرت درجه اول می کوشیدند، بهاءالدوله از توجه به مناطق مرزی خودداری ورزید و در فارس اقامت گزید و امور بغداد را به نایب خویش عمید الجیوش  واگذار کرد.  این امر سبب شد که در عراق نیز سلسله های مستقل و نیمه مستقلی چون بنی مروان به رهبری شخصی به نام باذ و بنی عقیل بر دامنه ی قدرتشان بیفزایند. به هر تقدیر در سال ۴۰۳ ه-ق بهاءالدوله که به عنوان تنها امیرالامراء آل بویه حکومت می کرد، در ارجان درگذشت. (الکامل. ج ۱۵، صص ۲۸۰ و ۲۷۵ و ۲۵۴ – ۲۵۰ ۳۴۷ و ۳۳۳ و ۳۳۲ و ۳۰۷ – ۳۰۰و ۲۹۵ – ۲۹۱ و ۲۸۶ – ۲۸۵ و ۲۸۳ – ۲۸۲).

ضعف و سقوط آل بویه

با درگذشت بهاءالدوله پسرش ابوشجاع ملقب به سلطان الدوله (۴۰۳ – ۴۱۵) جانشین پدر در شیراز شد. او از همان آغاز کار برادرانش را در حکومت سهیم نمود. بع این گونه که ابوطاهر ملقب به جلال الدوله را به حکومت بصره و گماشت و کرمان را به ابوالفوارس ملقب به قوام الدوله واگذار نمود. او عراق را نیز در دست نایب و وزیر پدرش فخرالملک باقی گذاشت و از رفتن به بغداد و شرکت در آیین اعطای لقب و خلعت نیز خودداری نمود.

تقسیم قدرت توسط سلطان الدوله کار صحیحی نبود، زیرا در سال ۴۰۷ ه-ق هنگامی که سلطان الدوله متوجه بغداد شده بود، ابوالفوارس قوام الدوله از کرمان متوجه فارس گردید و آن ایالت را متصرف شد.  اما سلطان الدوله او را مغلوب و وادار به فرار به قلمرو غزنویان نمود. سلطان الدوله چندی بعد در سال ۴۱۱ ه-ق با شورش برادر دیگرش ابوعلی ملقب به مشرف الدوله گردید، که از جانب ترکان به حکومت انتخاب شده بود.

سرانجام پس از دو سال کشمکش قرارداد صلحی میان طرفین به امضاء رسید که بر اساس آن فارس و کرمان از آن سلطان الدوله و عراق از آن مشرف الدوله گردید. (۴۱۳ ه-ق). تضعیف قدرت آل بویه بر اثر درگیرهای داخلی سبب شد تا شاهد ظهور سلسله های جدیدی در قلمرو  آنان باشیم. از جمله ی این سلسله ها بنی کاکا ویه اصفهان بود. علاءالدوله محمد بن دشمنزیار (۴۳۳ – ۳۹۸ ق). پسردایی مادر مجدالدوله دیلمی بود که در سال ۳۹۸ ه-ق  به حکومت اصفهان منصوب گردید و این امر سبب شد تا هسته‌ ی دولت بنی کاکویه تشکیل شود.

او به تدریج بر دامنه ی قلمروش افزود و موفق شد پس از درگذشت شمس الدوله دیلمی، که حکومت همدان را در اختیار داشت، و به قدرت رسیدن پسرش سماء الدوله (۴۱۴ – ۴۱۲ق) همدان را در سال ۴۱۴ ه-ق متصرف شود. علاءالدوله همچنین در همین زمان حلوان را متصرف گردید. این پیشرویها واکنش مشرف الدوله حاکم بغداد را به دنبال داشت. اگرچه علاءالدوله مجبور به عقب‌نشینی در برابر او شد، اما همدان را همچنان حفظ نمود. آنان سرانجام در سال ۴۱۵ ه-ق با ایجاد رابطه ی خویشاوندی با مشرف الدوله روابطشان را با آل بویه مستحکم نمودند. (الکامل. ج ۱۵، صص ۳۶۴ و ۳۵۵ و ۳۴۷ و ۳۱۶؛  ج ۱۶، صص ۵۰ – ۴۸ و ۴۵ و ۴۲ و ۴۱ و۳۹ و ۳۷ -۳۶ و ۳۲ – ۳۱ و ۲۸- ۲۵ و ۱۵-۱۳).

با درگذشت سلطان الدوله در سال ۴۱۵ ه-ق  پسرش عمادالدین ابوکالیجار که در اهواز اقامت داشت مدعی جانشینی پدر شد.  او از همان آغاز با مخالفت عمویش ابوالفوارس قوام الدوله رو به رو شد که بلافاصله پس از مرگ سلطان الدوله از کرمان متوجه شیراز شده و آن را متصرف شده بود.

اما ابوکالیجار با شکست ابوالفوارس قوام الدوله او را به کرمان عقب راند  ۴۱۷ ه-ق با این وجود منازعه میان طرفین تا هنگام در گذشت ابوالفوارس قوام الدوله  در سال ۴۱۹ ه-ق ادامه یافت ابوکالیجار  مرزبان پس از تصرف کرمان مرکز قدرت ابوالفوارس قوام الدوله  خود را در وضعیتی یافت که در امور عراق مداخله نماید و این زمان در بغداد ابو طاهر جلال الدوله (۴۳۵ – ۴۱۶) حکومت می کرد  که پس از فوت برادرش مشرف الدوله توسط  ترکان به قدرت رسیده بود.

ابوطاهر جلال الدوله علیرغم شورش های متعددی که از مراجعان سپاه بر علیه او صورت می گرفت این شانس را یافت که با شورش یکی از فرماندهان سپاهش به نام پارس طوغان روبرو شده بود، به مصالحه با ابوکالیجار که به سوی بغداد لشکر کشیده بود پرداخت و برتری او را به عنوان امیرالامراء به رسمیت شناخت.

با وفات جلال الدوله در سال ۴۳۵ ه-ق،  ابوکالیجار در همان سال وارد بغداد شد و خودرا امیرالامراء خواند به این ترتیب پس از مدت ها بار دیگر اتحاد میان فارس و عراق برقرار شد و از آنجایی که مدعی مقام امیرالامرایی دیگری وجود نداشت، امکان احیاء مجدد قدرت آل بویه دور از انتظار نبود. اما در این زمان به واسطه ی تحولاتی که در مرکز ایران به وجود آمده بود، آل بویه  موفق به احیاء قدرتشان نشدند. (الکامل. ج ۱۶، صص ۵۶ – ۵۳ و ۱۵۱ و ۱۵۰ و ۱۴۲ – ۱۴۰ و ۱۳۵ – ۱۳۰ و ۱۲۲ – ۱۱۶ ۹۰ – ۸۸ و ۸۲ – ۸۱  و ۶۲ ۲۳۰ – ۲۲۹ و ۲۲۶ – ۲۲۲ و ۲۱۹ – ۲۱۸ و ۲۰۹ و ۱۹۸ – ۱۹۷ و ۱۷۹ و ۱۶۸ – ۱۶۷ و ۱۶۳- ۶۱ و ۱۵۶- ۱۵۵).

خطر سلجوقیان که در دهه ی چهارم قرن پنجم ه-ق خود را به مناطق مرکزی ایران رسانده بودند، بسیار بیشتر از غزنویان بود. سلطان محمود غزنوی در سال ۴۲۰ ه-ق موفق شده بود تا ری را از چنگ مجدالدوله دیلمی بیرون آورده و به  حیات آل بویه پایان دهد. تصرف اصفهان و همدان به دست مسعود غزنوی در سال ۴۲۱ ه-ق  بنی کاکویه را نیز از متصرفات شان محروم نمود. با این وجود تلاش غزنویان در سال ۴۲۲ ه-ق  برای فتح کرمان به نتیجه‌ای نرسیده بود.

نگاره ای از سلجوقیان
نگاره ای از سلجوقیان

با شکست غزنویان در نبرد دندانقان در سال ۴۳۱ ه-ق  سلجوقیان فاتح به تصرف نواحی مرکزی ایران پرداختند و به عنوان رقیبی جدی برای آل بویه درآمدند. ابوکالیجار به دنبال تسلط سلجوقیان در مناطق مرکزی ایران به انعقاد قرارداد صلح با آنان پرداخت و دخترش را به عقد طغرل سلجوقی درآورد. (۴۳۹ق). اما این قرارداد صلح دوامی نیاورد،  زیرا اندکی بعد والی کرمان به قارود برادر مادری طغرل سلجوقی پیوست و آن ایالت را در اختیار وی قرار داد. مهیا شدن ابوکالیجار برای جنگ با والی خاطی و سلجوقیان امر طبیعی بود، اما درگذشت او در سال ۴۴۰ ه-ق  مانع از چنین امری شد.  (الکامل. ج ۱۶، صص ۲۵۱ – ۲۵۰ و  ۲۴۰ و ۲۱۸ – ۲۱۷ و ۱۲۶ و ۱۰۹ – ۱۰۸ و ۸۸ – ۸۵).

با درگذشت ابوکالیجار  پسر بزرگش ابونصر خسرو فیروز (۴۴۷ – ۴۴۰ ه-ق) در عراق به امارت رسید و بر خلاف میل خلیفه و به رغم اعتراض او لقب ملک الرحیم را برای خود برگزید. در همین حال، پسر دیگر ابوکالیجار به نام ابو منصور پولاد ستون فارس را به  تصرف درآورد و به منازعه با برادرش پرداخت. سرانجام  پس از درگیری های متعددی که میان طرفین صورت گرفت پیروزی از آن ملک الرحیم بود که موفق به تصرف فارس در سال ۴۴۳ ه-ق  گردید.

اگرچه به نظر می‌رسید که بار دیگر با اتحاد ت میان عراق و فارس ملک الرحیم بتواند قدرت آل‌بویه را احیاء نماید، چنین نشد. ابومنصور پولاد ستون که قلمروش را از دست داده بود، از سلجوقیان درخواست کمک نمود و با پذیرش سروری آنان در سال ۴۴۵ ه-ق موفق به بازپس‌گیری فارس شد. طغرل سلجوقی به دنبال این موفقیت درصدد گسترش قلمروش درآمد و مدتی بعد خوزستان را متصرف شد.

با تصرف خوزستان تصرف بغداد بسیار آسان بود، اما از آنجایی که خلیفه حاضر نبود توسط طغرل بیگ سنی مذهب که از قدرت بسیار زیادی برخوردار بود،  از شر آل‌بویه شیعی که بسیار ضعیف شده بودند، نجات یابد، اوضاع تا حدودی بغرنج گردید. سرانجام طغرل بیگ بسیار زیرکانه به بهانه ی زیارت حج در روز جمعه ۲۷ رمضان ۴۴۷ ه-ق  وارد بغداد شد و اندکی بعد با دستگیری ملک رحیم حیات آل بویه ی بغداد را پایان داد. با کشته شدن ابو نصر پولاد ستون در سال ۴۴۸ ه-ق بر اثر شورش طوایف شبانکاره به رهبری فضلویه کرد، فارس نیز به تصرف والی سلجوقی کرمان در آمد و به این ترتیب به حیات آل بویه پایان داده شد. (الکامل. ج ۱۶، صص ۲۸۴ – ۲۷۶ و ۲۶۷ – ۲۵۹ و ۲۵۵ – ۲۵۱ و ۲۸۹ – ۳۱۷ و ۳۳۸).

 

 

 

منبع:

  • تاریخ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان، دیلمیان و غزنویان (رشته تاریخ) ، برات دهمرده، انتشارات دانشگاه پیام نور
  • تهیه الکترونیکی: سایت تاریخ ما، اِنی کاظمی

 

 

 

 

 

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ